امروز: جمعه 31 فروردين 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 04 فروردين 1400 - 19:00
اختصاصی اتحاد خبر/ سرویس ادبیات حماسی

اتحادخبر- مهدی بردبار: چون ایرانیان، نیاکانِ خجسته ی ما از پسِ هزاران سال نگرش و ستایشِ آسمان و ستارگان و ماه و خورشید رازِ چرخ گردنده را با نیروی دانشِ گاهشماری گشودند و روزِ نو و سالِ نو را به یاری شمارش و آمار شناختند همان روز را به نامِ "جشنِ جانِ جهان" گرامی داشتند و این چنین جشنِ نوروز بزرگترین جشنِ ایرانی جشنِ دانشِ گاهشماری و اخترماری و بزرگداشتِ خرد و فرهنگ است ...

نوروزِ جمشید

 مهدی بردبار:


سخن هر چه گویم همه گفته اند / برِ باغِ دانش همه رُفته اند
«فردوسی بزرگ»


در این گفتار قصد نداریم به آن چه تاکنون در موردِ "جشنِ نوروز " بر سر زبان ها جاری ست و شیوه ی نگرشِ معمولِ آن بپردازیم بلکه می خواهیم فلسفه ای که ماهیت " نوروز " و اندیشه ی ژرفی که در پشت آن نهان مانده را آشکار سازم.
روزگاری و زمانی غرب به اصطلاح متمدن که دارای مرکزیت و اشاعه ی فرهنگ بود گرفتارِ " ایمان به پیشرفت " شده بود و ایمان به هر مقوله ی عینی و ذهنی صِبغه های ایمان را به آن مقوله می بخشد. همان طور که ایمان به هر اندیشه ای آن اندیشه و تفکر را حقیقت و مقدس و والامقام می سازد. ایمان به اندیشه ی پیشرفت نیز از پیشرفت پدیده ای والامقام و مقدس و حقیقت کلی ساخت.
منوچهر جمالی می گوید: ولی روزگاری ست که اکنون ما وارثِ این ایمان شده ایم و از نمی توانیم خود را از گیر و دارِ آزاد سازیم. با چنین ایمانی ما اطمینان داریم که نسبت به گذشته و گذشتگان در اوجِ فهم و شعور قرار داریم. طبعا ما باور داریم که از همه ی پیشینیان بهتر و بیشتر و ژرف تر می فهمیم. آن چه در این ایمان برایِ ما بدیهی و مسلم شده است یکی از بزرگترین موانعِ تاریخ و گذشته امان است.
ما هر چه در این متون می یابیم باید " زیرِ سطحِ فکری " ما باشد و همین پیش فرضِ غلط که بدیهی شده است سبب می شود که ما همه ی افکار و و احساساتِ گذشته را تنگ تر و پست تر و کوچکتر از آن چه بوده است بفهمیم. ما نمی توانیم باور کنیم که آن ها فکری یا احساسی ژرف تر و دامنه دارتر و درست تر و برتر از ما داشته باشند. گویی ما اکنون به تمامِ شناخت و معرفتِ بشری دست یافته ایم و بر چکادِ دانش پرچمِ پیروزی برافراشته ایم و دیگر راهی به سویِ متعالی تر شدن نداریم. در آغاز نیز همیشه به همان مقایسه ی دانش های مثبت با جهان شناسی گذشته می پردازیم و با یک ضربه بقیه معارفشاپ را نیز به همان شیوه کودکانه و بدوی می انگاریم.


دشواریِ دوم در اثر آشنایی ما با علومِ انسانی و اجتماعی و تاریخیِ غرب ایجاد گردیده است. شیره ی همه ی این علوم امتیازِ فرهنگ " یونان / مسیحیت " بر سایرِ فرهنگ هاست. روشنفکرانِ ما با گفتگو در این " اصطلاحاتِ علمی خوانده " می انگارند با افکارِ علمی مانند فیزیک و ریاضیات سر و کار دارند که همه جا به طورِ یکسان معتبر است و مردمِ ما را به چنین اصطلاحاتی روشن می سازند! و سپس از پیامد های این روشنگری به شگفت می آیند. " ما هیچ اصطلاحی در علومِ انسانیِ غرب نمی توانیم پیدا کنیم که در پشتِ آن تاریخِ افکار و تحولات روانیِ غرب نایستاده باشد. " چه این اصطلاح از نیچه باشند چه از کانت چه از هگل چه از مارکس و چه از دورکهایم ، و چه از پراگماتیست هایِ آمریکایی که ناخودآگاه در اقداماتِ سیاسیِ ایرانیان در آن سامان و در برنامه ها و در نشریاتشان باز تابیده می شوند. ولی ملتِ ما با کاربردِ این اصطلاحات چنین تاریخ ناآگاهِ روانی و فکری را ندارد. ما هنگامی که به یک کتابِ فرهنگ لغت مراجعه می کنیم و معنایِ آن را پیدا کردیم می پنداریم که مسئله حل شده است. مافوقش اگر یک واژه ی بسیار زیبا که در پارسی سره برایش پیدا کردیم و ساختیم دیگر نورِ علی نور.
با این نگرش که پرداخت به تاریخِ ایران بر دوش فرزندان و جوانان این مرز و بوم کهن و باستانی و ما سعی بر این داریم که فلسفه ی " نوروز " را در اندیشه ی ایرانیان باستان نشان دهیم و گوشزد کنیم که این به " جشن نوروز " صرفا بسانِ آغاز سال و هنگامه ی تفریح و شادخواری نگاه نکنیم بلکه به موجودیت آن افتخار کنیم. شگفت انگیز است که هیچ آغاز سالی چون " نوروزِ ایرانی " چنین دارای فلسفه ای ژرف نبوده و نیست و گریه آور آنجاست که جز تعداد اندک شمار به آن نپرداخته اند.
جشنِ نوروز و هئومه
جشنِ نوروز در اصل جشنی مردمی بوده است و سپس به کلی تغییر ماهیت داده است. ماهیتِ مردمی این جشن را می توان از اشعاری که در شرف نامه ی نظامی آمده است باز شناخت و از خودِ واژه ی " سور " که معنای جشن دارد می توان به این تضاد پی برد. در دیانتِ ایرانیان باستان " سور = sauru " نامِ " دیو آشوب و غوغا و مستی " است و سور رقیب شهریور (خشترا ، شاهی) می باشد و شهریور که سومین امشاسپند مرد (نرینه) است درست در تضاد با سور است در حالی که همین " سور " در سانسکریت " sarva " خوانده می شود و پروردگار است نه دیو بنابراین ارزش مثبت دارد نه منفی.
پیداست که " سور (جشن) " با هویتِ پروردگار متعلق به دوره ای بسیار کهن بوده است که هنوز هندی ها و ایرانیان خدایانِ مشترک داشته اند. با خواندن اشعار نظامی پی می بریم که شهریاری با چه عنصری در این جشن ها مخالفت داشته اند که در روزگار بعدی " سور " تبدیل به " دیو " شده است:
دگر عادت آن بود کآتش پرست
                          همه ساله با نو عروسان نشست
به نوروزِ جمشید و جشنِ سده
                                که نو گشتی آیینِ آتشکده
ز هر سو عروسانِ نادیده شوی
                            ز خانه برون تاختندی به کوی
رخ آراسته دست ها پُر نگار
                            به شادی دویدندی از هر کنار
مغانه می لعل برداشته
                                 به یادِ مغان گردن افراشته
ز برزین دهقان و افسونِ زند
                                 برآورده دودی به چرخِ بلند
همه کارشان شوخی و دلبری
                           گه افسانه گویی گه افسونگری
جز افسون چراغی نیافروختند
                                جز افسانه چیزی نیاموختند
فروهِشته گیسو شکن در شکن
                            یکی پایکوب و یکی دست زن
چو سروِ سهی دسته گُل به دست
                              سهی سروِ زیبا بود گُل پرست
سرِ سال کز گنبدِ تیز رو
                                  شمارِ جهان را شدی روزِ نو
یکی روزشان بود از کوی و کاخ
                             به کامِ دلِ خویش میدان فراخ
جدا هر یکی بزمی آراستی
                                 وزآنجا بسی فتنه برخاستی


جشنِ دوشیزگان در نوروز و سده با پایکوبی و دست زنی و شوخی و دلبری و مستی و رنگ آمیزی اندام و پریشان کردن و افشاندنِ گیسوان و آمیختن با " همه " نمادِ فرهنگی ست که ایزدِ " هئومه " که خدای مستی و شادی و پایکوبی ست در آن نقشِ بنیادی داشته است. " هئومه " گیاهی بوده است که افشره ی آن مستی آور بوده است. این ویژگی جشنِ نوروز و سده با زن خدایانِ ایران (آرمئیتی ، آناهیتا ،سیمرغ) در اسطوره ها بستگی داشته است. این عناصرِ بنیادی از جشنِ نوروز سپس نکوهیده و بریده و دور انداخته شده اند و منش و گوهرِ نخستینِ آن را به فراموشی سپرده اند.
یکی از ویژگی های مردمیِ جشنِ نوروز همین " خود رها ساختن از قواعد و رسوم بوده است و این کار برای دوام نظم و قانون ضرورت داشته است. مردم در این جشن ها با رها ساختنِ رسوم و نظام دوباره خود و آزادیِ خود را باز می یافته اند. همین رابطه ی دوشیزگان با دو جشنِ نوروز و سده پیوندِ نزدیکِ آن دو را با زن خدا می نماید. در واقع هم " هئومه " و هم زن خدایی در این در جشن همکاری داشته اند و به آسانی می توان ردپایِ سیمرغ را در اینجا شناخت. و درست می بینیم که در تصویری که در منطق الطیرِ عطار از سیمرغ بر جای مانده است سیمرغ اصلِ نظامی ست که از خودِ ملت می جوشد و پیدایش می یابد. حکومت از ملت پیدایش می یابد و جُستنی ست و نه موجود. در جشنِ نوروزِ جمشیدی که درست خودش بنیانگذارِ همان نظمِ سیمرغی در ایران است با سرکشی از نظم و در هم شکستنِ نظم ، روبرو می شویم که بنا بر اشعارِ نظامی از آن " فتنه ها " برمی خیزد. پس باز گردانیدنِ نظم و جشن (آزادی) هر دو به جمشید و او را سرچشمه ی هر دو اصلِ متضاد ولی متمم دانستن ، نماد آن است که نظم و آزادی هر دو از انسان پیدایش می یابند و پیوندِ آن ها با هم ضرورت دارند و جشن از همان آغاز تجسمِ آزادی و متممِ نظم بوده است.


نوروز و آیین ها و سنت های ملی و مردمی
مشغولِ عید هر کس و ما از وفاتِ تو
                فارغ شده ز وحشتِ هجر و وصالِ عید
«دیوانِ سیفِ اسفرنگی»


چنان که اشاره شد جشنِ نوروز جشن پیروزی و شادمانیِ ملی بود. جشنِ آزادی و برابری مردمانِ ستمدیده ای بود که سالیانِ دراز سر بر فرمانِ دیوانِ ستمگر داشتند. مردمان طبقه ی پایینِ جامعه مزدورانِ کم مزد یا کارگرانِ بی مزدِ دیوان بودند. آن هیچ گاه پایه و پایگاهی نداشتند. از این رو هنگامی که جمشید با دیوان در جنگ شد یاری ها کردند تا جمشید به پیروزی رسید. جمشید پیروزی خود را جشن گرفت. آن روز خجسته را روزِ اولِ فروردین انتخاب کرد. این روز طبیعت نیز در اعتدال بود. جمشید نیز حکومتِ عدل را به مردم نوید داد. عدلِ بهار و عدلِ جمشید در هم آمیخت و از این آمیختگی روزی بزرگ در تاریخِ ایران بنیاد شد و آیینِ تازه ی جمشید آیینِ برادری و برابری را برای مردم به ارمغان آورد. زندگیِ نو همراه با آزادی و دادگری آغاز شد. مردم این روز را جشن گرفتند و آن را " نوروز " نامیدند.
یکی از بازی ها و سرگرمی های ایامِ جشن نوروز " اسب دوانی و چوگان بازی بوده است:


چوگانِ زلف و گوی زنخدانِ یار
                         در رورِ عید رسم بود گوی باختن
بر اسبِ باده سوی طرب تاختن بریم
                         زیرا به عید رسم بود اسب تاختن
(دیوانِ ادیبِ صابر)


کشتی گرفتن پهلوانان یکی دیگر از سرگرمی های روزهای نوروز  بوده است. در کتاب سمکِ عیار چنین آمده است:
"در نوروزها که پهلوانان با هم آزمایش کنند در میدان من و قطران با هم کوشیده ایم. "
نوروز که جشن پیروزی و شادمانی همگانی بود بسیار باشکوه برگزار می شد. مردم لباس های نو و زیبای خود را پوشیده و کلاه نوروزی بر سر می نهادند:


ای آصف جم مرتبه، کیوانِ قدر
مانند هلال در گوش تو بدر
بسیار خنک شدست در شهرِ هرات
زنجیرِ من و " کلاهِ نوروزی " سر
(تذکرة الشعرای دولتشاه)
و سرمه ی عیدی را به چشم کشیده و زینت و زیورِ عید بر خود می بستند آن گاه از عطر و غالیه ی عید نیز استفاده می کردند:
اثر " غالیه ی عید " نارفته هنوز
                   زان بناگوش که با سیم زند رنگش بر
(دیوان فرخی سیستانی)
شرق به عود سوخته دندان سپید کرد
                چون بوی " عطرِ عید " برآمد ز مجمرش
(دیوان خاقانی)
عود در عید می سوزد و من نالان چو عود
                          بی بتی کز خالِ هندو ره زند اسلام را
(دیوان قاآنی)
برای باشکوه جلوه دادن جشن نوروز مردم جامه هایی که در مراسمِ عید نوروز می پوشیدند رنگین بوده است. از جمله رنگ هایی که می توان از آثارِ بازمانده زبان فارسی بازشناسی کرد رنگ های سرخ و سبز است:
رود کعبه در " جامه ی سبزِ عیدی "
                                 مگر بزمِ خاقانِ ایران نماید
(دیوان خاقانی)
خون کن کفنم که من شهیدم
                                     تا باشد رنگِ روزِ عیدم
(لیلی و مجنون)
در تذکرة الاولیا عطار آمده است: " نقل است که یک بار به عید سه روز مانده بود شبلی " جوالی سرخ " کرد و به سر فرو افکند و می گفت: هر که را جامه نایافته بود به عید این کند. "
برای برگزاری هر چه باشکوه تر جشن نوروز که جشن پیروزی و شادمانی همگانی بود مردم از همه ی توانایی های زیبایی و آرایشی استفاده می کردند. از جمله این آرایش ها که جنبه ی عمومی و مردمی داشت یکی این بود که به دست و پای خود حنا می بستندو آن ها را نگارین می کردند. این آیین تا همین چند سال پیش در بردسیر رواج داشت اما این روزها همچون بسیاری از سنت های باستانی ایرانی این سنت نیز از میان رفته است. در ادبیات فارسی نشانه هایی از رواج این آیین دیده می شود:
همچو خرم دل جوانان در شبِ نوروز و عید
                                  " پای ها اندر حنا و دست ها اندر نگار "
(دیوان وحشی)
در " حنابندانِ عید " جلوه ی او عاشقان
         پنجه ی مژگان به خون دل نگارین کرده اند
(دیوان طائب)
خون " حنای عید " باشد کشته معشوق را
             شمع بیجا گریه بر خاکِ شهیدان می کند
(دیوان صائب قهرمان)
نوروز و مردم گرایی
جمشید به گونه ای که اشاره شد برای پشتیبانی و جانبداری از مردم بی پناه و مستمند که از حقوقِ اجتماعی بی بهره بودند انقلاب کرد. آرزوی او این بود که همه ی مردم به طور یکساناز مواهب زندگی و بخشش های خداوندی بهره مند شوند. از این روی نوروز را آغاز برقراری آیینِ داد و برابری قرار داد و آن روزی بود که مردم ستمدیده برای نخستین بار مورد حمایت قرار می گرفتند. به همین دلیل بود که این سنت تا دیرگاهان در یادها باقی مانده بود. در آثار زبان و ادبیات فارسی شواهدی وجود دارد که بر نیکوکاری و احسان در روزهای نوروز تاکید بیشتری شده است. در دینکرد چنین آمده است: " درباره ی نوروز و مهرگان و دیگر جشن های کهن از آغاز آفرینش است. نخستین روز به عنوانِ نوروز معین شد بر عامه ی مردم. این مسلم و طبیعی ست و فره آن که از زمان های پیش و کهن است در سراسرِ جهان گسترده شده است. از آن به مردم راحتی و آسایش می رسد و آنان به امید آسایش در طی آن جشن ها در کار و رنجشان به خشنودی می رسند. "
در روایات / یادداشت های گاتاها چنین آمده است: " پس از ساختنِ این گونه کارها (جمشید) به فرمانِ پروردگار به سویِ چینوَد پُل روی آورد و به درِ دوزخ کلید برنهاد و آن در را به رویِ مردم بست. کسی در هنگامِ شهریاری او نمرد... پس از بند کردنِ اهریمن و دیوان به خوشی و شادمانی از آن جایگاه برگشت و تاجِ شهی بر سر نهاد و موبدان و سران بدو درود گفتند و آن روز را نوروز خواندند. "
و پس از جمشید تا آن جا که کتاب های تاریخ نگاشته اند شاهان به هر نحو که بود به پیروی از جمشید به همین گونه روزِ نوروز به مظالم می نشستند و به دادِ مردم ستمدیده رسیدگی کرده و نیکی ها می کردند. در روضة المنجمین چنین آمده است: " آنچِ معروف تر است آن دانند کی خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشستندی و پنج روز رسم بودی کی حاجتِ خواهندگان را روا کردی و عطایای فراوان دادندی. "
جمشید پس از پیروزی بر دیوان و برقراری حکومتِ داد و برابری که در نخستین روز نوروز انجام شد زندانیان را آزاد کرد. بنابراین رسم آزاد کردن زندانیان در نوروز را نیز جمشید پایه گذاری کرد:
چو جمشید بزمِ طرب ساز کرد
                             چو خورشید زربخشی آغاز کرد
" رها کرد زندانیان را ز بند "
                                          برآورد کامِ دلِ مستمند
(همای و همایون)
روشن است که گرفتاران در بند دیوان مردمان آزاده آن زمان بودند. انقلابِ جمشید نیز بخاطر همین آزادگانِ گرفتار بود. رها ساختنِ زندانیان همانندِ دیگر نهادهای جمشیدی در آیین و باورِ ایرانیان باقی مانده است. بازتابی از این سنت را در آثار زبان و ادبیات فارسی می توان مشاهده کرد. در شاهنامه ی ورجاوند در پادشاهی خسرو پرویز چنین آمده است:
به نوروز چون برنشستی به تخت
                                  به نزدیکِ او موبدِ نیک بخت
...وزان پس گنه کار اگر بی گناه
                                   نماندی کسی نیز در بندِ شاه
به زندانیان جامه دادی بنیز
                                    سراپای دینار و هرگونه چیز
 در برهانِ قاطع زیرِ واژه ی نوروز چنین آمده است: " هر سال از نوروزِ عامه تا نوروزِ خاصه که شش روز باشد حاجت های مردمان را برآوردندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی. "
و اما نوروز جشن کودکان نیز بود:
بود زمانِ تو نوروز ما که در معنی
تو عید اهل دلی، عید کودکان نوروز
(دیوان طالب آملی)
نوروز تنها جشن همگانی و مقدس ایرانیان بود که بزرگ سالان با آگاهی از اهمیت و نهادِ آن بزم های شادی می ساختند و آیین های آن را انجام می دادند اما کودکان بیشتر از دیگران شادی می کردند و سرگرمی داشتند. احیانا شادی آنان بیشتر از این جهت بود که در روزهای جشن مکتب ها را تعطیل می کردند:
ای مذهب ها ز بعثت تو
                                     چون مکتب ها به عیدِ نوروز
(دیوان جمال الدین عبدالرزاق)
عطارد تا ز وصلت مژده بشنید
                       دو طفل مکتب است اندر شبِ عید
(دیوان وحشی بافقی)
و کودکان با آسودگی خاطر و فارغ از مشکلاتِ زندگی بزرگ ترها به شادی کردن و انجام انواع بازی ها و سرگرمی ها می پرداختند. امام محمد غزالی آن جا که فروشِ اسباب بازی و سرگرمی کودکان را برای نوروز منع می کند دلیل آن است که نوروز روزِ شادی کودکان و رواجِ بازار و تفریح و سرگرمی آن هاست! در کیمیای سعادت چنین آمده است: " صورت حیوانات فروشند برای کودکان در عید و شمشیر و سپرِ چوبین فروشند برای نوروز... اما صورتِ حیوانات حرام است و آنچه برای سده و نوروز فروشند. "
و اما نوروز و باده گساری: مهریَسنان نوشابه " دورائوشه " را به داوطلبان قربانی می خوراندند تا مرگ را بر آنان آسان کند. احتمالا جمشید رهبرِ نژاد ایرانی پس از پیروزی انقلاب قربانی انسان و نوشیدنِ دورائوشه را نارواج کرد. اما شرابِ انگوری را که از ساخته های خودِ او بود جانشینِ دورائوشه و قربانی حیوانات را جانشین قربانی انسان کرد. از آن پس هر چند قربانی انسان از میان رفته بود اما نوشیدنِ می همچنان بر جای باقی ماند و سالیانِ دراز یکی از آیین های نوروزی به شمار می رفت زیرا نوشیدنِ می در نوروز یادآور انقلاب جمشید و آزادیِ انسان ها از بندِ بندگی و برقراری عدالت اجتماعی و شادمانی مردم بود. از این روی همیشه یاد آن روزها را با نوشیدن می در نوروز گرامی می داشتند. بازتاب این تصور در آثارِ فرهنگی و ادبی ایران دیده می شود. در یکی قطره باران چنین آمده است: " خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشستندی و پنج روز رسم بودی کی حاجت خواهندگان روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی و چون این پنج روز بگذشتی بر لهو کردن و باده خوردن مشغول شدندی. "
جشن و نوروز دلیلند به شادی بهار
لاله رخسارا خیز و می خوشبوی بیار
طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید
باز باید شد بر راهِ طرب پیش بهار
(دیوان ارزقی)
بیا ساقیا فکرِ نوروز کن
شبِ عیدِ ما را به می روز کن
ازان می که رستم کند زال را
کند عید سرتاسرِ سال را...
دلا مژده کامروز نوروزِ ماست
میِ ارغوانی دل افروزِ ماست
(تذکره میخانه)
هنگامِ تحویلِ سال در تختِ جمشید کوس و دهل می نواختند سپس کوسان ها با " علم عید " در کوچه ها و برزن ها به راه می افتادند تا مردم را برای برگزاری آیین های نوروزِ جمشیدی آگاه کنند. پس از برگزاری این مرحله از مراسمِ نوروزی هنگامِ قربانی می رسید. در این مراسم خنیاگری نیز به کار می رفته است. آن گونه که شواهد نشان می دهد مراسم قربانی با فریادهای شادمانی و نغمه های خنیاگری آغاز می شده است. از آثاری که در زبان و ادبیات فارسی پدید آمده چنین برمی آید آن خنیاگری که در هنگامِ نوروز در دربارهای شاهانِ ایرانی انجام می شده از نهادهای جمشید و دنباله ی آن از همان روزگاران تا به امروز به یادگار مانده است. در روضة الصفا چنین آمده است: " (جمشید) علمِ وزن را کشف کرد و فنِ موسیقی و خوانندگی را که خصوصا در نوروز بدان می پرداختند بنیان نهاد. " در کتابِ تاریخچه ای بر ادبیات آهنگین ایران نیز این گونه نگاشته شده است: " آتنه = attenes مورخِ یونانی می گوید: در جشنِ مهرگان در حضورِ شاهانِ هخامنشی نوازندگان و خوانندگان ترانه ها و آوازهای شادی بخش می خواندند. "
و در ادبیات فارسی پیرامون خنیاگری و نوروز:
نوروز در آمد ای منوچهری
                                  با لاله لعل و با گلِ حمری
در زمجره شد چو مطربان بلبل
در زمزمه شد چو موبدان قمری
(دیوان منوچهری)
به نوروز بنشست و می نوش کرد
سرودِ سرایندگان نوش کرد
نبودی ز شه دور تا وقتِ خواب
مُغنی و ساقی و رود و شراب
مُغنی سراینده بر بانگِ رود
به نوروزی شه نو آیین سرود
(شرفنامه)
هفت سینِ نوروزی
یکی دیگر از آیین های نوروزی که از دیرگاهان پیشینه داشته و امروز تقریبا در همه ی شهرهای ایران روایی دارد چیدنِ " سفره ی هفت سین " است. سببِ گزینش " هفت سین " مشخص نیست اما عدد هفت یکی از اعداد مورد احترام و مذهبی ایرانیان باستان بوده است. احتمال می رود " هفت سین " را به مناسبت هفت امشاسپند برگزیده باشند همچنین محتمل است سفره ی هفت سین دگرگون شده ی سفره ای باشد که در ایامِ فروردگان برای پذیرایی از فروهرهای درگذشتگان در اتاق مرده و یا بالای بام خانه ها می گذاشتند. به هر حال انتخاب هفت سین و این که هر سین را به نام کدام امشاسپند نامزد کرده و سبب آن انتخاب چه بوده است هنوز بر کسی معلوم نیست.
بعضی هم معتقدند که به جای هفت سین ، " هفت شین هم می تواند باشد چنان که در کتاب عقاید و رسوم مردم خراسان چنین آمده است:
روزِ نوروز در زمانِ کیان
می نهادند مردم ایران
شهد و شیر و شراب و شکرِ ناب
شمع و شمشاد و شانه اندر خوان
به هر روی علت انتخاب شین هم معلوم نیست. این پیشنهاد نیز مطرح است که سین مبدل از سینی و سینی مبدل از چینی ست و چینی قابی بوده است که در زمان ساسانیان از کشور چین می آورده اند. در آغاز به آن هفت چینی " هفت قاب " گفته می شده است. در کتاب جهان فروری چنین آمده است: " معمولا به نام هر یک از امشاسپندان یک قاب بزرگ " سینی " نهاده می شد و در قاب های دیگر چیزهای دیگر می نهادند و آن ها را پیرامون خوان می گذاشتند. در کتاب نخستین انسان و نخستین شهریار این گونه آمده است: " اعضای هر خانواده گِردِ هم می آیند همدیگر را می بوسند و به یکدیگر شادباش می گویند و بر سفره هفت چیزی را که حرفِ اول آن " س " است می چینند (هفت سین) سیب و سرکه و غیره. "
نوروز
سرِ سالِ نو هُرمُزِ فَرْوَدین
برآسوده از رنجِ تن ، دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
اکنون از راه دانش زبان شناختی به کمّ و کیف نام نوروز و مسائل پیرامون آن خواهیم پرداخت. ماه های سی روزه ی ایرانی برای هر روز نامی دارند. برای شمارش روزها نامِ روز به همراهِ نامِ ماه گفته می شود چنان که (مهر و تیر) شانزدهمِ تیرماه بوده باشد و این پایه " هُرمُزِ فرودین " در گفتار فردوسی بزرگ روزِ نخستینِ ماه از ماهِ فروردین یا " سرِ سالِ نو " است.
روز
در اوستا: " رَاُچَنْگْهْ "، در فارسیِ باستان: " رَاُچَ "، در پهلویِ کهن و بلوچی: " رُوچ "، در کُردی: " روژ "، در فارسی دری و خراسان: " رُز "، در فارسی امروز: " روز "، در کاشانی، تهرانی و بهدینی: " رو " خوانده می شود. از سویی آن چه که از روز برمی آید همانا روشنایی ست. اگر واژه ی " رَوْشَن " فارسی دری را با " رَاُچَنْگْهْ " اوستایی بسنجیم آشکار می شود که " روز " همان " روشن " است. پس " نوروز " یا " روزِ نو " ، " روشناییِ نو " است.
هنگام
چنین آشکار است که در سالماریِ ایران از آغاز بر پایه ی زمانِ گردشِ برج که ماهِ سی روزه از آن برمی آید نبوده استو از نشانه هایی که امروز نیز در گاهشماری داریم هنگام های دیگر پدیدار است. از آن میان هنگام های چهل روزه و بیست روزه است که هنوز در " چلّه ی بزرگ " زمستان و " چلّه ی کوچک " بر جای مانده است و چنان که می دانیم هنگام " چلّه ی کوچک " بیست روز است. افزون بر چله ی زمستان " چله ی تابستان " نیز داریم که در گاهشماری تبری " پیلاچله " نامیده می شود و از نگرش مردمان به شمارِ چهل می توان به چهل سالگی و چهل روز سر در گریبان نشستن و چهل دختران یاد کرد.
اگر سال را (با کم کردن پنج روز پنجه) بر پایه ی چهل روز بخش کنیم هر سیصد و شصت روز برابرِ نُه چله خواهد بود و اگر بر بیست روز بخش شود هیجده بیست روزه خواهیم داشت. از آن جا که چله ی کوچک و چله ی بزرگ هنوز در آیین ما وجود دارد می توان گمان برد که چند هنگامِ چهل روزه و چند هنگام بیست روزه داشته ایم.
از آن جا که چله ی بزرگ ما در آغاز زمستان است  و چله ی کوچک پس از بیست روز آغاز می گردد چون هنگام زمستان نود روز است سی روزِ دیگر از آن بر جای می ماند ، سه چهل روزه ، یا شش بیست روزه ، یا دو چهل روزه و دو بیست روزه و پنج روز.
یک گونه شمارِ دیگر نیز بر پایه ی شش و دوازده داشته ایم که هنوز در شمارش " جین " و " دو جین " در همه ی کشورهای آریایی جایگاهِ ویژه دارد و دور نیست که در هنگامی دور این گونه شمارش نیز برای گاهشماری به کار می رفته است و اگر چنین بشماریم هر سال برابر با " سی دو جین " (یا شصت جین) و پنج روز می شود.
از آن جا که آغازِ چله ی زمستان آغازِ بلند شدنِ روز است می توان پی برد به آن که از آغاز سالماری ، چهل روز کوتاه و بلند و میانه شناخته شده بوده اند و آغازِ چله های دیگرِ سال در روزِ نخست فروردین ماه، تیرماه، مهرماه و دی ماهِ کنونی بوده است.
ماه
" ماهْ ی" در اوستایی زمانِ یک ماه ، و گوی ماه ، ماونْگْهْ خوانده می شود و سی روز یا بیست و نُه روزِ گردشِ آن در زبان های دیگرِ آریایی نیز کمابیش چنین دیده می شود که نامِ هنگامِ یک ماه به نامِ ماه وابسته است:
در فرانسوی " گوی ماه " (لون = lune) و سی روزِ ماه (موا = mois) ، در انگلیسی " گوی ماه " (منو = moon) و سی روزِ ماه (مانت = month) ، در آلمانی " گوی ماه " (مون) و آلمانیِ کهن (موند = moon , mond) سی روزِ ماه (مونات = monat) و...
چنان که دیده می شود سی روزِ ماه نام خویش را " از گوی ماه " گرفته است.
سال
و باید اندیشید که یک هنگامِ سال نیز باید نام خود را از " خورشید " گرفته باشد و چنین ست:
در فارسی (سال) یک هنگام خورشید ، زرتشتیان یزد (سول) یک هنگام خورشید، تاتی (سُر)‌ سال ، در سانسکریت (سوریَ) خورشید، در فرانسوی (soleil = سولِی) خورشیدی، در آلمانی (زُن = sonne) خورشید ، در انگلیسی (سان = sun) خورشید ، در ایتالیایی (سولار = solare) خورشیدی و...
با بررسی چنین نمونه هایی گمانی بر جای نمی ماند که واژه ی " سال "، هم گوی خورشید " و هم " یک هنگامِ چرخش خورشید است اما چند واژه ی دیگر نیز هنوز بر جای مانده است که مطلب را بیشتر به ثبوت می رساند:
بیماریِ " سالک " به گمان پیشینیان از خورشید زدگی بود از آن جا که لکه ی سالک نیز مانند خورشید گِرد است در نیشابور این بیماری را " لکِّ سال " می نامند که " لکه ی سال = خورشید بوده باشد. در باورهای مردم خراسان آمده است که " اگر بخواهند زخمِ سالک زود خوب شود باید به آن بگویند ماهک. " از آن جا که ماه پس از روزِ چهاردهم به کاهش می رود و خورشید هیچ گاه کاهش ندارد.
در اوستا تابش خورشید " سورَ " خوانده می شود و خوراکی را که در نیمه روز و به هنگامِ تابش خورشید می خورند " سویریَ " می نامند و پیداست که " سورَ و سور " دگرگون شده ی سال فارسی و سوریَ در سانسکریت است.
و زیباتر از همه آن است که ما ایرانیان خجسته بادِ نوروزی را به دو گونه می گوییم: " سالِ نو خجسته باد، یا " نوروز خجسته باد، و چون واژه ی " نو " و " خجسته " در هر دو یکی ست پس سال نیز می باید چون " روز و روشنایی " و " خورشید " بوده باشد. چنان که در ماهشماری هنگام های ماه را به نامِ ماه می خوانیم (یک ماه، دو ماه، چند ماه). در سالماری نیز نیز هنگام های خورشید را می توان شمرد (یک خورشید ، دو خورشید) و چون به جای خورشید " سال " را در شمار آوریم همان است (یک سال، دو سال، چند سال).
پیداست که کارِ گاهشماری نیاکان ما سالماری همراه با ماهشماری بوده است از آن جا که با نگرشِ بیشتر دریافتند برآمدن و همراهی خورشید هر سی روز یک بار با یکی از برج های دوازده گانه است و هر یکی از آن ها را نزدیک به زمانِ یک ماه (سی روزه یا بیست و نُه روزه) دیدند پس بر زمانِ برج ها نیز نامِ ماه نهادند و ماه ها را به نام های ویژه خواندند و گاهشماری بدین شیوه که اکنون داریم فرمانی ست از سوی آنان و بر جان و روان و زبان ما جاری می باشد.
کوتاه سخن آن که چون ایرانیان، نیاکانِ خجسته ی ما از پسِ هزاران سال نگرش و ستایشِ آسمان و ستارگان و ماه و خورشید رازِ چرخ گردنده را با نیروی دانشِ گاهشماری گشودند و روزِ نو و سالِ نو را به یاری شمارش و آمار شناختند همان روز را به نامِ " جشنِ جانِ جهان " گرامی داشتند و این چنین جشنِ نوروز بزرگترین جشنِ ایرانی جشنِ دانشِ گاهشماری و اخترماری و بزرگداشتِ خرد و فرهنگ است.


بُن مایه:
داستانِ ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی / فریدون جنیدی
نوروزِ جمشیدی / منوچهر جمالی
نوروزِ جمشید / جواد برومند سعید
دیوان اشعارِ شاعران در ادبیات فارسی



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» ایرانیان و اسکندرِ مقدونی [بيش از 3 سال قبل]
» گفتاری در بابِ نژادِ رستم [بيش از 2 سال قبل]
» ایرانشــــهر [بيش از 2 سال قبل]
» از قصرِ سپید تا کاخِ سفید [بيش از 3 سال قبل]
» شاهنامه و اوستا (۱۲) [بيش از 3 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • به بچه‌هایتان نودل ندهید!
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/01/30
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/01/30
  • بازسازی اساسی پاسگاه‌های پلیس راه استان بوشهر
  • مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
  • رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
  • معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا می‌شود
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • 🎥ویدیو/طبیعت بکر و زیبای روستای خیرک دشتستان
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • پیشرفت ۶۳ درصدی قطعه اول بزرگ‌راه دالکی به کنارتخته
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • .: افسری حدود 6 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 10 ساعت قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 3 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 4 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...
  • .: یونس حدود 6 روز قبل گفت: سلام و درود به ...
  • .: قاسم حدود 8 روز قبل گفت: خوبه لااقل یک نفر ...
  • .: تنگستان حدود 10 روز قبل گفت: چرا چنین مطالب سراسر ...
  • .: حسن جانباز حدود 11 روز قبل گفت: اصلا سفره ای نیست ...