کد خبر: 142731 ، سرويس: داستان، شعر و ادب
تاريخ انتشار: 29 بهمن 1399 - 11:00
اختصاصی اتحاد خبر/ سرویس ادبیات حماسی
شاهنامه و میهن پرستیِ ایرانیان

اتحادخبر-حسرت محمودآبادی:میهن نزدِ ایرانیان تنها مشتی خاک و حریم جغرافیایی و مرز نبوده بلکه او را تا پای جان پرستیده و پاس می داشتند. این عشق و احترام به میهن که ریشه و قدمتی چندین هزار ساله دارد را می توان بنابر دلایلِ بسیار در جهان بی سابقه خواند. هنگامِ مطالعه  در این خصوص به نام های بسیاری برخوردم که لیستی بلند بالا از میهن پرستان واقعی در...

حسرت محمودآبادی:


میهن نزدِ ایرانیان تنها مشتی خاک و حریم جغرافیایی و مرز نبوده بلکه او را تا پای جان پرستیده و پاس می داشتند. این عشق و احترام به میهن که ریشه و قدمتی چندین هزار ساله دارد را می توان بنابر دلایلِ بسیار در جهان بی سابقه خواند. هنگامِ مطالعه  در این خصوص به نام های بسیاری برخوردم که لیستی بلند بالا از میهن پرستان واقعی در گذشتگان دور تاکنون ارائه می دهد که هر کدام خود چندین مقاله در شرح و بیانِ کارهای این بزرگان می طلبد. پادشاهان ، سرداران و دانشمندان ، نویسندگان و شاعران ، دهقانان که از دلِ مردم و برای حراست و پاسداری از نامِ وطن از جان گذشتند که نه تنها موجب اقتدار و زنده نگاه داشتنِ نام پر آوازه ی ایران در طول تاریخند که نامشان می تواند خون تازه ای باشد برای شکوه و سرفرازی " ایران ِ نامدار " نظام فدراتیو در زمان هخامشیان از چنان گیرایی برخوردار بود که مردمان از دور و نزدیک خواهان عضویت در آن حکمرانی بودند از جمله یونانیان در شهر های ایونی ( templeton, 1979) قبرس و بیت المقدس که به خواسته خود به فدراسیونِ هخامنشیان پیوستند آن گیرایی و میل ،  تنها زور شمشیر نبود بلکه نیروی مینویی - مدنی بود که ریشه آن در باوری ژرف به ((دادگری)) بر می گشت.

 

گسترش دانش و فن و ادب و هنر در دوره ساسانی (( ایرانی بودن)) را به گونه یک آیکونوگرافیِ بارز در آورد و این هویت و فرهنگ پارسی ، ایران به (( امپراتوری اندیشه )) مبدل شد. نورِ میهن پرستی که برگرفته از آگاهی مردم از موقعیت و جایگاهِ خویش بود تبدیل به نمادی دینی و مقدس گردید و در قلب های ایرانیان جلوه گر گشت. ایران در ادوار مختلف تاریخ محل راهنمایان بزرگ و سرچشمه تمدن و دانش بوده لذا در کتابِ اوستا میهن مقدس و متبرک به شمار رفته و درخشان نامیده شده است. ایرانیان باستان در نیایش های خود عظمت و استقلال ایران را از درگاه پاک اهورامزدا خواستار می شدند و برای ترقی ، آزادی ، ‌اقتدار و سربلندی و پیروزی آن از جان و دل کوشش می کردند.

 

یکی از این نیایش ها که با نامِ ایران در مقدمه ی مهر نیایش و گاه (هاون) است ، این می باشد (( بزرگ و نیک و فیروز باد مینوی مهر ایران )) این نیایش حاکی از عشق و احترام ایرانیان نسبت به میهن است که از ایزد یکتا خواسته می شد مهر و محبت ایران در دل هایشان بزرگ و فیروزمند و نیک گردد تا روز به روز آن را بیشتر دوست بدارند و در راهِ کسبِ عظمت و بزرگی آن گام بردارند.  ایرانیان حتی به کوه ها و رودها به زنان و مردانِ پاک ایران نیز درود می فرستادند در فقره ی ۳۱ فرودین یشت فروهرهای مردان و زنان را می ستاید و می گوید (( فروهرهای مردان و زنان پاکدین مملکت را می ستاییم )) در فقره ی ۴ مهریشت می گوید (( مهر دارند ه ی دشت های فراخ را می ستایم که به مملکت ایران باخان و مان ، با سازش و آرامش خان و مان خوش بخشد )) در فرگردِ اول وندیداد فقره ۲ : (( ایران ویژه یا آریا ویچ نخستین کشوری است که من اهورامزدا آفریدم )) این بشارت موجب افتخار و عظمت و قدمتِ دیرینه ایران است که نخستین خلقت روی زمین از این سرزمین آغازگشته است در دیباچه آفرینگان می گوید : (( بشود که میهن پرستی ظفر و شادمانی همیشه در این سرزمین برقرار بماند )).  تعلق خاطرِ ایرانیان چنان وصف ناشدنی ست گو این که هر ایرانی قلبی چنان بزرگ داشته و دارد که می تواند مهرِ وجب به وجب ایران را با همه وسعت و گستردگی اش  در خود جای دهد برای آنان شمال و جنوب ، شرق و غرب قابلِ تفکیک نبود کما این که خطرِ حمله و یورش از هر ناحیه که به گوش می رسید  همه ی ایران به پا خواسته و تا پای جان پاسدار و پاسبانِ میهن بودند ...

 

آریو برزن ، مرداویچ ، نادرشاه ، بهرام چوبین ، کاوه آهنگر ، آذرباد ، مازیار ، بابکِ خرمدین و دیگر سرداران و آزادی خواهان که روانشان به مینویی باد برای تمامیت ایران به پا خواستند و اینجاست که باید اضافه کنم افسوس بر کسانی که با  تفرقه و تحریف تاریخ و نشر مطالب بی اساس و بی بنیان سعی در تجزیه کردن ایران عزیزمان دارند . ملی گرایی و ناسیونالیسم  در قرونِ گذشته در خاورمیانه از هر نوع اش پان ترکیسم ، پان عربیسم و پان کُردیسم و...

 

ریشه در اروپا داشته و هیچ کدامشان ملی گرایی و بومی و منطقه ای نبودند و چندان  مورد اقبال قرارنگرفتد و تنها مدتی رهبران با برانگیختنِ احساساتِ مردم به فکر منافع و سودِ خود و حزبشان بودند. سابقه ناسیونالیسم های یاد شده به سختی به سه نسل قبل می رسد اما ناسیونالیسم (میهن پرستی) ایرانی سابقه هزاران ساله و به قدمت تاریخ ایران و حتی ریشه در استوره ها دارد.

 

باید این را هم اضافه کنم که بیشترین هدف از نوشتن این جستار نیز همین بود که متاسفانه در ایران نیز برخی قومیت ها با دلایل جعلی و پوچی که برای خود دارند ادعایِ تجزیه طلبی و چند پاره شدن ایران را دارند  غافل از این که در دامِ همان کسانی افتاده اند که در پیِ تحریف واقعیت هستند  همان گروه و احزابی که  از گل آلود کردن آب و مغشوش ساختنِ افکار مردم و اغلب پوپولیسم در پی منافع و سودآوری خویش اند و البته هستند افرادی که بدون ذره ای آگاهی و مطالعه در رابطه با فلسفه میهن پرستی نزد ایرانیان و  کشفِ ریشه های آن سعی در وارونه نشان دادن این اصل دارند که میهن پرستان واقعی را شوونیسم معرفی کنند.
نزدِ مردم فردوسی و گردآوری شاهکارش ، شاهنامه نماد واقعی  مردی میهن پرست است که بسی رنج بُرد تا زبان و فرهنگ و چیستی و کیستی ایرانیان را بشناساند. او که بعد از حمله ی اعراب از پیامدهای ویرانگر عرب ها بر فرهنگ و زبان و اندیشه ی ایرانیان آگاه بود و البته عمر و زندگی خویش را بر سرِ از میان نرفتن همین  ارزش ها نهاد.


بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی


علاقه به هویتِ ملی ، کیستی ، چیستی و علاقه داشتن به فرهنگ ، سمبل ها و نمادها و تمثیل های هویت انسانی تاریخی و استوره ای را می توان ویژگی بارزِ فردوسی خواند که او را واداشت تا با سرودن و سحرِ کلام و بیان خویش نام ایران و ایرانی را ماندگار سازد. نامِ ایران به تنهایی بیش از ۱۴۰۰ بار در شاهنامه به کار رفته است . عشق پرشور فردوسی به ایران و میراث ایرانی سراسر شاهنامه را فرا گرفته است یک گواه استفاده وی از واژگان آزادگان (نجیب زادگان) به جایِ ایرانیان و آزادبوم (سرزمین آزادگان) آبادبوم (سرزمین آبادانی و دارایی) و شهر دلیران (سرزمین دلاوران) به جایِ ایران است ( شهبازی۱۳۹۰: ۶۵) شاهنامه که برخی آن را ایران نامه نیز گویند گزارشی ست که پهلوانان و قهرمانان در تلاش برای ماندگاری میهن از خود نشان می دهند و فردوسی آن را از دل استوره ها و تاریخِ ایران بیرون می کشد او که با زیبایی و اعجازِ شاعرانه میراثِ ایرانی را برای آیندگان و تا همیشه جاوید ساخته است. از نظرِ فردوسی پادشاهان نیز به مانند پهلوانان باید سودایِ ایران زمین داشته باشند و تمامِ همت خود را در نگاهبانی و پاسداری همه ی خاک میهن به کار گیرند. پادشاه توران که بارها به ایران تاخته در زمانی دوباره ، قصد یورش به ایران دارد ، نامه کی کاووس ، با بیانی تند و شاهانه به دشمن هُشدار داده که از فکر تاختن به ایران پرهیز کند:  


 که ایران بپرداز و بیشی مجوی
سرِ ما شد از تو پر از گفت و گوی
ندانی که ایران نشستِ منست
جهان سر به سر زیرِ دست منست
پلنگِ ژیان گر چه باشد دلیر
نیارد شدن پیشِ چنگال شیر


شاهنامه ، منبعی ست معتبر از درک و مفهوم کلمه هایی چون مرز ، ایران زمین ، ایرانشهر ، میهن و کشور ، هویت ، ملیت و میهن پرستی که در میان نظریه پردازان سیاسی می توان آن را به عنوان منبعی اصیل و کهن ارائه داد.
فردوسی توانست چون معماری زبده هویتِ ایرانی را پس از اسلام ، دوباره بنا نهاده و روح تازه ای بخشد ، استوره های تاریخ نویسان بعد از یورش اعراب را از اندیشه و تاریخ و فرهنگ ایرانی بزداید و هویت ملی و فرهنگی ایرانیان را  به آنان بازگرداند. ملت در سرزمینی ویژه زندگی می کند و دارای استوره های مشترک ، تاریخ مشترک ، فرهنگ مشترک ، اقتصاد واحد و حقوق و تعهدهای مشترک برای همه اعضای خود است  ( اسمیت ۱۳۸۳: ۱۵۳) حال آن که قرن ها پیشتر فردوسی بزرگ به این معنا پی برده و آن را به خوبی شناخته بود که در پی هدفِ والای خویش دست از تلاش بر نداشته و قلم خود را نفروخت. نگاهِ تاریخی و عشق او به داستان های ملی و مشترک و استوره ها یکی دیگر از عواملی ست که شاهنامه را می توان عاملِ استواری هویت  ملی ایرانیان دانست. وی ایران را درخت تنومند و کهنی دانسته که شاخه ها را فرهنگ و اقوام  اصیل ایرانی و ریشه های استوار و محکمش همان  اشتراک های فرهنگی ، اندیشه ، دینی و آیین هاست. فردوسیِ با درایت و اندیشمند در دل داستان ها ، تقویت روحیه ی ملی گرایی را در میزان آگاهی مردم از زمان خود می داند هر چه بیشتر مردم از امور حاکمان و جامعه ی خویش آگاه باشند و در تصمیم گیری ها خود را عامل موثر بدانند دلبستگی و حس تعلق بیشتری نیز به میهن خویش خواهند داشت. نمونه داستان پیرزنی ست که در جریان نبرد خسروپرویز و بهرام چوبین به تحلیل جنگ آن دو می پردازد که از او به نامِ جنگ خانگی یاد می کند فردوسی در صدد است که نشان دهد یکایک شهروندان از اوضاع زمان و رویداد کشور به خوبی آگاهند.


پیر زن رو به بهرام می گوید:


 بدوگفت کای مامِ با فرهی
زِ کار جهان چیست آگهی
بدو پیرزن گفت چندان سخن
شنیدم کزان گشت مغزم کهن
زِ شهر آمد امروز بسیار کَس
همی جنگ چوبینه جویند و بس
که شد لشکر او به نزدیک شاه
سپهبد گریزان بشد بی سپاه
 (  فردوسی )  خالقی مطلق ، ۸/ ۱۵۲

مفهومِ ایرانی و ایرانیت در شاهنامه به همه ی مردمِ فلات ایران اشاره دارد. نام آریان یا آریان شهر در زمانِ پارت ها بوجود آمد و در زمان ساسانیان نامِ ایران و ایرانشهر گرفت اهمیت این تحول در تاریخ ایران این است که قوم های حاکم چون مادها ، پارس ها و سپس اشکانیان و ساسانیان نامِ قوم خود را بر قلمرو خود تحمیل و زور نکرده باشند تا زیرِ قلمرو آن یک ملیتِ دولتی به وجود آید این آگاهی برای همبستگی ملی بود که منجر به نامِ یگانه ای برای میهن شد. همانطور که پیشتر هم اشاره شد شاهنامه منبعی پُر مایه و معتبر از میراث مشترک ایرانیان است در شاهنامه مردم نقشی پویا و تاثیر گزار دارند و همین پویایی میهن را خواستگاه آرمان ها و تحولات و پیشرفت ها و جنبش های اجتماعی ساخته  تا همه در زیر سایه امن آن بیاسایند و روزگار سپری کنند. شاهنامه عرصه نمود بزرگانی ست که پرچمدار راستین میهن پرستی اند و نمایانگر دوران و بازتابی هویتی ، ملی ، میهنی ، سیاسی و اجتماعی در شناساندن همه مردم ایران زمین می باشد.


از ایرانیان نیست چندین سخن
سپه را چنین دل شکسته مکن
سواران که بر میمنه با منند
همه جنگ را یک دل و یک تنند
چو دستور باشد مرا پادشا
از ایشان نمانم یکی پارسا

بُن مایه : جغرافیای سیاسی در شاهنامه فردوسی از ابوالفضل کاوندی کاتب

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/142731