کد خبر: 171538 ، سرويس: یادداشت
تاريخ انتشار: 15 آذر 1401 - 10:30
اختصاصی اتحاد خبر؛
دخترکُشی به نام غیرت

اتحاد خبر -  امید دریسی: دختر ۱۷ سالهٔ اهوازی جمعه شب گذشته توسط پدرش با چاقو به قتل رسید و جنازهٔ وی جلوی خانهٔ شیخ طایفه کشف شد! این قتل که دقیقاً در موارد ناموسی اتفاق افتاده است با جزئیاتِ بیشتر در رسانه‌های دیجیتال پیرامون حادثهٔ مذکور بدان پرداخته شده و اکنون نیز در دسترس است. به همین بهانه یادداشتی که دو سال قبل در خرداد سال ۹۹ به قلم نویسندهٔ...

امید دریسی:


دختر ۱۷ سالهٔ اهوازی جمعه شب گذشته توسط پدرش با چاقو به قتل رسید و جنازهٔ وی جلوی خانهٔ شیخ طایفه کشف شد!

این قتل که دقیقاً در موارد ناموسی اتفاق افتاده است با جزئیاتِ بیشتر در رسانه‌های دیجیتال پیرامون حادثهٔ مذکور بدان پرداخته شده و اکنون نیز در دسترس است. به همین بهانه یادداشتی که دو سال قبل در خرداد سال ۹۹ به قلم نویسندهٔ این سطور و در همین تارنما در انتقاد از قتل‌های ناموسی به رشتهٔ تحریر در آمد با اندکی ویرایشِ تازه بازنشر می‌شود.

در آن یادداشت پدرِ رومینا با همین توجیه با داس آن فاجعهٔ هول‌ناک را رقم زده بود. ناموس‌کشی به کرات در جامعهٔ ایرانی اتفاق افتاده و کافی‌ست نگاهی اجمالی بر صفحهٔ حوادثِ جراید یا گزارشات پلیس انداخته شود تا این حقیقت چنان پتکی بر سرمان فرود آید که این جامعهٔ مردسالار در چه ورطه‌ای از محق‌پنداریِ مردانه غوطه‌ور است. چیزکی لقلقهٔ دهان‌مان شده ‌بنام «ناموس»! واژه‌ای شوم به گمان من که بسیاری از خون‌های بی‌گناهِ بر زمین ریخته بر گردن اوست! سوال این‌جاست، چرا در قبال این‌گونه پیش‌آمدها که یک سر آن جنس زن ایستاده، استفاده از زور و توسل به خشونت یک رویهٔ معمول است و غالباً راه و انتخاب ثانوی به ذهن متبادر نمی‌شود؟ مگر این‌گونه خبط‌ها و خیانت‌ها از هر دو سوی ماجرا -زن و مرد- رقم نمی‌خورد؟ پس چرا فقط این زن است که باید به مجازات این خبط گردن نهد یا توسط فردی خودمختار و فارغ از قانون با فدا شدن جانش متنبه شود؟ متعاقب همین پرسش‌های بدیهی‌ست که می‌توان دریافت این ناهنجاری‌ها در حقیقت نشأت گرفته از گفتمان غالب مردسالاری در جامعه است. این گزاره جهت گشودنِ بحثی‌ست تا بگوید مسلوب‌الاراده بودن برخی مردان و گُنگ بودن زنان به هنگام مواجهه با چنین حوادثی قطعاً ناشی از عقب ماندگی جامعه در آموزش‌های صحیح و ایضاً خلاء حقوق و قوانین بازدارنده و صد البته ریشه در ایام رفته دارد و در واقع جامعه و به تبع آن افرادِ گرفتار شده با چنین حوادثی آن‌چنان اسیر و غرق در موضوع می‌شوند که ناخواسته قانون به عنوان یگانه مرجع رسیدگی به دعاوی به فراموشی سپرده می‌شود. با مطالعهٔ کتاب «در پیرامون خودمداری ایرانیان» به برتر بودن جنس مرد در جامعهٔ ایرانی بیش از پیش پی می‌بریم. چون حسن قاضی‌مرادی نویسندهٔ کتاب، علت و ریشه را در گذشته جستجو می‌کند و اگر به سلسله یا پادشاهی می‌پردازد در بالاترین جایگاه آن مرد است که نشسته ولاغیر! می‌بینید که این قصه و ایامِ رفته سرِ دراز دارد. در جامعه‌ای که مراقبت و نظارت مرد بر زن دربردارنده و متضمن ادامهٔ زندگی زن است باید هم این انتظار را داشته باشیم که گاهی این مراقبت بر اثر جهل به توسل بر زور و قتل به‌نام ناموس منجر شود. در جامعه‌ای که جانشین پدر در خانواده‌ها تحت هر شرایطی می‌شود پسر، بهتر از این نمی‌شود و استنتاجِ عموم می‌شود مراقبت و نظارت مرد بر زن و همآره سایه‌ی مرد است که بالای سر زن برقرار است و دعا گوییم که این سایه از سرمان کم نشود!
در این فقره ادامهٔ وضعیتِ عقیم فعلی که گاه در صدر اخبار رسانه‌های مکتوب و مجازی می‌نشیند نه تنها در جوامع امروزی نمی‌تواند حیات داشته باشد بل آلام سنگینی در پی خواهد داشت که در نهایت منجر به ضربات جبران‌ناپذیر روحی در سطح جامعه خواهد انجامید. بپذیریم ما سال‌ها زن را ضعیفه خطاب کردیم و اختیار او بر سرنوشت خودش را نپذیرفتیم. هیچ‌وقت باور نکردیم که زن آزاد است و مگر جرقهٔ اعتراضات اخیر به همین علت نبود که ون‌های نفرت پراکن گشت ارشاد به وجود آوردند و هیچ جای دفاعی از خود باقی نگذاشتند تا این‌چنین مسبب ناآرامی‌ها شوند؟ همیشه زن را در جایی محصور و گاه پنهان کردیم تا به خیال خود از او مراقبت کنیم. تا جایی پیش رفتیم که حتی خود زنان هم باور کردند که بدون تکیه بر مرد و بدون سایه او ادامه حیات ممکن نیست و در نهایت زنان نیز ناخواسته و ندانسته باورهای ضد زن در عمق ذهن‌شان رسوخ کرد تا در تحکیم ارزش‌های مردسالاری حتی در مواردی از خود مردان پیشی بگیرند و گوی سبقت از آنان بربایند! اگر چه این قلم بنای خُرده‌گیری بر زنان ندارد ولی کیست نداند که زنان نیز در به وجود آمدن چنین وضعیتی قصورشان بیشتر از مردان اگر نباشد کمتر نیست؟ در تمام ادواری که جنس مرد و زن در ویترین انتخاب قرار گرفته‌اند کمترین حمایت از جنس زن توسط خود زنان رقم خورده است! نکتهٔ حائز اهمیتِ دیگر، مسئلهٔ سانسور است که زنان مشمول بیشترین سانسور در سطح جامعه‌اند. برای مصداق به آگهی ترحیم زنان اگر بنگرید مشخص می‌شود چرا همیشه یک شاخه گل جای متوفی می‌نشیند! چون زن است! اگر این تفکر نشأت گرفته از نگاه سنتی به صورت غلط و متعصبانه جهت پنهان ماندن نام و تصویر زن نیست پس چیست؟ در نگاه برخی، گویی محافظت از آبروی خانواده وظیفه‌ای است که صرفاً از طریق قوهٔ قهریه و خشونت قابل انجام است و این وظیفه نیز بر دوش مردان خانواده است و در صورت اهمال و اغماض مورد شماتت اطرافیان واقع می‌شوند!

جان کلام این سیاهه این است، در دنیای امروزه که در مجامع جهانی زنان به حقوق مساوی دست یافته‌اند و از کنج مطبخ به پست‌های مدیریتی رسیده‌اند و این مردان‌اند که گاه ذیل زنان مدیریت می‌شوند و زنان پا به‌ پای مردان در سطح جامعه مشغول فعالیت‌اند شایسته نیست این‌جا ما گرفتار چالش محتوم و تکراری قتل‌های ناموسی با توجیه «غیرت» باشیم. نمی‌شود قانون جنگل به‌راه انداخت و هر کس داسی و یا چاقویی بردارد و درو کند و ببُرد و بکُشد!

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/171538