اتحادخبر: یكی از عناصر مهم بعد از پیرنگ ، شخصیت و شخصیتپردازی در داستان است. پرداختن به این امر دشوارتر از پیرنگ داستان است چرا كه كارهای یك شخصیت میتواند مورد تقلید و تكرار قرار گیرد و تأثیر بسزایی بر روی خواننده بگذارد. پرداختن به شخصیت وشخصیت پردازی، دشوارتر از پیرنگ داستان است چرا كه كارهای یك شخصیت میتواند مورد...
اتحادخبر: یكی از عناصر مهم بعد از پیرنگ ، شخصیت و شخصیتپردازی در داستان است. پرداختن به این امر دشوارتر از پیرنگ داستان است چرا كه كارهای یك شخصیت میتواند مورد تقلید و تكرار قرار گیرد و تأثیر بسزایی بر روی خواننده بگذارد. پرداختن به شخصیت وشخصیت پردازی، دشوارتر از پیرنگ داستان است چرا كه كارهای یك شخصیت میتواند مورد تقلید و تكرار قرار گیرد و تأثیر بسزایی بر روی خواننده بگذارد. و به طبع تأثیر بسیاری بر جامعه دارد. این امر زمانی رخ میدهد كه نویسنده با استادی و مهارت بتواند شخصیت نیرومند و جالب توجهی ارائه دهد. گاه پیرنگ، تحتتأثیر شخصیت قرار میگیرد. به همین دلیل این عنصر یكی از عناصر مهم و حائز اهمیت در داستان است.
شخصیتهای داستان ساخته و پرداخته ذهن و دست نویسنده است كه گاه ما با تشابه آنها در عالم واقع روبرو بودهایم و گاه هیچ شناختی نداریم. در هر دو حال میدانیم كه شخصیتها نتیجه ی مشاهده و تجربه نویسنده است و باید در محیط و حیطه ی داستان قابل قبول جلوه كند. ذكر یك نكته مهم در این جا لازم است كه شخصیتهای داستان باید در دنیای ساختگی داستان و در متن حوادث مورد توجه قرار گیرند نه در بیرون آن.
اعمال شخصیتهای داستان باید از طریق عواطف، امیال و دغدغههای شخصی آنها به حوادث پیدرپی منجر شود. تنها از این طریق است كه داستان در تفسیر زندگی كه از عمدهترین عوامل كشش ما به سوی خواندن است، موفق میشود و مورد استقبال قرار میگیرد.
امروزه شخصیتها، دنیای آنها، رفتار و كردارشان، هر چه عجیب باشد باید درنظر خواننده و در قلمرو داستان زنده، معقول و باوركردنی باشد. یكی از معیارهای سنجش رمان خوب و موفق، شخصیتهای معقول و پذیرفتنی آنهاست. با این سخن میتوان شخصیت را در داستان این گونه تعریف كرد:
اشخاص ساختهشدهای (مخلوقی) را كه در داستان و نمایشنامه حضور مییابند شخصیت مینامند. این شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است كه كیفیت روانی و اخلاقی او در عمل و آنچه میگوید و انجام میدهد وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیتهایی به وسیله ی نویسنده برای معرفی و شناخت به خواننده در حیطه ی داستان را شخصیتپردازی میگویند. این شخصیتها گاه صاف و ساده و گاه شگفتانگیز و پیچیده هستند در هر صورت الگویی از شخصیتهای حقیقی و واقعی افراد هستند.
نویسنده برای آن كه بتواند شخصیت قابل قبولی را عرضه كند باید سه نكته را در نظر داشته باشد:
اول، شخصیتها باید در رفتارها و اخلاقشان استوار و ثابت قدم باشند و در وضعیت و موقعیتهای مختلف رفتار و اعمالی متناسب داشته و برای تغییر رفتار خود دلیل قانعكننده داشته باشند و در برخورد با حوادث واكنشی طبیعی و منطقی از خود نشان دهند. شخصیت پردازی با آوردن و معرفی شخصیت در داستان کامل نمی شود بلکه نویسنده باید شخصیت را از آغاز داستان تا پایان به آگاهی و شناختی تازه برساند. شخصیت باید در پایان داستان با شخصیت آغاز آن تفاوت داشته باشد، زیرا تجربه ای را گذرانده است و پس از این تجربه باید به نوعی بینش و شناخت دست یافته باشد. شخصیت داستانی موقع ورود به داستان از خود هویتی مشخص نشان نمی دهد با پیشرفت داستان شخصیت در حوادث شرکت می کند و در طول زمان دگرگون می شود. فرد با پیشرفت قصه از دودلی ها، نقیضه بافی ها، رنگ به رنگ شدنها، ابهام و تیرگی نجات می یابد و به صورت فردی که هویت خود را به عنوان موجودی بی نظیر یافته است و موقعیتش روشن و انتخاب شده است، در می آید.
شخصیت با مجموعه ای از درون نگری ها و ادراکات ظریف و تدریجی عمق پیدا می کند و این عمق با گسترش ادراک اولیه وی ایجاد می شود. این ادراک هم از درون (از طریق افکار، عواطف و عقاید باطن شخصیت) گسترش می یابد و هم از بیرون (از طریق تاثیر حوادث بیرونی) که البته گاهی این دو نوع گسترش ادارک همزمان و گاهی به طور متناوب اتفاق می افتد. شخصیت هنگامی کم کم عمق پیدا می کند که حوادث بیرونی وی را در راه رسیدن به امیالش تحت فشار بگذارند و نیز وقتی که شخصیت مجبور شود تمایلات اولیه اش را تبدیل کند.
خوانندگان همگی از نویسنده می خواهند که تغییر شخصیت ها را نشان دهد. برای اثبات تغییر شخصیت باید نشان داد که چگونه زندگی شخصیت تحت تاثیر چیزی قرار گرفته است.