- مسابقات برترینهای ۶ ماه نخست سال تپانچه بانوان برگزار شد/ نوشین پی خسته تنها نماینده استان بوشهر در این مسابقات چهارم شد
- همایش تجلیل از «فرشتگان نجات» در محل گلزار شهدای برازجان برگزار شد / تصاویر
- شعبه تامین اجتماعی عسلویه، صاحب ساختمان اختصاصی میشود
- پیام تبریک رئیس و اعضای شورای اسلامی شهر برازجان به مناسبت روز آتش نشانی و ایمنی
- پیام تبریک شهردار برازجان به مناسبت روز آتش نشانی و ایمنی
- جزئیات «رایگان» شدن «آزمایش ژنتیک» مادران ایرانی دارای همسر غیرایرانی
- درگیری پلیس فارس با قاتل مسلح متواری
- استان بوشهر قابلیت تبدیل به مرکز گردشگری کشور دارد
- تخفیفهای ویژه مراکز اقامتی استان بوشهر در هفته گردشگری
- جذب خط هوایی اختصاصی برای استان بوشهر ضرورت دارد
اتحاد خبر - خان : برداشت اول:ننه ام می گفت:"انگار رَبو را امانت گذاشته اند!" راست هم می گفت.زرد انبو و مُردنی بود؛ مثلِ ملّاهای سرِ قبر! به قول قمر- مامای بزرگ ده-"انگار روی غالی چریده بود!"بچه های ربَو می گفتند: "والله، دَی دو سه برابر ما جوون ها غذا می خورَد! نمی دانیم جغد دارد! از پسِ سرش می کشند آن همه غذا را! بسم الله نمی گوید؛ شیطان با او شریک می شود! و ...

اتحاد خبر - خان
برداشت اول:
ننه ام می گفت:"انگار رَبو را امانت گذاشته اند!" راست هم می گفت.زرد انبو و مُردنی بود؛ مثلِ ملّاهای سرِ قبر! به قول قمر- مامای بزرگ ده-"انگار روی غالی چریده بود!"
بچه های ربَو می گفتند: "والله، دَی دو سه برابر ما جوون ها غذا می خورَد! نمی دانیم جغد دارد! از پسِ سرش می کشند آن همه غذا را! بسم الله نمی گوید؛ شیطان با او شریک می شود! و ...
از سرِ حرف هایِ مردم، ربویِ بیچاره رفت پهلوی دکترِ تغذیه! از آن روز به بعد، هر کس متلکی می پراند یا تکه ای می انداخت؛ رباب به سرعت برق و باد می گفت: آغای دکتر گفته: "قالبت همین است! بس و بارک الله..."
صدایِ دست فروش از تویِ کوچه بلند شد: "میوه دارم ارزون؛ انجیر کوهی عسلی، انگور ریش بابا...انارِ ملسِ ساه ای، شکر پاره زردآلو ... دوایِ هر دردی، شفای کرونا...خونه دار، بچه دار، زنبیل وردار و بیار...با دست کف می زد و با صدای بلند می گفت: مفتِ مفت، برابر با خرما..."
رباب با مُلِ خم مثل تیرِ تفنگ پرید بیرون . موهایِ شرابی اش از زیر رو سری اش زده بود بیرون و هر دسته اش با وزشِ نسیم به سمتی می رفت. چند زنِ بیکار دیگر هم سررسیدند، پیرمردِ دست فروش را دوره کردند. یکی می گفت:"برابر با خرما خیلی گرونه!" دیگری انگولک می کرد میوه ها را و می گفت: "مالی نیست!" و سومی:"دو رَه میوه، یک رَه خرما میدی؟" پیرمرد دست فروش ساکتِ ساکت بود. زن ها مثلِ بازارِ بورس قیمت را بالا و پایین می کردند. دست و دلِ هیچ کس به خرید نمی رفت و کم کم یکی یکی پراکنده شدند.
رباب هم چنان با پیرمرد چانه می زد...
از زمین و آسمان آتش می بارید. ابرها هوا را خفه کرده بود. باد گوشه ی سایه ای کز کرده بود.
عرق از سر و روی همه سرازیر بود. پیرمرد ناراحت بود، گرمش بود. میوه ها رویِ دستش مانده بود! رباب هم خدا حافظی کرد و رفت، هنوز کلید را در قفل نچرخانده بود که پیرمردِ دست فروش با صدای رسا گفت: "بیا، اشکال ندارد... دو رَه با خرما."
رباب برگشت. دوباره چانه زد. دست فروش رو به او کرد و با اعصابِ استکانی گفت:"اگر تو میوه خورده بودی، قیافه ات هم مثل مردم بود!" زنک خندید و گفت: "قالبم همین است!" مکثی کرد و دوباره گفت:
"عامو؛ تو که شب و روز میوه می خوری، هم زوارت در رفته است!"
حق با رباب بود. رباب نزد پیرمردِ ریقو، رستم بود!!!
لابد پیرمرد قالبش همین بود!!!
برداشت دوم:
نوه یِ یغُر و قلچماق زائر در مجلسی تعریف کرد:
در یک پسینِ تنگ، پدر بزرگ از باغ می آید خانه. نفسش بریده بود. آن قدر عرق کرده بود که پیراهن زیرش را می شد چَلاند. نمی توانست سرپا بایستد.خود را می اندازد رویِ حوض. آبی به سر و صورت می زند. آب گرم بود. آفتاب، حوض و آب را گرم کرده بود. زائر بی حال می افتد کنارِحوض. خود را می سُراند پشتِ چاه. دو شاخِ پمپ را می زند تویِ برق. آب خنکی کالماء معین می ریزد توی حوض.زائر لوله را از توی حوض می کشد بیرون و دراز به دراز می خوابد زیر آب. کمی حالش جا می آید. وقتی می بیند کسی در منزل نیست، لباس زیر خود را می کَند و دوباره می رود زیرِ آب. فضولی رباب گُل می کند! وقتی می بیند صدای شُرشُر آب و ناله ی پمپِ همسایه می آید و اثری از زن و فرزندان نیست، سر حَنایی و صورت استخوانی اش را از چینه می آورد بالا. از بختِ بد، چشمِ پدر بزرگ در آن هوایِ برزخ گره می خورد به سر و پُکالِ رباب. پیرمرد لخت و عور پا می گذارد به فرار...
بعدها پدر بزرگ گفت: "وقتی چشمم به آن قیافه افتاد، فکر کردم مُرده ام. شبِ اول قبر است، نکیر و منکر با آن گرزِ آتشین می خواهند بپرسند: " ربّ ربّ کِی؟"
رباب تا چند ماه وقتی پدر بزرگ را می دید، رویش را برمی گرداند و می زد کوچه یِ علی چپ...
برداشت سوم
شوهرِ رباب باخدا بود. بی شیله و پیله و صاف. ماه محرم که می شد، پیراهنِ مشکی بلندش را می پوشید و دوره می افتاد توی مساجد و حسینیه ها. هر گاه روضه تمام می شد، شعرِ مداح ته می کشید و از نفس می افتاد؛ شوهر رباب واردِ گود می شد و با عامیانه های عاشورایی مثل: " ای شِمر پر جور و جفا، ظالم؛ امان از تشنگی. ای کافر دور از خدا، ظالم؛... من داغ اکبر دیده ام، داغ برادر دیده ام، ظالم؛ ..." مجلس را حسابی گرم می کرد. هنگام کوبیدنِ گندمِ حلیم، بزرگ ترین جَوَن را برمی داشت. به تنهایی یک پاتیل حلیم را هم می زد، خوش رنگ ترین قیمه ها را می پخت و ... خلاصه، همه جا بود.با این حال رُل اصلی اش تعزیه بود؛ اشقیا خوان و به تعبیر خودش: "کار من است کشتنِ اولاد مصطفی (ص)..." تنها عیب و شاید هم حُسنِ او در این دنیا، جوگیر شدنش بود. هنگام جنگ، آن چنان شمشیر می زد انگار با یهودیان بنی قریظه نبرد می کند یا می خواهد مکه را فتح کند. خدا نکند کسی شبیه طفلان مسلم(ع) می شد یا عبداله بن حسن، چون تا سر حدِّ مرگ کتک می خورد و اصلاً جِرشان می داد به گونه ای که تا یک هفته بعد از محرم، بدنشان کوفته بود و دست و پا نمی زدند. بیچاره شبیه کودکانِ اهل بیت بعد از شهادتِ امام؛ آرزویش بود؛ آن ها را با خیمه بسوزاند تا صحنه کاملاً رئال جلوه کند. شب شام غریبان پَکَر بود. هی حرکت می کرد تا امام سجاد(ع) را بکشد؛ تعزیه گردان جلویش را می گرفت و او تهدید می کرد و تشر می زد!!!
خدا کمک کرد، سال ۶۱ هجری شوهرِ رباب نبود و گرنه زنجیره یِ امامت بعد از امام زین العابدین(ع) قطع می شد و کار به حکومت عدل مهدی(عج) نمی کشید.
ادامه دارد...
تازه ترین خبرها
- مسابقات برترینهای ۶ ماه نخست سال تپانچه بانوان برگزار شد/ نوشین پی خسته تنها نماینده استان بوشهر در این مسابقات چهارم شد
- همایش تجلیل از «فرشتگان نجات» در محل گلزار شهدای برازجان برگزار شد / تصاویر
- شعبه تامین اجتماعی عسلویه، صاحب ساختمان اختصاصی میشود
- پیام تبریک رئیس و اعضای شورای اسلامی شهر برازجان به مناسبت روز آتش نشانی و ایمنی
- پیام تبریک شهردار برازجان به مناسبت روز آتش نشانی و ایمنی
- جزئیات «رایگان» شدن «آزمایش ژنتیک» مادران ایرانی دارای همسر غیرایرانی
- درگیری پلیس فارس با قاتل مسلح متواری
- استان بوشهر قابلیت تبدیل به مرکز گردشگری کشور دارد
- تخفیفهای ویژه مراکز اقامتی استان بوشهر در هفته گردشگری
- جذب خط هوایی اختصاصی برای استان بوشهر ضرورت دارد
- هواشناسی ۱۴۰۲/۰۷/۰۶؛ تشدید بارشها در ۳ استان
- تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران بخاطر ارسال پهپاد به روسیه
- نامه ایران به شورای امنیت درباره تهدیدات اسرائیل
- واکنش وزارت خارجه به اهانت به قرآن کریم در هلند
- پیام امیر عبداللهیان به وزیر امور خارجه عراق
- دود آتشسوزیهای جنگلی کانادا گسترش یافت
- طالبان: به هیچ کشوری اجازه نمیدهیم مهاجران افغان را اذیت کنند
- قیمت شکر و روغن اعلام شد
- معرفی یک جایگزین سالمتر برای قند
- تیروئید کمکار را در خانه درمان کنید/ ۵ درمان طبیعی برای کمکاری تیروئید
- چرت بزنید، اما کوتاه/ چرت طولانی، شما را در معرض این دو مشکل بزرگ سلامت قرار میدهد
- پایان عمر دریاچه ارومیه نزدیک است،خیلی نزدیک!
- این خودرو ۲۳۰ میلیون تومان ارزان شد/ حباب قیمت خودرو ترکید
- این غذاها افسردگی را تشدید میکند
- معجزههای خوردن سیر به صورت ناشتا
- خواص عناب را بشناسید
- خوراکیهای محرک سردرد را بشناسید
- تاثیر کافئین بر الگوی خواب و جریان خون
- پایان کار ووشوی ایران در بازیهای آسیایی با ۷ مدال
- لوس بلانکوس برد، اما به صدر جدول لالیگا نرسید!
- تاج: برای رفع دغدغههای نکونام تلاش میکنم!
- الهه منصوریان پس از صعود به فینال: روز انتقام فرا رسید
- صعود شاگردان عنایتی به یک چهارم نهایی؛ امید به کسب مدال در هانگژو
- بازیکن امید ایران بستری شد
- پاداش چند میلیاردی به مدالآوران جهان
- آژاکس در بازی ۳۵ دقیقهای هم باخت
- چرا سیدحسین و ارسلان را به هانگژو بردند؟
- عنایتی: باشگاه پرسپولیس باید با ما تعامل کند
- ۹۹درصد انتقال بیماری هاری مربوط به حیوانات اهلی است
- ارتباط بنیاد نخبگان با مراکز علمی و صنعتی استان بوشهر تقویت شود
- مردم بوشهر از درآمدهای این استان سهم کمی دارند
- زمان انتظار بوشهریها در ایستگاههای اتوبوس نصف شد
- استعدادهای هنری استان بوشهر شناسایی میشوند
- اجرای طرح جهش تولید در دیمزارهای استان بوشهر
- مراسم تجلیل از همسران شهدا در بوشهر برگزار شد
- ساماندهی سواحل استان بوشهر با حضور منجی غریق
- طرح ضربتی پایش نانواییها در بوشهر اجرا شد
- معلمان ورزش و دانشآموزان آموزشهای نجات غریق را فرا میگیرند
- تفکر بسیجی و جهادی عامل موفقیت در همه عرصهها است
- تکریم ارباب رجوع از اولویتهای دستگاه قضائی استان بوشهر است