کد خبر: 133269 ، سرويس: طنز تلخند
تاريخ انتشار: 20 مرداد 1399 - 09:00
طنز اختصاصی اتحاد خبر/جاروف
طنز/برنج و مرخ

اتحادخبر-عبدالخالق عبدالهی :بهترین ، با کیفیت ترین و پرطرفدارترین وعده غذایی دوران بچگی ما ، شام بود که معمولأ مرغ محلی شکم گرفته یا گوشت تازه قصابی شده گوسفندی با برنج پاکستانی یا گسترش یا برنج(AAA) بود .برنجی که به قول زن همسایه مان خیس که می خورد به اندازه یک بند انگشت " تیل " می کشید .چون پدرها  روز سرکار بودند ...

عبدالخالق عبدالهی :

 

بهترین ، با کیفیت ترین و پرطرفدارترین وعده غذایی دوران بچگی ما ، شام بود که معمولأ مرغ محلی شکم گرفته یا گوشت تازه قصابی شده گوسفندی با برنج پاکستانی یا گسترش یا برنج(AAA) بود .

 

برنجی که به قول زن همسایه مان خیس که می خورد به اندازه یک بند انگشت " تیل " می کشید .چون پدرها  روز سرکار بودند مادران غذای خوب را می گذاشتند برای شام بنابراین با یک حاضری مثل نان و ماست و بادمجان یا خیلی که می خواستند به بچه ها حال بدهند با یک  اشکنه و یخنی سر و ته ناهار را هم می آوردند تا شب غذای اصلی را به " بوای بچه ها " بدهند .

 

به همین دلیل در دشتستان به برنج و آبگوشت " شوم " و " اُو پیاز " می گفتند .شب که می شد مادران دشتستانی لذیذترین ، بهترین و اَهرترین قسمت مرغ که معمولأ ران و سینه بود با پیاز و کشمش را به پدر می دادند ، گردن ، نشیمنگاه و جناق و مُچ و کُچ و قسمتهای حیوان وفادار نخور هم سهم بچه ها می شد . البته وقتی مهمان می آمد این مناسبات به هم می ریخت و در رودروایسی مهمان ، سهم پدر و بچه ها یکی می شد و در این مواقع بچه ها شکم از عزا در می آوردند . بخاطر دارم توی ولات ما هر سال ماه رمضان یک روحانی از قم می آمد که گاهی اهالی برنج و مرغ یا شوم و او پیازی درست می کردند و به احترام حاج آقا او را به شام  دعوت می کردند .




در این مواقع صاحبخانه یکی از همسایه ها را هم دعوت می کرد که حاج آقا پای سفره تنها نباشد و غریبی نکند . یکبار یکی از اهالی ولات ، حاج آقا را شام دعوت کرده بود و چون رسم بوده با بی میلی یکی از همسایه را هم خبر می کند .

 

سفره را که می اندازند همسایه که خیلی خوش اشتها بوده اول دو بشقاب برنج و مرغ می زند ، بعد ظرف میوه را خالی می کند کمی بعد دست می کند موزی هم برمی دارد  در حال پوست گرفتن موز بوده که صاحبخانه به همسایه اشاره می کند و با عصبانیت می گوید : خری در کاهدان افتاد ناگاه/  نگویم وای بر خر ، وای بر کاه . بنده خدا دست نشسته از سر سفره بلند شد و رفت

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/133269