غَمچو:

... هی میخوام خومه معرفی کنُم، هی فکرِ ئی اَشغالَل نمیله!

پَرَندوش تا ایسو یه خیرندیده ای، یه تِلَنگونِ اَشغالی رِخته تو دلِ کیچه ی پَسِ مَجّت و کارِ  مانه هُزار براوَر کرده. ایسو یه هف هش دِقه ای وَخت گیر اُوُردُمه تا معرفی کنُم خومه سیتون: مو نومکرتون غَمچو هسم. بچه ی همی ولاتل دومنییُم و یه سواد تا حد دیپلمی هم دارُم. صِدام اما تا بُخوای، تودل برو و قشنگه - مث صدای خدابیامرز افشاره که اوسو اَخوار میگفتا - ایسو اما اَشغالی واویدمه. ومون میگِن پاکبان ولی همو اَشغالی بِختَره. میگردیم تو کیچه پَسکیچه یَل اَشغالَلی که رختنه، جعمِشون میکنیم.

 چن سال پیش یه آگهینی زدن که بَلِ چنه صداوسیما، اَخوارگوُ میخوا. مانم ورداشتیم رفتیم یه تستی دادیم و مردک هم خیلی تعریف صدامونه دا و گفت صدات مخملیه و باوِ اَخوار گفتنه ولی باید چَن تا سوال هم وَت پُرس کنن.

رفتیم تو یه اتاق دیه که یه مِردِ ریشینی نشسه بی و یه جُی مُهری قَدِ کف دسی هم ری پِشونیش بی. سه تا چی پُرسِ ما کرد. گفت تو وُ کی رای دادی سال ۸۸؟ گفتم میرحسین. گفت تو مراسم ۹ دی هم شرکت میکنی؟ گفتم نه. پُرس کرد چه رنگیه دوس داری؟ گفتم سَوز.

مردک یه نفس بلندی کشی و جُی مُهر پِشونیشه خاروند و گفت خیلی خوش اومدی. پُرس کردُم قول واویدُم؟ مردک گفت نه. بعدش گفت نه سی محض ئی که وُ میرحسین رای دادی یا ۹ دی نرفتی راهپیمایی یا مثلا رنگَ سَوزه دوس داریا. سی محضَ ئی رَدِت کردُم که همه ی حرفَلِت راسِن. اینجو تو صداوسیما باید بعضی وقتل بِتَری دروغ هم بدی. باید بِتَری اونجا که مصلحته! سی مردم دروغ بدی عین راس. تو نبلدیه انگار. گفتم نه والا، مو نِبِلَدُمه دروغ بدم. هیچی، مانه قول نکردن و واویدیم اَشغال جَعم کن.

 تو اَشغال جَعم کنی دیه نِوَیمو گولِ مردم بدی. همه می وینن که چقه اَشغال تو کیچه خیابونه و بوُ گندَش هم میفهمن ...
 ئی هم معرفی مو. ایسو شما معرفی کنین خوتونه یک یکی شی همی مطلب. ای جرئت میکنین اَلوِته ...