اتحادخبر-امید دریسی:به یاد دارم قدیمها در مدرسه عدهای معمولاً ته کلاس مینشستند -نویسندهٔ این سطور طیفِ مذکور را اصطلاحاً «قالتاقها» مینامد- و در واقع نشستنِ تهِ کلاس نیز جزیی از قوانینِ خودمختارگونهٔ آنها بود و بهتر بگویم در راستای خودسری و عرض اندامشان بود! آنان غالباً در زمرهٔ درسخوانهای کلاس تعریف نمیشدند و جالب آنکه دبیرانِ دروسِ مختلف...
امید دریسی :
به یاد دارم قدیمها در مدرسه عدهای معمولاً ته کلاس مینشستند -نویسندهٔ این سطور طیفِ مذکور را اصطلاحاً «قالتاقها» مینامد- و در واقع نشستنِ تهِ کلاس نیز جزیی از قوانینِ خودمختارگونهٔ آنها بود و بهتر بگویم در راستای خودسری و عرض اندامشان بود! آنان غالباً در زمرهٔ درسخوانهای کلاس تعریف نمیشدند و جالب آنکه دبیرانِ دروسِ مختلف -به دلایلِ کاملاً مبرهن که نیازی به توصیف آن نیست- تکالیف چندانی هم از آنان طلب نمیکردند!
قالتاقهای خودسر آنچنان زورشان از همهٔ همردههای خود بالاتر مینمود که گاهاً با سطوحِ بالاتر از خود نیز زورآزمایی میکردند! لذا دبیرها، ناظم و مدیرِ مدرسه به این امید که لاجرم از درگیری با این طیفِ قانونشکن اجتناب کرده باشند حتیالامکان آنها را مدیریت میکردند تا همزمان با یک تیر دو نشان زده باشند! هم درگیر نشوند تا وارد مقولهٔ سختِ تصمیماتِ چالشی نشوند و هم حرمتِ قانون و مجریِ قانون نیز حسب ظاهر حفظ شده باشد! اکنون که با خود فکر میکنم میبینم «قالتاقها» که خیلی سعی داشتند فراقانونی باشند و به هر حال صدایشان نیز بلندتر از بقیهٔ دانشآموزان بود، از نهادِ مدرسه به عنوان پازلی از مجریِ قانون حمایت نمیشدند. مجریانِ نهادِ مدرسه حقا که در این فقره بارکالله داشتند.
شوربختانه اما داستان آنگونه که بالاتر آمد ادامه پیدا نمیکرد! داستانِ کِشدارِ ما تازه از جایی شروع میشد که «قالتاقها» پس از کشمکش در طول سالِ تحصیلی نهایتاً توسط دبیرها و مدیران به درجهٔ مبصری نائل میآمدند و بدینصورت ارتقاء پیدا میکردند تا اینگونه با توجیه مصلحت، شایستهسالاری در کودتایی نرم به ورطهٔ سقوط کشانده شود! قانونمندان اگر نگوییم در این سِیر خواسته یا ناخواسته کُشته میشدند لیکن «قانونمداری» ضربهای مهلک بر پیکرِ نحیفش وارد میشد!
اصلاً ما ایامِ قدیم در مدارس چهها که نکشیدیم! گویی آن زمان قوانینِ مدرسه فقط برای کوچکترها و سربهزیرها بود و آنان که صدایشان بلندتر بود قانون در برابرشان کُرنش داشت و گاهاً توسط مجریِ قانون در مدرسه، پُست میگرفتند و خود مجریِ قانون میشدند تا بخشی از اجرای نظم توسط همانان مدیریت شود...!
«قالتاقها» میداندار میشدند و بعضاً تسویهحسابهای شخصیشان را در لوای قدرتی که داشتند اعمال میکردند! معالاسف سر آخر شایستهها، درسخوانها و منضبطها، قانونمدارانِ سربهزیرِ حکایتِ مدرسههایی بودند که دموکراسی در آنجا تعطیل شده بود...