کد خبر: 166575 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 03 شهريور 1401 - 17:15
اختصاصی اتحاد خبر
معلم آزاده ای که بانی حسینیه کودکان در بندر ریگ شد

اتحاد خبر- فرخ قاسمیان: حضور كودكان در تمام بخش هاي زندگي رنگ و لعاب تنفس را عوض مي كند، در عزاي اباعبدالله هم كودكان حضوري متفاوت دارند. به مناسبت سالگرد بازگشت آزادگان به آغوش وطن و تقارن آن با ایام محرم ‌بر آن شديم با حسن شيخ نصري آزاده دفاع مقدس و همينطور باني حسينيه  ابالفضل معروف به حسينيه كودكان بندر ريگ گفتگويي داشته باشيم...

اتحاد خبر- فرخ قاسمیان: حضور كودكان در تمام بخش هاي زندگي رنگ و لعاب تنفس را عوض مي كند، در عزاي اباعبدالله هم كودكان حضوري متفاوت دارند. به مناسبت سالگرد بازگشت آزادگان به آغوش وطن و تقارن آن با ایام محرم ‌و سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) بر آن شديم با آقاي حسن شيخ نصري جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس و همينطور باني حسينيه  ابالفضل معروف به حسينيه كودكان بندر ريگ مصاحبه و گفتگويي داشته باشيم.


خودتان رابراي مخاطبانمان بيشتر معرفي كنيد؟
- اینجانب حاج حسن شیخ نصری از آزادگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس. متولد 24 خرداد ماه سال 1343 در بندر ريگ و از بازنشستگان آموزش و پرورش هستم. دوران دبستان و ابتدایی  خودم را در مدرسه منوچهری سابق در بندر ریگ گذراندم و هچنین دوران سه ساله راهنمایی را در مدرسه 17 شهریور سابق که کنار دریا بود طي کردم.

انگيزه تان از رفتن به جبهه هاي حق عليه باطل چه بود؟
- باتوجه به اینکه چندسالی در دوران راهنمایی مانده بودم کلاس اول راهنمایی بودم که جنگ تحمیلی شروع شد و با تشکیل بسیج مستضعفین و با انگيزه  دفاع از خاك وطنم وعلاقه وعشق به امام خميني (ره) و به فرمان ايشان وارد بسیج شدم و پس از چندین مرحله آموزش در مرکز بسیج بندر ریگ طی سه مرحله متفاوت به جبهه اعزام شدم و در مرحله سوم بود که در حمله فتح المبین در تاريخ دوم فروردین ماه سال 1361 به اسارت نیروهای دشمن بعثي درآمدم.

نحوه اسارتتان چگونه بود؟ و در آن زمان چندسال داشتيد؟
- در آن  زمان حدود 16-17 سال بیشتر سن نداشتم  و در حمله فتح المبین اسیر شدم من در جبهه تک تیرانداز بودم وهمچنین جزو گروه فدایی و رو مینی بودیم. وخط شکن بودیم با آغاز حمله پس از زمان اندکی توانستیم اولین خاک ریز دشمن را تصرف کنیم و تعداد بیشماری از بعثيان متجاوز را به هلاکت برسانیم ومناطق وسیعی از خاک عزیزمان را آزاد کنیم.
ولی متاسفانه با شهادت عده ای از هم رزمان و گروه شناسایی راه برگشت را گم کرده و در محاصره دشمن قرار گرفته و پس از پنج شش ساعت مقاومت به محاصره دشمن درآمدیم و اسیر شدیم. و به مدت هشت سال و اندی در چندین اردوگاه عراق این دوران سرتاسر مشقت بار و سخت را سپری کنیم و با پیروزی و باز پس گرفتن تمامی سرزمین های اشغال شده خود به میهن عزیز اسلامی خود بر گردیم.

برگزاري مراسم هاي ايام  محرم وصفر درزمان اسارتتان چگونه بود؟
- برگزاري مراسمات محرم و صفر در دوران اسارت به شکل بسیار منسجم و پر بار برگزار می شد با اجراي  مراسم سینه زنی سنتی بوشهری بصورت مخفیانه و دور از چشم و دید عراقی ها بر گزار می شد همچنین با اجرای تئاتر و تعزیه عاشورايي و نمایشات مذهبی و آیینی وسخنرانی و روضه خوانی توسط دوستانی که مهارت کافی داشتند اجرا می شد.

ابتكارات دوستانتان در زمان اسارت چه  چيزهايي بود؟
- در رابطه با ابتکارهای دوران اسارت  موارد بسيار است كه مجال گفتنش اينجا نيست؛ هرکسی برای خودش سرگرم یک سری مسائلی میشد که بازتاب آنها به جمع بر می گشت.
مثلا خیلی ها سرگرم درس خواندن  و درس دادن در زمینه های مختلفی به بقیه بودند از قبیل کلاس های اصول عقاید/ کلاس های عربی/ کلاس های زبان های خارجی از قبیل انگلیسی  فرانسوی  المانی  ایتالیایی وغیره و جالب اینجا بود که بدون داشتن قلم و کاغذ میخواستیم درس بخوانيم  گه گاهی که به هر دلیل کاغذ یا مقوایی داخل اردوگاه  مي آمد آنها را به طریق مختلف بر می داشتیم وبا آب خیس می کردیم و آن را لایه لایه از هم جدا می کردیم وبصورت دفتر در می آورديم یا اینکه هروقت صلیب سرخ می آمد و کاغذ و قلم در اختیارمان میگذاشتند تا به خانوادهایمان نامه بنویسیم در موقع تحویل دادن انها تعلل می کردیم تابلكه بتوانیم چندتایی از آن قلم ها رو کش بریم و قايم كنيم.
یا همچنین با پارچه های اضافی لباس هایمان و پلاستیک دور مواد غذایی که به اردوگاه می آمد چيزي شبيه  وایت برد درست می کردیم تا بتوانیم بجای کاغذ از آن ها استفاده کنیم.
یا با سنگ هایی که روی زمین پیدا می کردیم روی زمین بکشیم و به اشکال هندسی مختلف آنها را تغيير بدهيم  و مجسمه های مختلفی از آن ها بسازیم.
هرکسی به نوعی خودش را مشغول صنعتی می کرد که یک جورهایی وقت خودش را پر کرده باشد.

زمان  آزادي  تان  چه تاريخي بود؟
- زمان آزادي  ما اینجوری بود که ما داخل  آسايشگاه به دور از چشم عراقی ها رادیو داشتیم که آن هم از خود عراقی ها کش رفته بودیم با یک سری انبارهایی داخل اردوگاه بود که بچه ها مخفیانه به اون انبار ها دسترسی پیدا می كردند و به هرنحوی راديو  بدست می آوردند  و از اوضاع بیرون از اردوگاه مطلع میشدند و یا به وسیله خود عراقی ها و صلیب سرخ اخبار را دنبال می کردیم. ضمن اینکه عراقی ها تلویزیون در اختیار ما گذاشته بودند و شبکه یک و دو عراق را می گرفتیم و همچنین رادیو بغداد در سطح اردوگاه پخش میشد و از كم وکیف اخبار مطلع می شدیم واین بود که اخبار آزادی را به اینصورت بدست می آورديم زمان آزادی ما  اولین گروه تعويض اسرا مورخ 25 مرداد ماه سال 1369 بود که از مرز خسروی صورت گرفت.

انگيزه تان براي ساخت حسينيه  اباالفضل یا همان حسينيه  كودكان بندرريگ چه بود؟
- انگیزه من از ساخت حسینیه بر مي گردد به زمان  اسارتم  كه در آن سال هاي اسارت نذر امام حسين (ع) كردم كه هروقت آزادشدم براي انتقال فرهنگ عاشورایی به نسل جدید گامی بردارم.
 مدتی از آزادیم می گذشت که متوجه شدم که در عزاداری سنتی در آن سال های دهه  هفتاد برگزار میشد افراد زیر پانزده سال را درمراسم سینه زنی راه نمی دهند و چون جوان‌ها کمتر مهارت سینه زنی داشتند و کسی هم اهمیت نمیداد که آنها را ساماندهی کند  این بود که خیلی ها از این موهبت الهی جا می ماندند. تا اینکه در یکی ازشب های محرم سال هفتاد ازکوچه ای رد میشم بازی کودکانی زیر ده سال درکوچه که  سر گرم عزاداری کودکانه خود بودند توجهم را جلب كرد و خداوند این را در دل ما گذاشت که این بازی کودکانشان را جدی بگیریم و پیگیری کنیم و بها بدهیم و با تعدادی کودک هرچند شلوغ شروعی  برای انجام فریضه آیینی عاشورایی داشته باشيم و خداوند هم کمک کرد سال به سال این مراسم عارفانه کودکانه شکل و رنگ و  بوی جدی تری به خود گرفت و دوستانی در این راه بدست آوردیم که هرچند ناقص و با همه کم و  کاستی ها مراسم سینه زنی و نوحه خوانی کودکانه ای را به یاری  خداوند و اهل بیت برپا می کردیم و هرسال بیشتر از سال قبل انجام می دادیم. تا اینکه با گذشت زمان صاحب یک زمین اهدایی كه  گوشه اي در ميدان طاق واقع بود از طرف سادات معظم بندر ریگ شدیم که خود نیز داستان طولاني دارد.  به اینصورت که زمینی متروکه متعلق به سادات معظم اخوان نور موسوی از عمو زاده های خانواده آقاسید ابراهیم و آقا سید حسن موسوی بود که با پادرمیان این خانواده بزرگوار  حسینیه به دست آمد  و با کمک و جمع اوری نذورات مردمی این زمین متروکه تبدیل به حسینیه شد و اسم ان را حسینیه ابوالفضل العباس(ع) نامگذاری کردیم ودر این راستا دوستان بسیار زیادی گرد محور این حسینیه جمع شدند و تشکیلاتی به این عظمت کنونی را به راه انداختند.
ولی درمورد خاطرات از این حسینیه باید بگویم  که خشت خشت این حسینیه برای من و دیگر دوستان ذاکر خاطره های شیرین و بیاد ماندنی هست. همینقدر که در ایام سوگواری آقا اباعبدالله الحسین به منظور برپایی فرهنگ عاشورایی ده ها و صدها جوان مومن و با انگیزه را دور هم جمع می کنیم و با یک هدف الهی عزاداری می کنیم خودش نعمت بزرگی هست که شامل  ماشده است.
و خاطره جالب ديگر يادم  هست  برا ي اولین بار که مي خواستيم  اولین تعزیه را اجرا کنیم، براي خريد وسایل تعزیه با یکی از دوستان هنرمند که در حسینیه با هم کارمیکردیم به نام آقا مسلم  ولی زاده  به اصفهان رفته بودیم، خواستیم یک عدد "نی" بخریم، رفتیم پيش  همان شخص نی زنی که در فیلمی که ما مي خواستيم  ازش کپی کنیم داخل سوگواره اراک نی زده بود. باهزار زحمت پیدایش کردیم و بهش  گفتیم ما قصد خرید همان نی که با آن داخل تعزیه حضرت عباس در سوگواره اراک نی زدی را داریم، ایشان راضی نميشد  که آن نی را به ما بفروشند، هرچه اصرارکردیم راضی  نشد ایشان مي گفتند  این نی را برای خودم میخواهم و من میتوانم یک نی خوب دیگر به شما بدهم، ولی من همان نی را ميخواستم از او بخرم، بعد از کلی کلنجار رفتن با او، دلشکسته شده بودم و بغض کرده بودم، با حالت بغض در گلو آخرین چاره ای که داشتم بکار بستم و گفتم ببین آقا  این چیزی که شما با نی می زنی این آقا  مسلم دوست من با دهن خالی میزند، این را که گفتم یکه خورد و گفت اگر توانست  اینکار را بکند من این نی را مجانی به شما میدهم، گفتم آقا مسلم  براش بزن، و آقا مسلم  که کلی هنرمند بود آهنگی که ایشان با نی میزد با دهنش نواخت و او واقعا جا خورد و نی را دو دستی داد به آقا مسلم  ولی زاده و گفت  من فکر نمی کردم که شما  اينقدر هنرمند باشيد و این شد که آن نی را از او گرفتیم و جزء وسایل تعزیه با خود آورديم  و مسلم ولی زاده همیشه در تعزیه ها از آن استفاده می كند.

سخن پایانی اگر دارید بفرمایید؟
- مسئولین قدر و ارزش این همه جوان مومن و متعهد را بدانند و برای  آسایش  و زندگی مردم تلاش مضاعفی کنند تا مردم با دلخوشی بیشتری به مسایل اعتقادی خودشان بپردازند.

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/166575