کد خبر: 166895 ، سرويس: داستان، شعر و ادب
تاريخ انتشار: 09 شهريور 1401 - 10:53
اختصاصی اتحاد خبر/ سرویس ادبیات حماسی
شاهنامه و اوستا (۱۴)

اتحادخبر-دکتر یعقوب فولادی تنگستانی:در شاهنامهٔ ورجاوندِ فردوسی لایه‌های اجتماعی و کُنش‌های هر طبقه را در ارتباطِ با آن می‌بینیم؛ خصوصاً در پادشاهیِ جمشید که وی جامعهٔ ایرانی را به چهار طبقه بخش کرد. در زیر نخست به این کنش‌ها و طبقاتِ اجتماعیِ آنها در اندیشهٔ هندواروپایی نظر می‌افکنیم پس از آن گذری به اوستا و متونِ مزدیسنا می‌زنیم و نشان خواهیم داد...

دکتر یعقوب فولادی تنگستانی:


در شاهنامهٔ ورجاوندِ فردوسی لایه‌های اجتماعی و کُنش‌های هر طبقه را در ارتباطِ با آن می‌بینیم؛ خصوصاً در پادشاهیِ جمشید که وی جامعهٔ ایرانی را به چهار طبقه بخش کرد. در زیر نخست به این کنش‌ها و طبقاتِ اجتماعیِ آنها در اندیشهٔ هندواروپایی نظر می‌افکنیم پس از آن گذری به اوستا و متونِ مزدیسنا می‌زنیم و نشان خواهیم داد که کُنش‌های چهارگانه و طبقاتِ اجتماعی که در شاهنامه می‌بینیم دارای نظمی خاص و سیستمی پیچیده و بسیار کهن است که در نامهٔ باستان بازتاب یافته است.
سازمانِ اجتماعیِ اقوامِ هندواروپایی بر اساسِ خویشکاری به چند کُنش تقسیم می‌شده که هر کُنش مربوط به یک طبقه بوده است. این کنش یا کردارها «حکمرانی»، «قدرت» و «باروری» هستند که حکمرانی مربوط به طبقهٔ «دینیاران»، قدرت مرتبط با «رزمیاران» و باروری بر عهدهٔ طبقهٔ «کشاورزان» بوده است. ژُرژ دومزیل با مطالعه و پژوهش‌های گستردهٔ خود بر اسطوره‌های هندواوپایی بر پایهٔ کنش‌ها و کردارها می‌گوید: درونمایهٔ اصلیِ ایزدشناسیِ هندواروپایی را در نظر بگیریم که بنا بر این تصوّر، جهان و جامعه تنها با همکاریِ هماهنگِ سه کارکردِ طبقه‌بندی شدهٔ شهریاری، نیرو و باروری می‌توانند به زندگی ادامه دهند. کارکردِ نخستین، هدایت و قضاوتِ نخستین را تضمین می‌کند؛ دومی به دفاع و حمله منتسب می‌شود و سومی قابلیت‌های گوناگونی دارد که به بازتولیدِ موجودات و سلامتِ آنها یا درمان و تغذیه و تقویتشان مرتبط می‌گردد. این سه کنش و تقسیم‌بندیِ اجتماعی در اندیشه، تخیّل و ذهنِ آریاییان وجود داشته است؛ به گونه‌ای که آن را در اسطوره‌شناسیِ ودایی، اسطوره‌شناسیِ شمالِ اروپا، اسطوره‌شناسیِ یونانی-رومی و جهانِ ایرانی می‌بینیم(ر.ک دومزیل، 1397: 18-1). وی این ترتیب را در میانِ امشاسپندانِ زرتشتی نیز، که به نظرِ او مظاهرِ کمالاتِ اخلاقی و معنویِ همان خدایانِ کهن‌اند، صادق می‌داند و آنها را نیز بر حسبِ طبقاتِ سه‌گانهٔ بالا تقسیم می‌کند، بدینسان که «بهمن» و «اردیبهشت» نمایندگانِ دو جنبه یا دو خاصیّتِ الهی و انسانیِ شاهی یعنی دینیاری و شهریاری می‌باشند؛ «شهریور» نمودارِ طبقهٔ رزمیار، و «سپندارمزد»، «خرداد» و «امرداد» مطابق با طبقهٔ کشاورز و پیشه‌وران به شمار می‌آیند.


بنا بر این نظر، خدایانی که در سنگ‌نبشته‌های شاهانِ هخامنشی نامشان آمده است، یعنی «اهورامزدا»، «میتره» و «آناهیتا» نیز هر یک در این تقسیم‌بندی، محل و مقامی خاصّ خود دارند؛ چنانکه اهورامزدا طبعاً با طبقة نخست، میتره که در ایران جنبهٔ رزمیاری و دادگزاری‌اش نمایان‌ترین خاصیّتِ اوست، با طبقهٔ دوم و آناهیتا با طبقهٔ سوم مربوط می‌گردد. در این دعای داریوش که از اهورامزدا و خدایانِ خاندانِ شاهی خواستار است که کشورِ او را از سپاهِ دشمن، خشکسالی و از دروغ نگه دارد، همین ترتیبِ سه بخشی ِطبقاتی را ملاحظه می‌شود: «سپاهِ دشمن» در برابرِ طبقهٔ دوم (رزمیار)، «خشکسالی» در برابرِ طبقهٔ سوم (کشاورز و پیشه‌ور) و «دروغ» در برابرِ طبقهٔ اول (شهریار-دینیار) قرار می‌گیرد.
در اوستا مکرر از این سه طبقه به نامِ آتُربان (دینیار=روحانی)، ارتشتار (رزمیار=نظامیان) و برزیگر (کشاورز) گفته می‌شود: «آن که از این پیشکشیِ من دو آرواره و زبان و چشمِ چپ که اَهوره‌مَزدا مرا ارزانی داشت پاره‌ای را بِرُباید یا بردارد. در خانه‌اش آتُربان و ارتشتار و برزیگر زاده نشود؛ در خانه‌اش دَهَک‌ها و مورَک‌ها و وَرشْنَ‌های گوناگون زاده شوند» (یَسْنَه، هات 11: بند 5 و 6). همچنین در «فروردین یَشت» در ستایشِ فَرَوَشیِ زرتشت: «اینک بخشایش و فَرَوَشیِ زرتشت سِپیتْمانِ اَشَوَن را می‌ستاییم. نخستین کسی که نیک اندیشید، نخستین کسی که نیک سخن گفت، نخستین کسی که نیک رفتار کرد. نخستین آتُربان، نخستین ارتشتار، نخستین برزیگرِ ستورپرور» (یشت‌ها، فروردین یَشت، کردة بیست‌وچهارم: بند 87 و 88). در دورهٔ ساسانی این ساختار در طبقاتِ جامعه رعایت می‌شده و در متونِ پهلوی فراوان به آن پرداخته‌اند. در مینُویِ خرد در موردِ وظایف و خویشکاریِ این سه طبقه آمده است: «پرسید دانا از مینُویِ خرد که وظیفة هر یک از (طبقات) روحانیان و نظامیان و کشاورزان چیست؟ مینُوی خرد پاسخ داد که وظیفهٔ روحانیان، دین را خوب نگاه داشتن و پرستش و ستایش ایزدان را خوب و با دقت کردن و فتوی و حکم و آیین و رسم را همچنانکه از بهدین پاک مزدیسنان آشکار است درست داشتن و مردمان را از کار خوب و نیکی آگاهاندن و راه به سوی بهشت و بیم و پرهیز از دوزخ را نشان دادن است. وظیفهٔ نظامیان، دشمن زدن و شهر و بوم خویش را ایمن و آسوده داشتن است. وظیفهٔ کشاورزان، کشاورزی و آبادانی کردن و تا حد امکان جهان را راحتی بخشیدن و آبادی داشتن است» (مینُویِ خرد، پرسشِ 30: بند 12 – 1).
نکته‌ای که لازم به ذکر است، این است که در زمانِ ساسانیان این سه کنش به چهار کنش و طبقهٔ اجتماعی تبدیل می‌شود و چنان اهمیّت داشته که به طورِ بسیار دقیق اجرا می‌شده است به نوعی که بازتابِ آن را در بیشترِ متونِ پهلوی می‌بینیم. در مینُویِ خرد پس از اینکه دانا در پرسشِ 30 از وظایفِ روحانیان، نظامیان و کشاورزان می‌پرسد، در پرسشِ بعدی از وظیفهٔ صنعتگران می‌پرسد: «پرسید دانا از مینُویِ خرد که وظیفهٔ صنعتگران و مزدوران (=پیشکاران) چیست؟ مینُویِ خرد پاسخ داد که وظیفهٔ مزدوران این است که آن کاری را که ندانند دست بدان نبرند و آنچه دانند خوب و با دقت انجام دهند. و مزد عادلانه خواهند. چه، کسی که کاری را نداند و به انجامِ آن دست زند، ممکن است آن کار تباه شود یا ناکرده برجای ماند و حتی اگر آن مردی را که کار از آنِ اوست (=صاحبکار) بسیار خشنود کند، با این همه آن گناه بر ذمهٔ او باشد» (پیشین، پرسشِ 31: بند 8 – 1). در موردِ اضافه شدنِ یک طبقهٔ دیگر در دورانِ ساسانی و به وجود آمدنِ چهار طبقه، هر چند برخی «هوتخشان» را از اصنافِ طبقهٔ سوم به شمار آورده‌اند و دومزیل نیز بر این قایل است که طبقهٔ چهارم در هند عمومیّت ندارد؛ ولی کریستنسن بر این بنیاد که در اوستا جامعهٔ ایرانی سه طبقه است، امّا در دورهٔ ساسانی چهار طبقه داریم، می‌گوید: «چون نوبت به ساسانیان رسید، تشکیلاتِ جدید در جامعه پیدا شد که آن نیز مبتنی بر چهار طبقه بود... . بنابراین چون طبقه‌بندیِ اجتماعی را به این نحو با اوضاعِ سیاسیِ زمان تطبیق کردند، طبقاتِ چهارگانه پیدا شد» (کریستنسن، 1382: 69).
آنگونه که گذشت کُنش‌های اجتماعی در اوستا، جهانِ خدایانِ ایرانی (اهورامزدا، میترا و آناهیتا)، متونِ پهلوی و امشاسپندانِ زرتشتی (بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمزد، خورداد و امرداد) آشکار دیده می‌شود و می‌توان ارتباطشان را با طبقاتِ اجتماعی و خویشکاریِ آنها دید. این ایدئولوژی در شاهنامهٔ فردوسی نیز -بارزترین متنِ فارسی که بر اساسِ اندیشهٔ ایرانشهری آفریده شده است- جلوه‌گر است؛ مثلاً از جمله کارهای جمشید، تقسیمِ اجتماعی اوست:
زِ هر پیشه‌ای انجمن کرد مرد
بدین اندرون پنجهی نیز خَورد
گروهی که آتوربان خوانیَش
به رسمِ پرستندگان دانیَش...
صفی بر دگردست بنشاندند
همی نام تیشتاریان خواندند
کجا شیرمردانِ جنگاورند
فروزندهٔ لشکر و کشورند...
بسودی سه‌دیگر گُرُه را شناس
کجا نیست از کس بریشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند
به گاهِ خورش سرزنش نشنوند...
چهارم که خوانند اُهتوخُشی
هم از دست‌ورزانِ با سرکشی،
کجا کارْشان همگِنان‌پیشه بود
روانْشان همیشه پُراندیشه بود
(فردوسی، 1396، جلد اول: 22)
رعایتِ این نظامِ اجتماعی و خویشکاری وجهی از عدالت در اندیشهٔ ایرانشهری است به این تعبیر که هر کس، هر نهاد و طبقه کارویژه و وظیفه‌ای دارد که باید آن را انجام دهد تا فرّه‌مند و بهروز شود و عدول از این خویشکاری و نظامِ اجتماعی، بر هم زدنِ نظم و عدالتِ اجتماعی بود.
در پایان باید افزود با وجودِ اینکه طبقِ قوانین مزدیسنا هر فرد مقامی ثابت داشت و نمی‌توانست به حرفه‌ای دیگر و طبقه‌ای دیگر وارد شود؛ با کمی تأمل در متونِ زردشتی درخواهیم یافت که در مواردی جابجایی در طبقات علاوه بر اینکه ب‌‌عدالتی صورت نگرفته است؛ بلکه دقیقاً بر پایهٔ نظم و عدلِ اجتماعیِ ایرانشهری انجام شده است. در نامهٔ تَنْسَر پس از معرفیِ چهار طبقه آمده است: «و آدمی‌زاده بر این چهار عضو در روزگار صلاح باشد مادام، البتّه یکی با یکی نقل نکنند، الّا آن که در جبلّت یکی از ما اهلیّتی شایع یابند، آن را بر شهنشاه عرض کنند، بعدِ تجربت موبدان و هرابده و طول مشاهدات، تا اگر مستحقّ دانند، به غیر طایفه الحاق فرمایند» (تَنْسَر، 1392: 56 – 55). بر این بنیاد گاهی استثناء واقع می‌شدند و آن وقتی بود که یکی از مردم شایستگی و هنرِ خاصی نشان می‌داد.

سرچشمه‌ها
- اوستا (1391). گزارش و پژوهش: جلیل دوستخواه، دورهٔ دوجلدی، تهران: مروارید.
- تَنْسَر (1392). نامهٔ تَنسَر به گشنَسپ، تصحیحِ مجتبی مینوی، چاپ دوم، تهران: دنیای کتاب.
- دومزیل، ژرژ. (1397). «خدایانِ سه کُنش»، جهانِ اسطوره‌شناسی 4، ترجمهٔ جلال ستاری، تهران: مرکز.
- فردوسی، ابوالقاسم (1396). شاهنامه، پیرایشِ جلال خالقی مطلق، دورهٔ چهارجلدی، تهران: سخن.
- کریستنسن، آرتور (1382). ایران در زمانِ ساسانیان، ترجمهٔ غلامرضا رشید یاسمی، چاپ سوم، تهران: ساحل.
- مینُویِ خرد. (1391). ترجمهٔ احمد تفضلی، به کوششِ ژاله آموزگار، چاپ پنجم، تهران: توس.

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/166895