غمچو:

دیگنه پسین موتورُم خراو واویدی و هرچی هندلش میزدُم، روشن نویمی. همیطحری ری گِل کِشا بردمش تا ورِ اُوساکریم و دادمش تا دُرُسش کنه. گفت فلوت کرده ورت و باید انجینشه بشورُم پُی بنزین، برو دو ساعت دیه بیو سیش. حال و حوصله نداشتُم بِرُم خونه. شما خو غریوه نیسین، پُی زنک جَرُم واویدی سرِ یه موضوعی و حال جر و بحث نداشتُم.

سی همی محض رفتم تو یه پارکی تو خیابون دانش آموز نشسُم تا دو ساعت بگذره وُ برُم دیندای موتور. همیطحر که نشسیدُم، سیل کردُم تا یه مشت پیرمردی هم نشسنه اوهَلتر و هاسی گپ و روات میکنن سی خوشون. یواش یواش رفتُم هلِشون بینُم چه میگِن. یه سلوم علیکی کردم و نشسم. بحث شون درباره‌ی گرونی و وضعیت مملکت بی.

یکی شون که یه عُینک ته استکانی زده بی ری چیشش، گفت اصلاً هم معلوم نی تخصیر کیه که مث تشِ سرخ واویده قیمتَل. یکی شون که یه کُلَه دوره ای نی سرش بی، خندس و گفت بوُام کم هوش و حواسه و اصلاً یادش نی که کی سرِ کاره. تا بیده، فحش روحانی میده و می گو باید برکنارش کنن ! یکی دیه شون که اُنگار چیشش تراخُم داشت و اُو وَش می اُومه، گفت ئی خو خوُوِه، بوُای مو گیر کرده تو دهه‌ی شص وُ هنی چی وُ میرحسین می گو‌ که سی چه کوپن جدیده اعلام نکرده. سومی شون که یه پیرمرد سر تاسی بی و پشت سر هم گوششه می خاروند، گفت مال مانی هنی فحش بازرگان میده و می گو سی چه ایقه دخالت میکنه و نمیله ایمام خوش مملکته آواد کنه. بعدی شون که یه پیرمرد کِسِلی بی، گفت عامو اینایی که گفتین، خیلی دُرُسِنا.

ما یکی شونه داریم که کلّاً از هف دولت آزاده. ایقه سِرَهلو و گیجه که هنی هیچ از مملکت نمیفهمه. دیگ که برقِ ولات رفته بی، می گو بوُا والا ، ئی شاهِ دی پدرسگِ لعنتی کجایه که بیا یه ترامسی ( وُ ترانس می گفت ترامس ) سی ولات گیر کنه تا ایقه برق نره که یه شوُ عرق واویم !؟ ...

ور خوم گفتم راس واوم برُم که ای بشینُم، فکر کنم پُی کورش و داریوش و خشایار هم میآ تو کار کم کم ...