کد خبر: 145743 ، سرويس: دین و معارف
تاريخ انتشار: 14 ارديبهشت 1400 - 15:43
طلوعی جاویدان در غروبی خونین

اتحاد خبر _ محمد باقر عباسی سملی : نهمین ماه از سال چهلم هجری قمری از نیمه گذشته بود. خلیفه چهارم مسلمین و امام اول شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) مطابق سنت پیامبر اکرم (ص) و خلفای سلف، در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان،  جهت ادای فریضه نماز صبح در جمع مسلمانان، به مسجد کوفه وارد می شود.کمی پیش تر و آنسوتر سه تن از بازماندگان خوارج نهروان بنام های...

محمد باقر عباسی سملی


نهمین ماه از سال چهلم هجری قمری از نیمه گذشته بود. خلیفه چهارم مسلمین و امام اول شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) مطابق سنت پیامبر اکرم (ص) و خلفای سلف، در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان،  جهت ادای فریضه نماز صبح در جمع مسلمانان، به مسجد کوفه وارد می شود.
کمی پیش تر و آنسوتر سه تن از بازماندگان خوارج نهروان بنام های
۱— عبدالرحمن ابن ملجم مرادی
۲— برک ابن عبدالله
۳— عمرو بن بکر تمیمی  
که جهت ادای فریضه حج به مکه رفته بودند، بعد از پایان مراسم، گرد هم می آیند و پس از بحث و بررسی اوضاع و احوال امت اسلام به این نتیجه می رسند که عامل همه نابسامانی های حاکم بر جامعه اسلامی، امام علی(ع)، معاویه ابن ابوسفیان و عمرو بن عاص هستند. که در صورت از میان برداشته شدن این سه تن، صلح و آرامش به جامعه اسلامی باز خواهد گشت. پس هم پیمان می شوند تا در شب نوزدهم رمضان که از دید اکثر مسلمین شب قدر است و ثواب اعمال به اوج می رسد، اقدام به ترور این سه شخصیت نمایند.
سپس عمرو بن بکر تمیمی راهی مصر می شود اما چون در آن شب عمرو بن عاص به دلیل کسالت به مسجد نمی آید و خارجه ابن حذافه را بجای خود جهت ادای نماز به مسجد می فرستد، عمروبن بکر به خیال اینکه امام جماعت همان عمر و بن عاص است، خارجه ابن حذافه را می کشد و سپس خود به دستور عمرو بن عاص کشته می شود.
ضارب معاویه هم که به شام رفته بود، خنجرش کارگر نمی افتد و معاویه با جراحتی سطحی از این ترور جان سالم به در می برد. اما شمشیر ابن ملجم لعنت الله علیه به فجیع ترین شکل ممکن کارگر می افتد و باعث می شود تا آن غروب خونین در بیستم  ماه رمضان رقم بخورد.
و اما چرا در دل آن غروب خونین طلوعی جاویدان بر می خیزد که پس از هزارو سیصد و اندی سال،
جرج جرداق نویسنده، شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی لبنانی در وصف حضرت علی (ع) می‌گوید: "ای روزگار کاش می‌توانستی همه قدرت هایت را، و‌ای طبیعت، کاش می‌توانستی همه استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع می‌کردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر می‌دادی". و به آن حضرت در قالب یک کتاب پنج جلدی، لقب  «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» را می دهد؟
در اینجا در راستای چرایی آن طلوع جاویدان که پس از ۱۴۰۰ سال همچنان در آسمان اندیشه بشری پرتو افشانی میکند، به پنج بعد از ابعاد درخشان شخصیتی حضرت امام علی (ع) می پردازیم.
۱— علی(ع) و حقوق بشر :
امام (ع) که درخواست برخی بزرگان در عمل به سیره خلفای ماضی را رد می کند به صراحت اعلام می دارد که شیوه حکمرانی من عمل به قرآن، سیره پیامبر(ص) و اجتهاد خود از قرآن و سنت است.
پس آنچه مشخص و مسلم است، عمل به قرآن سرلوحه امر حکمرانی امام در دوران زمامداری قرار خواهد گرفت. و نگاه قرآن کریم نیز در امر حقوق بشر کاملا روشن است آنجا که می فرماید :
" يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ " (سوره حجرات آیه ۱۳)
(ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملا دانا و آگاه است.)
در اینجا مخاطب قرآن کریم انسان به ماهو انسان است، نه مسلمانان، شیعیان، یهودیان، مسیحیان و ....، یا رنگ، زبان، نژاد و قومی خاص
پس از امام علی(ع) که خود قرآن ناطق است، انتظاری جز پیروی از قرآن نیست. به همین خاطر است که در فرازی از نامه به مالک اشتر( نامه ۵۳ نهج البلاغه) می فرماید:
"وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ"
( مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شكارى باشى كه خوردن آنان را غنيمت دانى، زيرا مردم دو دسته اند، دسته اى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى باشند.)
پس به وضوح ما می بینیم که نگاه مولا علی(ع) به پیروی از قرآن به رعایت حقوق انسان بما هو انسان است. و هیچ عاملی نمی تواند باعث سلب حقوق انسان ها (یا همان حقوق بشر) شود.
۲— حریص نبودن به قدرت، احترام به رأی اکثریت و پرهیز از نیرنگ برای بقاء در قدرت:
وقتی پس از کشته شدن عثمان بدست ملت به ستوه آمده از فقر و فساد و تبعیض، مردم جهت بیعت به در خانه علی (ع) می روند تا وی را به عنوان خلیفه خود برگزینند. امام با رد درخواست آنان می فرماید :
"دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي، فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيراً." ( خطبه ۹۲ نهج البلاغه)
(مرا واگذاريد و ديگرى را به دست آريد، زيرا ما به استقبال حوادث و امورى مى رويم كه رنگارنگ و فتنه آميز است، و چهره هاى گوناگون دارد و دل ها بر اين بيعت ثابت و عقل ها بر اين پيمان استوار نمى ماند، چهره افق حقيقت را (در دوران خلافت سه خليفه) ابرهاى تيره فساد گرفته، و راه مستقيم حق ناشناخته ماند.
آگاه باشيد، اگر دعوت شما را بپذيرم، بر أساس آنچه كه مى دانم با شما رفتار مى كنم و به گفتار اين و آن، و سر زنش سرزنش كنندگان گوش فرا نمى دهم. اگر مرا رها كنيد چون يكى از شما هستم كه شايد شنواتر، و مطيع تر از شما نسبت به رييس حكومت باشم، در حالى كه من وزير و مشاورتان باشم بهتر است كه امير و رهبر شما گردم.)
اما همینجا وقتی با اصرار و ابرام جمعیت بر خواسته خود مواجه می شود. به رأی اکثریت احترام می گذارد و می فرماید :
" أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ." (خطبه سوم نهج البلاغه)
( سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است)
اما وقتی مسئولیت را می پذیرد و با مشکلات عدیده ای که پیش بینی می کرد مواجه می شود، برخی معاویه را زیرک تر از وی می دانند که در پاسخ به آنان می فرماید :
" وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ، وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ..." ( خطبه ۲۰۰ نهج البلاغه)
( سوگند به خدا، معاويه از من سياستمدارتر نيست، امّا معاويه حيله گر و جنايتكار است، اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيرك ترين افراد بودم.)
پس شاهدیم که مولای متقیان و امیر مؤمنان علی(ع) حکومت کردن به هر بهایی را نمی پذیرد. بلکه ملاک حکمرانی آن حضرت، اجرای عدالت، احترام به رأی اکثریت و نفی هر نوع حیله و نیرنگ است.
۳— امام علی(ع) و مبارزه با فساد:
عثمان که نسبت به خلفای قبل از خود به مراتب ضعیف تر بود بعد از رسیدن به قدرت، جهت استحکام حاکمیت خود، مجبور به باج دادن به سه گروه از مسلمانان شد. اول به سرداران سپاه اسلام که در دوران پیش از حاکمیت او سابقه جهادی داشتند و اکنون باید ثمره سال ها جهاد خود را می چیدند یا به روایت امروزی باید سهم خود از سفره انقلاب محمد(ص) را بر می داشتند به عنوان نماد زور، دوم به شیوخ طوایف مختلف که اکنون خود صاحب فتوی بودند و اجماعشان می توانست حاکمیت عثمان را از مشروعیت بیندازد به عنوان نماد تزویر، و سوم به تجار و صاحبان ثروت که در عهد خلیفه دوم به مال و منالی دست یافته بودند یا از پیش از اسلام سرمایه دار بودند به عنوان نماد زر،
که همین تبعیض ها سر انجام باعث شورش توده های محروم و قتل عثمان گردید.
حال که همین توده ها با رأی اکثریت امام علی(ع) را به عنوان خلیفه چهارم برگزیده اند، امام با آن مثلث سراپا فساد زر و زور و تزویر مواجه است. با فسادی که جامعه اسلامی را به مرز اضمحلال کشانده است.
وقتی نزدیکان امام (ع) وی را نصیحت می کنند که در آغاز خلافت پنجه در پنجه مثلث فساد نیندازد، در پاسخ می فرماید:
" وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ. فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ."  (خطبه ۱۵ نهج البلاغه)
(به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براى عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمّل ستم براى او سخت تر است.)
۴— امام علی (ع) و آزادی بیان :
مطابق تمام اسناد معتبر تاریخی، امام علی (ع) زندانی سیاسی، امنیتی و عقیدتی نداشت. حتی مخالفین مسلح خود را تا قبل از اقدام به شرارت تحمل می کرد و آنان را از حقوق اجتماعی محروم نمی ساخت. وقتی برای آن حضرت خبر می آورند که خوارج مسلح شده و در مکانی خارج از شهر اردو زده اند و دارند مشق جنگ می کنند، امام فرمان قلع و قمع و دستگیری آنان را صادر نمی کند.
زیرا علی(ع) در اندیشه، سابقه در اسلام و مبارزات پیش از استقرار حکومت اسلامی، جهاد در راه دفاع از اسلام و ...، سرآمد معاصرین خود بود و از مواجهه با نحله های فکری مختلف و نقدها نمی هراسید تا نیازمند به زندان افکندن مخالفین خود باشد. به همین سبب هم نه تنها مخالفین و منتقدان را به زندان نمی انداخت، بلکه آنان را دعوت و تشجیع به نقد خود و حکومت خود می کرد.
چنانکه می فرماید:
" فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ، وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ. فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي " (خطبه ۲۰۷ نهج البلاغه )
( پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند دورى نجوييد، و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم، زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود.
پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد)
۵— صلح طلبی و پرهیز از خونریزی :
امام (ع) در هیچ جنگی آغازگر نبوده است و همواره به دنبال صلح و مشوق صلح است. کما اینکه می فرماید :
" وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَيْهِ عَدُوُّکَ وَلِلَّهِ فِيهِ رِضًى فَإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ، وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ، وَأَمْناً لِبِلاَدِکَ..." ( نامه ۵۳ نهج البلاغه)
( هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان، و آرامش فكرى تو، و امنيّت كشور در صلح تأمين مى گردد.)
همچنین در فرازی دیگر از همین نامه باز می فرماید:

" إِيَّاکَ وَالدِّمَاءَ وَسَفْکَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة، وَلاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَة، وَلاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَة، وَانْقِطَاعِ مُدَّة، مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا. وَاللهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ، فِيمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ; فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام..."
( از خونريزى بپرهيز، و از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق كيفر الهى را نزديك مجازات را بزرگ نمى كند، و نابودى نعمت ها را سرعت نمى بخشد و زوال حكومت را نزديك نمى گرداند، و روز قيامت خداى سبحان قبل از رسيدگى اعمال بندگان، نسبت به خون هاى ناحق ريخته شده داورى خواهد كرد، پس با ريختن خونى حرام، حكومت خود را تقويت مكن.)
در پایان سالگرد شهادت مولای موحدان و امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابی طالب را خدمت جامعه بشری تسلیت می گویم.

 

 

محمد باقر عباسی سملی
دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/145743