امروز: جمعه 31 فروردين 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 09 خرداد 1392 - 07:55

پیش از هر چیز ضروری است گفته شود،مطالبی که در پی می آید هرچند زیر عنوان نقدی برکتاب «روات» نوشته شده به هیچ روی مدعی برخوردار بودن از نظریات نقد حرفه ای رمان یا داستان کوتاه یا بلند واز این قبیل نمی باشد؛ بلکه صرفاً واکنش مکتوب یک مخاطب عام متأثراز کتاب است. بنابراین به خوانندگان...

خارج از محدوده ی شیطان/  نقدی بر کتاب  «روات» نوشته محمد رضا فقیه الاسلام

 پیش از هر چیز ضروری است گفته شود،مطالبی که در پی می آید هرچند زیر عنوان نقدی برکتاب «روات» نوشته شده به هیچ روی مدعی برخوردار بودن از نظریات نقد حرفه ای رمان یا داستان کوتاه یا بلند واز این قبیل نمی باشد؛ بلکه صرفاً واکنش مکتوب یک مخاطب عام متأثراز کتاب است. بنابراین به خوانندگان خاصی که به دنبال نقدهای ویژه و تمام حرفه ای هستند توصیه می شود از هدر دادن وقت خویش اجتناب ورزند

وقتی جناب فقیه الاسلام در اواخر فروردین ماه یک جلد کتاب «روات»نوشته ی خودشان را شخصاً به عنوان عیدی به حقیر هدیه فرمودند، توضیحات و بیانات هم زمان ایشان قویاً مبتنی بر پیش فرض نگارش مطالبی درباره ی کتاب توسط حقیر پس از مطالعه ی آن بود؛ گوئی میزان تأثیر آن را بر بنده روشن و حتمی می دانستند. حقیقتش را بخواهید این نحوه ی برخورد ایشان برای من که هیچ گاه از عهده ی سرودن هیچ شعر یا نوشتن هیچ متن دستوری یا حتی درخواستی بر نیامده ام و از طرفی با شخصیت والای ایشان نیز تا حدودی آشنائی داشتم کمی غیر منتظره و عجیب و خلاصه سنگین نمود؛ امّا بعد از مطالعه ی کتاب چنان شوقی در من که مدت ها ست دست و دل  نوشتن را در خود نمی دیدم برانگیخت که ضمن دادن حق به جانب ایشان درداشتن آن پیش فرض، برای توصیف آن اشتیاق تنها واژه ای را که می توان به کار گرفت مقاومت ناپذیر بودن می دانم. تأخیر در نوشتن این مطالب هم به دلیل درگیر شدن با بیماری قلبی از یک سو و از سوی دیگر و باتسامح، مصداق بیت زیر قرار گرفتن:

  قلم در دست بگرفتم نویسم از وطن شرحی         مثال بید لرزانم نمیدانم چه بنویسم

به راستی با وجود تمام شور و شوق انگیخته شده، درباره ی کتاب "روات"چه می توان نوشت؟ سال ها پیش«حدود شصت سال»گروهی از ظریف طبعان هم شهری«برازجانی»در اقدامی رندانه برای شوخی با شخصی که ادعای ادیب بودن و شعر شناسی داشت، با محوریت شادروانان ابراهیم تقیه و اکبرزمانی چند بیتی منظوم ساختند که متأسفانه بیش از یک بیت آن به دست نگارنده نرسیده(البته یک بار چند بیت آن را از خود زنده یاد تقیه شنیده ام ولی در خاطر نمانده است)و آن این است:                                                                                                                   

صد هزاران سُمِ دیوار به جارویِ سپر      دست در دست نهادند وبنگاشته شد
باری همان به اصطلاح شعر ساخته شده را برای معنا کردن و در حقیقت برای مطایبه و دست انداختن شخص مدعی به او ارائه نمودند که نتیجه از پیش معلوم بود و تا مدت ها موجب سرگرمی و شوخی در محفل خود آنان و افراد دیگری که موضوع را می شنیدند شده بود. می گویند وقتی آن به اصطلاح شعر را در شیراز به زنده یاد استاد محمد جعفر واجد که خود صاحب دیوان شعر ارجمندی است و در دانشگاه شیراز هم تدریس می کرد نشان دادند، پس از درنگی کوتاه فرمودند: همه چیزش به شعر می ماند امّا شعر نیست! منظور ایشان احتمالاً این بوده که آن نظم ساختگی با اینکه از نظر وزن و قافیه و ردیف و سایر معیار هائی که ساختمان شعر سنتی بر مبنای آن ها ساخته می شود نقصی ندارد امّا نام شعر را هم نمی توان برآن گذاشت زیرا همان گونه که از بیت فوق الذکر پیداست از هرگونه مضمون و مفهوم و معنائی خالی وتهی است.

بالعکس نگارنده درمورد کتاب «روات» اعتقاد دارم، با اینکه فاقد مشخصات بنیادی روات(قصه/حکایت) می باشد، یکی از زیبا ترین روات هائی است که شنیده یا خوانده ام؛ امّا به قول شیخ اجل:

   نگفته ندارد کسی با تو کار     ولیکن چو گفتی دلیلش بیار
می دانیم که روات(قصه/حکایت) برگرفته از زندگی انسان هاست و زندگی انسان ها برپایه ی باورهای آن ها شکل می گیرد؛ و می دانیم که باورهای ایرانیان باستان بر مبنای اسطوره آفرینش مأخوذ از متون دین زرتشتی و پس از اسلام، آموزه های موجود در متون اصلی اسلامی شکل دهنده ی باور های آن ها درباره ی آفرینش جهان و انسان و نیز زندگانی پس از مرگ جسمانی است و حتی سایر ملل نیز از این منظر از شمول این اصل خارج نمی باشند و زندگی فردی و اجتماعی آن ها تحت تأثیر اعتقادات بنیادی آن هاست.

هرچند اسطوره ی آفرینش در باورهای کهن ایرانیان و اعتقادات اسلامی تفاوت هائی با یکدیگر دارند ولی همه می دانیم که در یک چیز مشترکند و آن حضور موجودی به نام اهریمن در افسانه های کهن و ابلیس وشیطان در متون اسلامی و به تبع آن ستیز دایمی نیروهای اهریمنی و اهورائی یا الهی وشیطانی در تمام عرصه های زندگی انسان هاست، همان چیزی که خیر و شر و خوب و بد را معنا می بخشد. از دوران کودکی تا کنون رواتی نشنیده ام که عوامل اهریمن و شیطان درآن نقش نداشته باشند تا حدی که می توان گفت وجود افراد با خصلت های اهریمنی یکی از ملزومات هر قصه ای است و حکایت بدون آنان که در تمام مراحل داستان برای جلو گیری از موفقیت قهرمان داستان تلاش می کنند قابل تصور نمی باشد. معمولاً قهرمان داستان در محدوده ای کوچک همان وظیفه و خویشکاری را بر عهده دارد که در اسطوره ی آفرینش هوشیدر، هوشیدر ماهو در نهایت سوشیانت«موعود»؛ و غالباً باشکست نیروهای اهریمنی داستان با خوبی وخوشی به پایان می رسد.امّا در کتاب روات جای این نیروهای شیطانی آشکارا خالی است و در سراسر کتاب هیچ اثری از آنان نمی توان یافت. تنها در دو مورد اشاره وار فقط سایه ای از آن ها قابل استخراج است، یکی آنجا که در انتقاد از سخت گیری  مسئول آموزش نظامی در دوران سربازی (که اتفاقاً آن هم با توجیه وظیفه شناسی شخص مذکور قابل چشم پوشی است) می نویسد: برخلاف فرمانده، سرگروهبان مسئول آموزش نظامی شخصی بود به نام گروهبان راد که خیلی سخت گیر بود وبد دهن و با کم ترین کوتاهی یا اعتراض، بچه ها را جریمه می کرد، کلاغ پر، سینه خیز ...(صص98 و99). و مورد دیگردر ص199که بدون ذکر نام می نویسد: متأسفانه توسط بعضی از حسابدارها سنگ اندازی می شد اما با درایت آقای داودی موضوع حل وفصل می گردید. ذکر نشدن نام این حسابدارها هنگامی بیشتر موید ادعای نگارنده خواهد شد که بدانیم در هر صفحه از کتاب به طور میانگین سه یا چهار پرسوناژ جدید همگی با نام واقعی اشخاص به صحنه می آیند و معمولاً به شرح کوتاهی از خصلت های انسانی و نیکوی آنان اشاره می رود و جالب تر اینکه به جز در یکی دو مورد (آقای صباغی/امین فقیری) از هیچ یک از این اشخاص «در کل کتاب حدود 500 نفر» سخن یا محاوره ای نقل نمی گردد.

از دیدگاه دیگر، در این کتاب از ابزارهائی مانند گره افکنی، تقابل خیر و شر وگره گشائی نیز خبری نیست تا بتوان آن را نوعی شبه رمان نامید و حتی آغاز و انجام روشن و دقیقی نیز نمی توان برای داستان جستجو نمود؛ با این توضیح که ظاهراً داستان تا سال 1390 ادامه دارد، لکن در واقع از اتفاقات سال های 1357 که نویسنده از آموزش و پرورش به دستگاه قضائی انتقال یافته تا سال 1390 هیچ واقعه ای که نشان از مسئولیت های قضائی یا وکالت (1372-1390) داشته باشدگزارش نشده و نویسنده رندانه مخاطب را در پندار هائی خوش و شیرین از حال و هوای دوران آموزشی و فرهنگی باقی می گذارد و بیو گرافی را به پایان می رساند«شاید این بخش از خاطرات را برای کتاب بعدی ذخیره کرده باشند».

اینک با توجه به مطالب فوق، اگر بپذیریم که این متن با معیار های روات و رمان قابل سنجش نمی باشد؛ پس جذابیت و گیرائی آن را در چه نوع یا سبک ادبی باید جستجو نمود؟ دکتر سیروس شمیسا در صفحه 11 کتاب بیان و معانی در تعریف سبک ادبی می نویسد: سبک ادبی، نگرشی احساسی و مخیّل«خیال انگیز» به جهان درون و بیرون است که با زبانی احساسی«عاطفی» و مخیل«تصویری» بیان می شود (زبانی که عواطف گوینده را به شنونده و خواننده انتقال می دهد و در ذهن او اثر می نهد و حرکتی ایجاد می کند). درچنین زبانی معمولاً واژه ها و جملات در معنای عادی و اصلی خود«زبان روز مره» به کار نمی روند...

با توجه به این تعریف ،آیا در این کتاب ما با چیزی به نام سبک ادبی روبرو هستیم؟ جواب من قاطعانه منفی است!؟ زیرا اولاً: زبان این کتاب به هیچ عنوان قابلیت توصیف شدن در نام تصویری را ندارد؛ به طوری که در سراسر کتاب حتی برای یک بار از استعاره، مجاز و کنایه استفاده نشده و تنها دو یا سه بار با استفاده از ادات تشبیه (همچون/ به مثابه) از تشبیه استفاده شده است: درچوبی حیاط را-که اغلب باز بود –هل داده و مادر را صدا می زدم، در اتاق گشوده می شد و من«همچون» پرنده ای سبک بال درآغوشش رها شده و اشک های شوقش را بر روی گونه و گردن خود احساس می کردم. ص35.ودر ص76: ملخ ها به صورت توده وار زمین را «به مثابه ی» فرشی می پوشاندند.
دوماّ: تمام جملات کتاب در معنای عادی و اصلی خود یعنی زبان روز مره به کار می روند. امید وارم همین مختصر توضیحات برای نشان دادن تصویری و مخیل نبودن زبان کتاب کافی باشد.پس چه رازی است یا به عبارت بهتر چه اعجازی است که این متن را چنین جذاب وشیرین و خواندنی کرده است؟ دکترامیرحسین آریان پور در صفحه 75 کتاب «اجمالی از جامعه شناسی هنر»می گوید: انسان به نیروی شعر(هنر) از واقع به خیال واز ممکن به محال می رود، درآن جا سرمست می شود و این سرمستی او را دگرگون می سازد؛ سپس با حال تازه ای به عالم واقع و حوزه ی ممکنات باز می گردد و برای نزدیک کردن واقع به خیال و ممکن به محال تلاش می ورزد .پس کار هنر دگرگون ساختن هستی بالفعل وتحقق هستی بالقوه است ( دگرگون ساختن آنچه هست با آنچه باید باشد). به نظر می رسد نویسنده ی کتاب آگاهانه در این مسیر تکوین هنری گام نهاده و یکی از دلایل موفقیت کتاب در این نکته نهفته باشد که نویسنده خاطرات خود را به صورتی تنظیم نموده که سرتاسر داستان توصیف شایسته ها و شایستگی ها باشد و همه جا نیمه ی پر لیوان را دیدن ، یعنی روابط انسان ها را به گونه ای شبه آرمانی بیان کردن و خود را نه به عنوان شخصی که در چنان دنیائی زیست می کند بلکه تنها به عنوان شاهدی برای نشان دادن آن صداقت ها، پاکی ها، صمیمیت ها، و صفای روابط بین مردم نشان می دهد و الحق و الانصاف بخوبی از عهده ی آن برآمده؛ به طوری که شما در هیچ جای کتاب در گفتار نویسنده نشانه ای از خود شیفتگی سراغ نمی توانید گرفت واین در حالی است که موفقیت های استثنائی فراوانی را با تلاش خود نصیب خویش گردانیده، از قبیل گذراندن 101واحد درسی دررشته ی حقوق قضائی درمدت دوسال ویا 27 واحد در یک ترم آن هم در شرائط تأهل از یک سو و هم زمان تدریس در مدارسی که با محل تحصیل ایشان فرسنگ ها فاصله داشته و همه روزه بایستی پیموده گردد.

با این همه، باتوجه به قول بزرگان که: ادبیات در کل دنیای چگونه گفتن است نه چه گفتن، لذا نمی توان تمامی حلاوت و ارزش این کتاب را به محتوای آن (چه گفتن) منسوب دانست، بلکه به باور من نثر به کار گرفته شده در کتاب از نوعی بلاغت ویژه ومخصوص به خود برخوردار می باشد؛ زیرا مطابق تعاریف، بلاغت یعنی سخن موثر گفتن و برای اینکه سخن موثر باشد باید مطابق مقتضای حال مخاطب و موضوع و مقام باشد که بی شک نویسنده به نحوی زیبا و شگرف آن را در متن اعمال نموده است که برای جمع بندی مطالب گفته شده در ادامه به اختصار و فهرست وار به برخی از آن شگرد ها اشاره خواهد رفت.

1- گشایش دفتر روایت به نام عشق، که از هر زبان که شنیده شود نامکرر است؛ وحفظ تقدس این عشق درسراسر کتاب که بعد از اشارت آغازین،یک بار در صفحه ی 66«نگاهش آیتی بود از دلدادگی وشیدائی که تا مدت ها مرا مجذوب خود ساخته بود» و بار دیگر در ص85 تلنگرواربه حافظه برخورد می نماید و سپس به تدریج همراه با گذشت دوران جوانی و آنچه افتد و دانی جای خود را به عشقی منجر به ازدواج می دهد که نخستین بار به صورت ناخواسته درص79 در عبارت«اراضی سهمیه ی پدر همسرم» که به جای «همسر آینده ام» به کار رفته خود را می نمایاند و سپس درص93«علاوه بر مادر دو چشم نگران دیگر نیز منتظرم بود» و بار دیگر در ص101«دیدار مادر و بقیه اعضاءخانواده، به خصوص آن عزیزخستگی شش ماهه را از تنم خارج ساخت» و ص111«هوای یار و دیار بی تابم کرده بود و سرانجام در ص122اقرارمی کند:

 هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم          نبود برسر آتش میسرم که نجوشم.

2- بنیاد کردن روایت بر شالوده ی صداقت تام و تمام و صمیمیتی که در سطر سطرکتاب مانند شربتی گوارا کام جان مخاطب را شیرین می نماید. برای نمونه در ص27:« مادر با استفاده از وجوه ناچیزی که توسط افراد خیر برای معالجه ی پدرفراهم شده بود هزینه ی دوا و درمان وخورد و خوراک را فراهم می کرد، متأسفانه، درقبال آن همه زحمت و مشقتی که به پای پدر کشید، بعدها متهم به حیف و میل آن وجوه ناچیز گشت». که در صورت عدم التزام به صداقت کامل، حذف این عبارات هیچ لطمه ای به سیر طبیعی داستان نمی زند. و در همین راستا، تأئید سیاست دولت وقت نسبت به رواج زبان فارسی در بین اقوام عرب زبان در ص  108 که ممکن است مورد انتقاد برخی واقع گردد.

3-سود بردن از فلاش بک های ویژه یعنی گریز زدن از گذشته به گذشته ی دورتر که گهگاه از این شگرد برای فرار از شرح موارد حزن آور و جایگزینی آن با توصیف ایام خوشی و شادکامی استفاده شده و در مواردی نیز برای تشریح شیوه ی ساخت ابزارهای کار و شکار در دوره ی مورد بحث. برای نمونه در ص 80با بهره گیری از این نوع فلاش بک«نگاه به گذشته» نحوه ی ساخت تیر و کمان و شکار پرندگان به صورتی آموزشی بیان گردیده و در ص82 و83 برای تشریح ساختمان خیش و نحوه ی کاربرد آن و طرز بلال کردن گندم و در ص88،89 و 90نحوه خرمن کوبی با الاغ و برّاو سپس تراکتور و کمباین.

4 – درجای جای کتاب به معرفی بخش هائی از فولکلور دشتستان یا مناطق دیگر کشور پرداخته شده که به غنای کتاب می افزاید؛ مانند معرفی بخشی از فرهنگ مهمان داری و احترام به معلم در روستاهای عرب زبان خوزستان در ص103.

5- استفاده از نثری روان و موجزومینی مالیستی(کوتاه نویسی) به نحوی که در سراسر کتاب  یک عبارت و حتی یک واژه ی زائد نمی توان یافت و به باور من شرح حدود 55 سال از زندگی یک شخص یا یک نسل، اگر به جای 226 صفحه فعلی در500 صفحه نیز تدوین می گردید هنوز هم از صفت ایجاز برخوردار بود.
6- استفاده ی به جا و دقیق از اشعار شاعران متقدم و معاصر که از سوئی نشان از داشتن پشتوانه فربه فرهنگی  نویسنده و از سوی دیگر موجب تأثیر هر چه بیشتر کلام در مخاطب میگردد.

7-در راستای خروج از محدوده ی شیطان و پرهیز از انتقال ملال و اندوه حاصل از وقایع تلخ و خشونت بار، در عین ناگزیر بودن از بازگوئی سیر طبیعی و راستین حوادث در طول 50 سال زندگی یک شخص یا یک نسل؛ از قبیل یورش نیروهای نظامی و امنیتی به داخل بلوک های مسکونی دانشجوئی و اجاره ای«ص216» یا برخورد غیر انسانی نیروهای انتظامی با مردم خسته در صف های بنزین«ص221»که هر دو واقعه در آستانه ی انقلاب سال 57 رخ داده است؛ نویسنده هر دو صحنه را چنان استادانه به طرزی طنز آلود بیان نموده که نه تنها خشونت و رفتار اهریمنی در آن به حاشیه ذهن رانده می شود بلکه از همین رویدادها مستمسکی برای شادی و خنده مخاطب آفریده و ساخته و پرداخته نموده است.

درپایان این مقال، برخلاف شروع نوشتار که نمی دانستم چه بنویسم؛ اقرارمی کنم که ادای حق مطلب درمورد کتاب «روات» نیازمند تفصیل بیشتر و اشراف بیشتر در حوزه ی نقد ادبی است و ناچار نگارنده به همین مقدار اکتفا نموده و ضمن دعوت به خواندن کتاب به ویژه از جوانان و متولدین 1325-1335خورشیدی بخصوص در دشتستان، برای نویسنده ی کتاب آرزوی تندرستی و پیروزی در زندگی و نویسندگی دارم./ب    

                                                                                

 



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • به بچه‌هایتان نودل ندهید!
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/01/30
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/01/30
  • بازسازی اساسی پاسگاه‌های پلیس راه استان بوشهر
  • مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
  • رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
  • معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا می‌شود
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • 🎥ویدیو/طبیعت بکر و زیبای روستای خیرک دشتستان
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • پیشرفت ۶۳ درصدی قطعه اول بزرگ‌راه دالکی به کنارتخته
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • .: افسری حدود 5 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 9 ساعت قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 3 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 4 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...
  • .: یونس حدود 6 روز قبل گفت: سلام و درود به ...
  • .: قاسم حدود 8 روز قبل گفت: خوبه لااقل یک نفر ...
  • .: تنگستان حدود 10 روز قبل گفت: چرا چنین مطالب سراسر ...
  • .: حسن جانباز حدود 10 روز قبل گفت: اصلا سفره ای نیست ...