- دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
- برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
- یوسفی؛ مدیری با نگاه فرهنگی
- تاجگردون: ۱۴۰۳ سال خیلی سختی است / رأی ندادن خاتمی یک علامت است
- تصاویر دیدنی از تیپ و استایل نوروزی پریناز ایزدیار
- طارمی- آزمون و حالا قایدی: چه خط حملهای!
- مالیات ارزش افزوده ۱۰ درصدی ابلاغ شد
- جریمه تخلفات حادثه ساز ۵ برابر شد/ جزییات و زمان اعمال
- بیش از ۸.۵ میلیون تردد در جادههای بوشهر ثبت شد
- دکتر یوسفی؛ معتقد و عامل به تعامل صنعت نفت با محیط پیرامون
اتحاد خبر - خان : برداشت اول:ننه ام می گفت:"انگار رَبو را امانت گذاشته اند!" راست هم می گفت.زرد انبو و مُردنی بود؛ مثلِ ملّاهای سرِ قبر! به قول قمر- مامای بزرگ ده-"انگار روی غالی چریده بود!"بچه های ربَو می گفتند: "والله، دَی دو سه برابر ما جوون ها غذا می خورَد! نمی دانیم جغد دارد! از پسِ سرش می کشند آن همه غذا را! بسم الله نمی گوید؛ شیطان با او شریک می شود! و ...
اتحاد خبر - خان
برداشت اول:
ننه ام می گفت:"انگار رَبو را امانت گذاشته اند!" راست هم می گفت.زرد انبو و مُردنی بود؛ مثلِ ملّاهای سرِ قبر! به قول قمر- مامای بزرگ ده-"انگار روی غالی چریده بود!"
بچه های ربَو می گفتند: "والله، دَی دو سه برابر ما جوون ها غذا می خورَد! نمی دانیم جغد دارد! از پسِ سرش می کشند آن همه غذا را! بسم الله نمی گوید؛ شیطان با او شریک می شود! و ...
از سرِ حرف هایِ مردم، ربویِ بیچاره رفت پهلوی دکترِ تغذیه! از آن روز به بعد، هر کس متلکی می پراند یا تکه ای می انداخت؛ رباب به سرعت برق و باد می گفت: آغای دکتر گفته: "قالبت همین است! بس و بارک الله..."
صدایِ دست فروش از تویِ کوچه بلند شد: "میوه دارم ارزون؛ انجیر کوهی عسلی، انگور ریش بابا...انارِ ملسِ ساه ای، شکر پاره زردآلو ... دوایِ هر دردی، شفای کرونا...خونه دار، بچه دار، زنبیل وردار و بیار...با دست کف می زد و با صدای بلند می گفت: مفتِ مفت، برابر با خرما..."
رباب با مُلِ خم مثل تیرِ تفنگ پرید بیرون . موهایِ شرابی اش از زیر رو سری اش زده بود بیرون و هر دسته اش با وزشِ نسیم به سمتی می رفت. چند زنِ بیکار دیگر هم سررسیدند، پیرمردِ دست فروش را دوره کردند. یکی می گفت:"برابر با خرما خیلی گرونه!" دیگری انگولک می کرد میوه ها را و می گفت: "مالی نیست!" و سومی:"دو رَه میوه، یک رَه خرما میدی؟" پیرمرد دست فروش ساکتِ ساکت بود. زن ها مثلِ بازارِ بورس قیمت را بالا و پایین می کردند. دست و دلِ هیچ کس به خرید نمی رفت و کم کم یکی یکی پراکنده شدند.
رباب هم چنان با پیرمرد چانه می زد...
از زمین و آسمان آتش می بارید. ابرها هوا را خفه کرده بود. باد گوشه ی سایه ای کز کرده بود.
عرق از سر و روی همه سرازیر بود. پیرمرد ناراحت بود، گرمش بود. میوه ها رویِ دستش مانده بود! رباب هم خدا حافظی کرد و رفت، هنوز کلید را در قفل نچرخانده بود که پیرمردِ دست فروش با صدای رسا گفت: "بیا، اشکال ندارد... دو رَه با خرما."
رباب برگشت. دوباره چانه زد. دست فروش رو به او کرد و با اعصابِ استکانی گفت:"اگر تو میوه خورده بودی، قیافه ات هم مثل مردم بود!" زنک خندید و گفت: "قالبم همین است!" مکثی کرد و دوباره گفت:
"عامو؛ تو که شب و روز میوه می خوری، هم زوارت در رفته است!"
حق با رباب بود. رباب نزد پیرمردِ ریقو، رستم بود!!!
لابد پیرمرد قالبش همین بود!!!
برداشت دوم:
نوه یِ یغُر و قلچماق زائر در مجلسی تعریف کرد:
در یک پسینِ تنگ، پدر بزرگ از باغ می آید خانه. نفسش بریده بود. آن قدر عرق کرده بود که پیراهن زیرش را می شد چَلاند. نمی توانست سرپا بایستد.خود را می اندازد رویِ حوض. آبی به سر و صورت می زند. آب گرم بود. آفتاب، حوض و آب را گرم کرده بود. زائر بی حال می افتد کنارِحوض. خود را می سُراند پشتِ چاه. دو شاخِ پمپ را می زند تویِ برق. آب خنکی کالماء معین می ریزد توی حوض.زائر لوله را از توی حوض می کشد بیرون و دراز به دراز می خوابد زیر آب. کمی حالش جا می آید. وقتی می بیند کسی در منزل نیست، لباس زیر خود را می کَند و دوباره می رود زیرِ آب. فضولی رباب گُل می کند! وقتی می بیند صدای شُرشُر آب و ناله ی پمپِ همسایه می آید و اثری از زن و فرزندان نیست، سر حَنایی و صورت استخوانی اش را از چینه می آورد بالا. از بختِ بد، چشمِ پدر بزرگ در آن هوایِ برزخ گره می خورد به سر و پُکالِ رباب. پیرمرد لخت و عور پا می گذارد به فرار...
بعدها پدر بزرگ گفت: "وقتی چشمم به آن قیافه افتاد، فکر کردم مُرده ام. شبِ اول قبر است، نکیر و منکر با آن گرزِ آتشین می خواهند بپرسند: " ربّ ربّ کِی؟"
رباب تا چند ماه وقتی پدر بزرگ را می دید، رویش را برمی گرداند و می زد کوچه یِ علی چپ...
برداشت سوم
شوهرِ رباب باخدا بود. بی شیله و پیله و صاف. ماه محرم که می شد، پیراهنِ مشکی بلندش را می پوشید و دوره می افتاد توی مساجد و حسینیه ها. هر گاه روضه تمام می شد، شعرِ مداح ته می کشید و از نفس می افتاد؛ شوهر رباب واردِ گود می شد و با عامیانه های عاشورایی مثل: " ای شِمر پر جور و جفا، ظالم؛ امان از تشنگی. ای کافر دور از خدا، ظالم؛... من داغ اکبر دیده ام، داغ برادر دیده ام، ظالم؛ ..." مجلس را حسابی گرم می کرد. هنگام کوبیدنِ گندمِ حلیم، بزرگ ترین جَوَن را برمی داشت. به تنهایی یک پاتیل حلیم را هم می زد، خوش رنگ ترین قیمه ها را می پخت و ... خلاصه، همه جا بود.با این حال رُل اصلی اش تعزیه بود؛ اشقیا خوان و به تعبیر خودش: "کار من است کشتنِ اولاد مصطفی (ص)..." تنها عیب و شاید هم حُسنِ او در این دنیا، جوگیر شدنش بود. هنگام جنگ، آن چنان شمشیر می زد انگار با یهودیان بنی قریظه نبرد می کند یا می خواهد مکه را فتح کند. خدا نکند کسی شبیه طفلان مسلم(ع) می شد یا عبداله بن حسن، چون تا سر حدِّ مرگ کتک می خورد و اصلاً جِرشان می داد به گونه ای که تا یک هفته بعد از محرم، بدنشان کوفته بود و دست و پا نمی زدند. بیچاره شبیه کودکانِ اهل بیت بعد از شهادتِ امام؛ آرزویش بود؛ آن ها را با خیمه بسوزاند تا صحنه کاملاً رئال جلوه کند. شب شام غریبان پَکَر بود. هی حرکت می کرد تا امام سجاد(ع) را بکشد؛ تعزیه گردان جلویش را می گرفت و او تهدید می کرد و تشر می زد!!!
خدا کمک کرد، سال ۶۱ هجری شوهرِ رباب نبود و گرنه زنجیره یِ امامت بعد از امام زین العابدین(ع) قطع می شد و کار به حکومت عدل مهدی(عج) نمی کشید.
ادامه دارد...
تازه ترین خبرها
- برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
- یوسفی؛ مدیری با نگاه فرهنگی
- تاجگردون: ۱۴۰۳ سال خیلی سختی است / رأی ندادن خاتمی یک علامت است
- تصاویر دیدنی از تیپ و استایل نوروزی پریناز ایزدیار
- طارمی- آزمون و حالا قایدی: چه خط حملهای!
- مالیات ارزش افزوده ۱۰ درصدی ابلاغ شد
- جریمه تخلفات حادثه ساز ۵ برابر شد/ جزییات و زمان اعمال
- بیش از ۸.۵ میلیون تردد در جادههای بوشهر ثبت شد
- دکتر یوسفی؛ معتقد و عامل به تعامل صنعت نفت با محیط پیرامون
- مدیری با اشراف کامل
- قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
- یک فروند شناور گردشگری بدلیل هنجار شکنی در بوشهر توقیف شد
- اگر رسایی به هیئت رئیسه برود باید برای مجلس تاسف خورد!
- اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
- مبالغ جرایم رانندگی بهروزرسانی شد
- توئیت معنادار حسن روحانی
- در آینده یکی از خبر ساز ترین باشگاههای فوتبال پایه ایران خواهیم بود
- هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
- دبیر ستاد بزرگداشت هفته دولت در استان بوشهر منصوب شد
- استان بوشهر در اغلب شاخصهای اقتصادی رتبه اول تا پنجم را دارد
- توجه ویژه به کالای تهلنجی و تعاونی مرزنشینان در استان بوشهر
- ۹۶۵ بازرسی از مراکز تهیه و توزیع مواد غذایی دشتستان انجام شد
- ۵۰ کلاس درس در شبانکاره برای اسکان مسافران نوروزی آماده شد
- همه دستگاهها برای کاهش وقوع جرایم همکاری کنند
- موارد تغییر کاربری غیر مجاز اراضی استان بوشهر بررسی شد
- ۵۷ هزار مسافر نوروزی در مدارس شهرستان گناوه اسکان داده شدند
- شهروندان و مسافران از اسکلههای مجاز در بوشهر استفاده کنند
- ۹۰ هزار مسافر وارد شهرستان عسلویه شد
- ۱۸۰۰ سما کارت بین توانخواهان بهزیستی استان بوشهر توزیع شد
- ۱۶۷ هزار مسافر توسط ناوگان حمل و نقل عمومی استان بوشهر جابجا شد
- ۲ ورزشکار بوشهری به اردوی تیم ملی بسکتبال جوانان دعوت شدند
- ترسم ای فَصاد گر فصدم کنی/ تیغ را ناگه تو برلیلی زنی
- جلسه ستاد ساماندهی سواحل استان بوشهر در استانداری
- لیگ برتری شدن تیم پارس جنوبی هیچگاه از ذهن مردم جم و جنوب استان پاک نخواهد شد
- غیبت آزمون به تیم ملی لطمه نمی زند/ جوان گرایی اتفاقی مثبت بود
- سپاهان از فردا تمریناتش را آغاز میکند
- معاون رئیسی: گفتهایم در پایان ۱۴۰۷ تورم باید تک رقمی شود / توانستهایم در سیاست خارجی گامهای بلندی برداریم / ما عضو شانگهای، بریکس و اتحادیه اقتصادی اوراسیا شدیم
- ارسال پُستی شیرخشک در ایام نوروز/ نگران کمبود شیرخشک نباشید
- وضعیت دارو در سالی که گذشت/ از صادرات تا مطالبات داروخانهها
- بازگشت احتمالی ترامپ چه تاثیری بر اقتصاد ایران دارد؟
- ۷۰ درصد از اعتبارات سرمایهای استان بوشهر تخصیص یافت
- شناورهای تفریحی که هنجارهای اجتماعی را رعایت نکنند توقیف می شوند
- نجات ۳ نفر در ساحل گناوه/ امدادرسانی به یک فروند جت اسکی انجام شد
- ۴۵ کمپ اسکان گردشگران در استان بوشهر ایجاد شد
- آب های استان بوشهر متلاطم و مواج است/شنا و دریاگردی ممنوع
- مدیری پیشرو در مسئولیت های اجتماعی
- برای دوستم مهدی یوسفی/ در ستایش خرد
- ایران حملات تروریستی در مسکو را محکوم کرد
- میوه خشک جایگزین آجیل شور و شیرینی شود
- برنامه فشرده سپاهان در سال جدید/ هر ۳/۵ روز یک بازی در لیگ!