کد خبر: 134337 ، سرويس: روی خط مدیر مسئول
تاريخ انتشار: 11 شهريور 1399 - 12:32
روی خط مدیر مسئول/ در رثای درگذشت استاد حسن انصاری (امرو هیچستانی)
توپخانه طنز

اتحاد خبر - اکبر صابری: چه مرداد و شهریور نحسی... کارمان شده است آه و افسوس و نوشتن خبر کوچ ابدی آن دوست و این عزیز... سال 1392؛ بهش زنگ زدم و گفتم دارم کتاب فرهنگ و مشاهیر برازجان را می نویسم.. آخر زندگی نامه اش برایم نوشت: "وی همچنان زنده است و کسی هم نمی داند تا کی با توپ خانه ی طنز به منافع دیگران آسیب می رساند"...

 

اکبر صابری:

رفیقان می‌روند نوبت به نوبت خوش آن روزی كه نوبت بر من آید...


محمد جواد فخرایی و حسن انصاری هم رفتند...

قبل از آنها صدرالله محمدی باغملایی و غلامعلی قاضی زاده بار سفر بستند و رفتند...

قبل تر فرج الله کمالی همه دوستدارانش را داغدار کرده بود...


چه مرداد و شهریور نحسی.... کارمان شده است آه و افسوس و دریغ... صدور پیام تسلیت و نوشتن خبر کوچ ابدی آن دوست و این عزیز...


امروز؛ یازدهم شهریور 1399؛

ساعت 11 نشده بود عبدالخالق زنگ زد. گفت خبر بدی دارم. گفتم امرو... گفت بله. و هر دو بغضی گلوی مان را گرفت تا با همان بغض خفته در گلو خداحافظی تلخی کنیم.

دقایقی نگذشته بود سینا فرزند استاد انصاری زنگ زد. گوشی را برداشتم. می دانستم می خواهد خبر مرگ پدر را بدهد. فرصت ندادم حرفی بزند. گفتم خبر را شنیده ام... دلداری اش دادم و تسلیت گفتم....

به راستی در این یکی دوماه چه عزیزانی را از دست دادیم..


زنده یاد محمد جواد فخرایی استاد ارجمند تاریخ با آن ویژگی خاص تعصب به زادگاهش برازجان و امرو هیچستانی با اون خصوصیت طنز و لهجه شیرین و منحصر به فرد و لبخند همیشگی که بر لب داشت...

    

حسن انصاری متولد شهر جم، بزرگ شده خورموج، کار کرده در دیر و نهایتا اسکان در برازجان را باید شخصیتی فرا شهرستانی، بلکه استانی دانست. او متعلق به ایران و به خصوص خطه جنوب این سرزمین دانست...

کار مطبوعاتی اش را سال 1374 با هفته نامه آینه جنوب آغاز کرد و تا 76 ادامه داد.

سال 82 تا 84 با هفته نامه پیغام کار می کرد.


از تیرماه 1386 به تحریریه اتحاد جنوب پیوست.

اوج کار مطبوعاتی و طنزهای ایشان طی سال های 86 تا 94 در هفته نامه اتحاد جنوب به چاپ رسید و پس از آن نیز گهگاهی مطالبی که داشت بیشتر اتحاد جنوب را برای انتشار آن انتخاب می کرد.


بخاطر طنزهای انتقادی و بعضا سیاسی و اجتماعی وی چند بار برای ادای توضیحات به دستگاه های نظارتی و امنیتی فرا خوانده شدیم. هم من و هم امرو. دوبار ازمان شکایت شد و باز هم من و هم امرو راهروهای دادگاه و کلانتری و بازپرسی را برای سوال و جواب رفتیم و آمدیم و در نهایت یکی با توبیخ ختم به خیر شد و دیگری تبرئه شدیم. در راین راستا بارها با هم همکلام شدیم و از آنچه با لهجه شیرین و البته طنز خاص خودش به بازپرس گفته بود کلی خندیدیم.

بازجویی ها و سئوال و جواب ها را هم با طنز و البته جدی و بدون کمترین لبخندی به بازپرس گفته بود که در نوع خود جالب بود.

آخرینش همین پارسال بود. کسی که دولت قبل مدیر کل ارشاد بود شاکی من و امرو بود...

 

 

آخرین طنز امرو هیچستانی 12 خرداد 99 (3 ماه قبل) در مورد کرونا که در نهایت جان او را نیز همین بیماری گرفت در سایت اتحاد خبر و صفحه طنز اتحاد جنوب/ جاروف/ با عنوان قالب صابون به چاپ و انتشار رسید.

 

و اما خاطره ای که معرف شخصیت امرو هیچستانی است بر می گردد به سال 1392؛ بهش زنگ زدم و گفتم دارم کتاب فرهنگ و مشاهیر برازجان را می نویسم لطفا مختصری از زندگی نامه خودت را برام بنویس. با همان لهجه شیرین خاص خودش و با خنده گفت: یعنی مونم جزو مشاهیرم. گفتم کی از تو بهتر؟

قانع شد برایم مختصری بنویسد. آخر زندگی نامه اش برایم نوشت: "وی همچنان زنده است و کسی هم نمی داند تا کی با توپ خانه ی طنز به منافع دیگران آسیب می رساند"

 

روحش شاد

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/134337