کد خبر: 171323 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 12 آذر 1401 - 09:30
اختصاصی/ رحمان کرمی تنها لژیونر معلول استان در گفتگو با اتحادخبر:
از مسئولینی که نمیدانند تنها لژیونر معلول استان کیست دلخورم/ یک توصیه به معلولان

اتحادخبر- زینب رنج کش: 3 سپتامبر (12 آذر) از سوی سازمان ملل متحد روز جهانی افراد معلول نام گذاری شده است و ما به این مناسبت با رحمان کرمی جوان 34 ساله دشتستانی که تنها لژیونر استان است و از ناحیه پا دچار قطع عضو است به گفتگو نشستیم. با ما همراه باشید...دم خانواده ام گرم برایم سنگ تمام گذاشتند.. از نماینده دشتستان می خواهم بفکر شغلی برای امثال من باشند...

اتحادخبر- زینب رنج کش: 3 سپتامبر (12 آذر) از سوی سازمان ملل متحد روز جهانی افراد معلول نام گذاری شده است و ما به این مناسبت با رحمان کرمی جوان 34 ساله دشتستانی که تنها لژیونر استان است و از ناحیه پا دچار قطع عضو است به گفتگو نشستیم. با ما همراه باشید... 


 

لطفا خود را معرفی کنید.

- رحمان کرمی هستم، 34 ساله از استان بوشهر ساکن روستای بشیر آباد از بخش سعد آباد. ورزش حرفه ای من فوتبال جانبازان و معلولین است. 

 

درمورد ورزشی که در آن فعالیت می کنید برای آشنایی و تصور بهتر مخاطبان لطفا توضیح بیشتری دهید. 

- تقریبا از سال 1391 فعالیتم را شروع کردم، یک سال بوشهر بودم، شش سال نیز در استقلال خوزستان بودم و 5 سال است که برای ترکیه بازی می کنم، تفاوت فوتبال ما با فوتبال افراد سالم در این است آنها دو 45 دقیقه بازی می کنند اما ما دو 25 دقیقه بازی می کنیم. دروازه بان یا دست و یا پایش باید قطع باشد و بازیکنان نیز باید دارای یک معلولیت حالا یا از ناحیه دست یا پا باشد. در زمین مینی فوتبال انجام می شود یعنی نصف زمین افراد سالم و روی زمین چمن این بازی انجام می شود. هر چهارسال یک بار به جام جهانی می رویم که تیم ما سه دوره به جام جهانی اعزام شد، آرژانتین، مکزیک و ترکیه. 

یک سال نیز والیبال نشسته نیز بازی کردم که به قطر اعزام و قهرمان شدیم. 

 

 

دلیل معلولیت تان چیست؟ 

- سال1385 بر اثر تصادف با اتومبیل پای سمت چپم را از دست دادم از زانو پایم قطع شد. حدودا 16 سال داشتم که سوار موتور سیکلت بودم پشت برادرم نشسته بودم ماشین به ما زد و من پایم را از دست دادم در اصل همان ابتدا پایم را قطع نکردند بلکه عفونت کرد و مجبور به قطع آن شدند.

 

 

قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به فوتبال علاقه داشتید؟ 

- قبل از این اتفاق هم بله من بازیکن خوبی بودم طوری که با 15 یا16 سال سن با بزرگتر از خودم هم فوتبال بازی می کردم و من را در جمع خود راه می دادند. 

 

چطور شد که بعد از دست دادن پایتان وارد این رشته شدید؟ 

- دوستی داشتم از شهر وحدتیه که او هم پایش قطع بود یک روز با من تماس گرفت و گفت: رحمان قبلا فوتبال بازی می کردی؟

گفتم:اره

گفت:فوتبالی هست به اسم فوتبال قطع عضو اگر دوست داری بیا بازی کن. 

گفتم: چطوریه؟ 

گفت: حالا بیا و ببین. 

من بسیار افسرده بودم دوست نداشتم حتی تا حیاط هم بیرون بروم و یک معلول مثل خودم را ببینم ولی با کلی خواهش همان دوستم که قصد مجاب کردنم را داشت قبول کردم و او به دنبالم آمد و رفتیم سر زمین تمرین، و این جا که به سر زمین رفتم پنج سال از زمان آن تصادف می گذشت، در این پنج سال درس و دانشگاهم را ادامه دادم. چون سالی که پایم قطع شد اول دبیرستان بودم. 

خوب به خاطر دارم روز اول تمرینم 12 بار به زمین خوردم و افتادم. ناامید شده بودم و نمیتوانستم راه بروم اما همان دوستم دستم را گرفت و گفت می دانم قبلا هم فوتبال بازی کردی و باید حتما موفق شوی. 

 

 

چندبار دنبال من آمد و مرا به زمین برد دفعه سوم یا چهارم بود که خودم علاقه مند شدم و با موتور از روستا تا برازجان آمدم و حدودا نیم ساعت راه بود تا یک سال می رفتم، هیچ مربی آن چنانی هم نداشتیم فقط رئیس هیئت برازجان بود قبلا. میرفتم تمرین و توانستیم با همراهی دوستان تیم 7 یا 8 نفره ای راه بیندازیم و پس از آن به تهران رفتیم برای مسابقات، و آنجا دقیقا استقلال خوزستان به من پیشنهاد داد و من 20 ساله بودم که استارت بازی حرفه ای ام زده شد. هر استان سهمی برای اعزام به تیم ملی داشت و آن روز که من رفتم آنقدر ناامید شدم که اندازه ندارد، به من گفتند خودت یک نفری؟ دیگه کسی نیست؟ گفتم نه. گفت خب خط میخوری از تیم ملی. انگار سطل آب یخی روی سرم ریخته باشند. دقیقا 40 نفر را برده بودند تا 12 نفر بهترین را نگه دارند. همان حرف باعث شد من هم جزئی از 12 نفر شوم، بسیار تلاش کردم شبانه روز و تنهایی. طوری خوب خودم را نشان دادم که برای نگه داشتن من 3 بازیکن سابق خود را خط زدند و پس از آن به آرژانتین اعزام شدیم و مقام پنجم را به خود اختصاص دادیم. پس از آن نیز جام جهانی مکزیک که سوم شدیم. از مکزیک که برگشتیم 5 نفر از تیم ملی را برای ترکیه خواستند و 5 سال نیز ترکیه بازی کردیم. 

 

 

همچنان می خواهید این ورزش را ادامه دهید و به ترکیه برگردید؟ 

- خیر الان دیگه نه، توان فوتبال حرفه ای را ندارم، من حدودا 13 سال است که دارم حرفه ای بازی می کنم و به پای سالمم خیلی فشار وارد شده و نمی توانم دیگر ادامه دهم من برای سلامتی خودم تمرین می کنم اما دیگر نمی خواهم ادامه دهم چون ممکن است ویلچر نشین شوم می خواهم استراحت کنم و میخواهم که دائمی باشد این استراحت. 

چون بی معرفتی زیاد دیدم از مسئولینمان، مثلا پارسال در کیش قهرمان آسیا بودیم  ازبکستان ایران و عراق و... ما قهرمان شدیم و آن جا استارت کنار گذاشتن فوتبال را زدم، پرواز مستقیم از  کیش به بوشهر ندارد و من مجبور شدم بیایم شیراز و بعد به بوشهر. ما 15 نفر بودیم به همراه کادر، بعد از قهرمانی دیدم به هر 14 نفر از طرف مسئولین استانیشان تماس گرفتند و به آنها تبریک می گفتند حتی می گفتند برایتان تدارک تقدیر دیده ایم اما من چطور؟ حتی یک نفر تماس نگرفت جز ستار فتحی او هم نمیدانست بنده خدا ولی وضعیت واتس آپم رادیده بود و تماس گرفت و تبریک گفت ولی دیگر از استان حتی یک نفر هم تماس نگرفت.

 

 

به خاطر دارم سال دوم تیم ملی بودیم که باید فکس دعوت از اعضای تیم ملی به استان می رسید و سپس، به شهرستان تا به من ابلاغ شود اما خبری نبود تااینکه دوستان هم تیمی ام در تهران با من تماس گرفتند و گفتند فلانی آماده ای به اردو تیم ملی برویم؟ 

تعجب کرده بودم گفتم چه می گویی کدام اردو؟ 

گفت مگر برایت دعوت نامه نفرستادند. نامت در لیست اعزامی هاست برو و از سرپرست پیگیر شو. 

من هم با سرپرست تماس گرفتم و او گفت سه روز است نامه تورا به بوشهر ارسال کرده ام. 

دیگر مغزم نمی کشید یعنی چه؟ پس چرا مرا خبر نکرده اند. 

با استان تماس گرفتم و خانم زارع مسئول بود آن زمان به او جریان را گفتم گفت اجازه بدهید ایمیل را چک کنم خبر می دهم به شما. پس از چند دقیقه باز تماس گرفت و گفت بله متاسفانه من ایمیل را چک نکرده بودم و شما دعوت شدید. 

به او گفتم: ما نباید منت شما را بکشیم تا کارتان که از قضا وظیفتان است و بابتش حقوق دریافت می کنید را انجام دهید اگر کسی محتاج باشد آن شمایید وگرنه بدون وجود ما معلولان شما هم این سمت را نداشتید. 

عصبانی بودم و ناراحت از بی مسئولیتی مسئولانی که من از حقوق عادی که یک تقدیر ساده بود گذشتم اما آن قدر مسئول نبودند تا حتی به من اطلاع دهند دعوت شده ام.

 

 

از آن مسئولینی دلخورم که نمیدانند اصلا رحمان کرمی کیست و یا نمیدانند تنها لژیونر استان است. 

تمام افرادی که با من کیش بودند نفری 15 تا 20 میلیون هدیه گرفتند حتی من وقتی به فرودگاه شیراز رفتم همراه دوستانم کلی مورد استقبال مسئولین آن ها قرار گرفتم اما دریغ از ذره ای محبت از سمت و سوی مسئولین خودمان در استان بوشهر. 

 

الان انتظارتان از مسئولین چیست؟ 

- از هیأت که هیچ، بهزیستی هم هیچ، مسئولین و تربیت بدنی هیچ اصلا امیدی ندارم. به من فقط سه نفر تبریک گفتند دهیار و شورای شهر و ستارفتحی، من انتظارم از ابراهیم رضایی بیشتر بود، کسی که می گفت انقلابی ام، توقعم از او این بود حالا که نماینده مردم ما در مجلس است خوش بدرخشد و من را حمایت کند من نباید با این وضعیت پایم کل روزم را پشت ماشین در حال رانندگی بگذرانم و شب از درد پا خوابم نبرد من هنوز هم از نماینده امان انتظار دارم چون او فردی خاکی و فروتن است و مطمئنم صحبت هایم به گوشش برسد مرا یاری می دهد و من تنها خواسته ام شغل است و یک شغل می خواهم تا این همه فشار روی پاهایم نیاید. 

 

 

شغل شما چیست و آیا درآمدتان از فوتبال است؟ 

- اکنون در اسنپ کار می کنم، تا چند ماه پیش هم از ترکیه حقوق دریافت می کردم بابت بازی که آنجا می کردم. اما اکنون راننده اسنپ هستم. 

 

چه چیزی در این چند سال بعد از آن اتفاق و از دست دادن پایتان بسیار باعث آزردگی خاطرتان شد؟ 

- من فقط از بی مهری مسئولین در این چندسال اذیت شدم وگرنه از طرف خانواده ام بسیار حمایت شدم طوریکه به یاد دارم می خواستم به ترکیه بروم کنج خانه نشسته بودم دوستم تماس گرفت که بلیط گرفتی بریم ترکیه؟ 

گفتم نه حقیقتا توان پرداخت هزینه هایش را ندارم. 

دوستم میگفت هرطور شده جور کن و فلان. 

تلفن را که قطع کردم مادرم گفت نمیخوام و اجازه هم نمی دهم زحماتت از بین برود، روز بعد پدرم آمد تا هزینه را فراهم کرده است به من نگفتند از کجا آوردند تا به ترکیه رسیدم پدرم با من تماس گرفت و گفت: میدونی هزینه سفرت چطور جور شد؟ گفتم نه و او گفت مادرت تمام النگو هایش را فروخت تا تو از آینده ات جا نمانی پس تلاش کن تا از زحمتش تشکر کنی و پیروزی تو بزرگترین هدیه برای مادرت خواهد بود. 

آن جا به خودم قول دادم هرطور شده پیروز شوم و شدم و همانجا برای مادرم النگو خریدم و موقع برگشت در فرودگاه النگو هایی که خریده بودم برایش را در دستش کردم. من هر چه هستم و دارم مدیون محبت ها و حمایت بی دریغ خانواده ام هستم، خواهر و برادر هایم بسیار به من محبت دارند و از آن ها نیز ممنونم. 

 

 

وضعیت پروتز پایتان چطور است؟ 

- بگذارید بگویم که خوب نیست، چند وقت قبل که قهرمان شدیم با دوستم و هم تیمی ام در تهران تماس گرفتم او در یک شرکت کار می کرد به او گفتم تو بعد از قهرمانی چه چیزی بهت دادن؟ گفت یک پروتز پا، نامه از بهزیستی گرفتم و از هلال احمر پایم را گرفتم. به من گفت توهم برو و این کار را انجام بده من که می دانستم امکان ندارد به من در استان بدهند اما رفتم بهزیستی اولش اصلا قبول نمی کردند نامه بدهند چون می گفتند اصلا چنین چیزی وجود ندارد گفتم من چند سال است که پایم خراب شده و اذیت می شوم گفتند برو خرج کن ما پولش را می دهیم، گفتم خُب من خرج کنم چه فایده شما فقط ده درصد می دهید یعنی من ده میلیون خرج کنم فقط یک میلیون از آن را می دهند. 

به هر مکافاتی بود نامه را گرفتم و به هلال احمر بوشهر رفتم و در هلال احمر به من گفتند: میخواهی پا را از طریق نامه بهزیستی برایت بسازیم؟ گفتم مگر جای دیگری هم هست که بروم ما زیر نظر بهزیستی هستیم دوستان من در استان های دیگر همین کار و همین روال را انجام داده اند و او گفت چنین چیزی امکان ندارد و هیچ به هیچ. 

 

 

چطور با این معلولیت و نگاه ترحم برانگیز دیگران روی پایتان کنارآمدید؟ 

- من وقتی توانستم با این موضوع کنار بیایم که در جامعه قرار گرفتم، من اوایل حتی وقتی می رفتم برای تمرین و می دیدم بقیه بچه ها چطور پاهایشان را در می آورند و عین خیالشان نیست قوی شدم وقتی متوجه شدم من هم میتوانم با تمام نقص هایم کارهایی بکنم که برای آدم های عادی و سالم سخت است، من هیچ وقت کاری را بخاطر پایم لغو نکردم من کارگری کرده ام، هر کاری که بگویید یک فرد سالم انجام داده را من هم انجام داده ام کم نیاوردم اما من یک شبه اینطور نشدم که، من مدتها روی پایم را می پوشاندم تا حتی مادرم هم نبیند بسیار خجالت می کشیدم بسیار برای خودم متاثر بودم حالم بد بود چه روزهایی که از پله ها می افتادم اما می دانید چه چیزی مرا نجات داد؟ استعدادم! سخت کوشی ام در رسیدن به خواسته هایم. من هدف داشتم و اراده. 

توصیه ام به هم معلولان عزیز این است ورزش کنید، اگر علاقه ندارید به دنبال حرفه و رشته مورد علاقتان بروید، آن رشته و حرفه عامل نجات شماست از این مخمصه و هول و ولای تشویش و ناراحتی و افسردگیتان، من به ورزش علاقمند بودم و اکنون موفق شدم با تمام ترس هایم از نگاه دیگران، کنار بیایم. شما هم با پیدا کردن علاقه اتان در هر رشته و حرفه و شغلی حتی به خودتان بیایید از نگاه دیگران نترسید خط بکشید روی تفکر ضعیف بودنتان توسط دیگران.

از افراد سالم هم درخداستی دارم که ما نگویند آخی چقد گناه داره، باور کنید ما خیلی قوی هستیم اگر خودمان بخواهیم حتی از ده فرد سالم هم قوی تریم انسان کافیست اراده کند و ما نیازمند احترامیم نه ترحم. 

 

 

از خودتان رضایت دارید؟ 

- از خودم شدیدا و بی نهایت راضی ام، من فکرش را هم نمی کردم روزی برسد کنار تیم ملی بایستم و سرود ملی را بخوانم در اولین بازی ام به شدت گریه می کردم و سرود را می خواندم من عاشق ایرانم. 

 

 

حرف آخر:

- تکراریست اما لوطی وار می گویم دم خانواده ام گرم برایم سنگ تمام گذاشتند. 

از آقای رضایی نماینده دشتستان می خواهم به من کمک کند و بفکر شغلی برای امثال من باشند. 

از رسانه وزین اتحادخبر هم سپاس گذارم.

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/171323