کد خبر: 148853 ، سرويس: مقاله
تاريخ انتشار: 17 تير 1400 - 15:10
اختصاصی اتحادخبر؛
نامه‌های پُست نشده (6)

اتحادخبر-بانو بوشهری/برازجان:هزاری هم‌ که با کسی خوش و خرم باشی فاصله که بیفتد،به مرور یک لایه‌ی نازکِ نامرعی می‌افتد روی دلت از دردِ نبودن و ندیدن.آهسته آهسته ضخامت بر می‌دارد‌ دلتنگی. اشک می‌آید ، پریشانی ، بی‌خبری.. گنجایشِ قلب‌ها در مدارا و تحمل یکی نیست نازنین! با قلبی سَرریز از زبونی و دلتنگی سلامَت می‌کنم.‌ حالِ دلت رو به راه است؟...

بانو-بوشهری*

 

اتحاد خبر:هزاری هم‌ که با کسی خوش و خرم باشی فاصله که بیفتد،به مرور یک لایه‌ی نازکِ نامرعی می‌افتد روی دلت از دردِ نبودن و ندیدن.آهسته آهسته ضخامت بر می‌دارد‌ دلتنگی. اشک می‌آید ، پریشانی ، بی‌خبری..
گنجایشِ قلب‌ها در مدارا و تحمل یکی نیست نازنین!
با قلبی سَرریز از زبونی و دلتنگی سلامَت می‌کنم.‌ حالِ دلت رو به راه است؟
می‌گویم زبونی و ضعف که بدانی عقلم از کار افتاده. آخر چه اهمیتی دارد که افلاطون یا حتی مثلا دِکارت ( عقل) را ویژگی بارز انسان دانسته است. که انسان مطیعِ طبیعت نیست و نباید باشد . پس چرا ما اینقدر زبون و مطیعیم؟  می‌خواسته‌اند تاکید بر بزرگی و عظمت انسان کنند؟ کدام انسان؟ انسانِ کجا؟
انسانِ سیستان و خوزستان و هورالعظیم هم در رده‌بندی این فلاسفه راهی دارد؟ عقل‌مان کار نمی‌کند دیگر فقط عضلات صورتمان منقبض می‌شود و فحش و ناسزاست که حواله‌ می‌کنیم.
قسم به همان قلمی که پروردگار در مُصحفِ شریف از آن یاد کرده است دلم می‌خواهد بمیرم اما از دردهایی که دمل‌های چرکینی شده‌اند و بوی تعفنش حسابی بالا زده ننویسم. ولی با تو و برای تو از درد نگویم و ننویسم با که بگویم؟
دلم می‌خواهد از امید بنویسم ولی از بی‌عاری می‌ترسم. می‌ترسم که یک امیدوارِ بی‌عار شوم.
نویسنده‌ای که نوشتن آرامش نکند باید سپر بیندازد . وقتی واژه‌هایی که توی سرم چرخ می‌زنند بی‌آبی و بی‌برقی و کفن‌فروشی سرِ چهارراه‌های سیستان بلوچستان است ، ادعای نوشتن و نویسندگی رنگ می‌بازد .
غم دارد ذره ذره قلمم را می‌خورد و من مستأصل و اندوهگین که کجای این شب تیره بیاوزم قبای ژنده خود را..
خودت هم می‌دانی چقدر حضورت خوب و نیاز است اما دلیل این همه تاخیرت را نمی‌دانم.خودِ بودنت کفافِ کمبودها را می‌دهد.
 بودی من نمی‌خواستم بروم سرچ کنم تورم ۲.۶۸ درصدی امارات یعنی چه؟ آنها چطوری تورم‌شان منفی شده؟ که اگر امروز بخرند فردا ضرر کرده‌اند از شدت ارزانی؟ چطور می‌شود ها ؟
دعا کن که از خبرهای خوب برایت بنویسم.
بگویم واکسن زده‌ام،بگویم برای نمونه هم یک زباله‌گرد در شهر پیدا نمی‌شود، بگویم یادم نمی‌آید آخرین بار کِی گریه کرده‌ام، بگویم کسی برای اندیشه و قلم بازخواست نمی‌شود.‌ بگویم.. اما،اما عقلم می‌گوید انگار خدا هم به مردمانی که از سرِ عجز فقط تف و لعنت را یاد گرفته‌اند نگاهی نمی‌کند..
حق داری اگر نامه‌هایم را نخوانی، از بس گاهی مثل همین نامه پریشان و پرت و پلا می‌نویسم.
 برای تو که بودن و نبودن و خنده و گریه و رفتن و آمدنت پر از معناست روزگار شهد و شکر می‌طلبم.
 نصیبِ من هم که تنهایی و خسران است . از بس عقلم  کار نمی‌کند ، دلم هم که کم‌آورده..

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/148853