کد خبر: 132555 ، سرويس: طنز تلخند
تاريخ انتشار: 06 مرداد 1399 - 13:00
طنز اختصاصی اتحاد خبر/جاروف
شعر طنز/من و زلیخا

اتحادخبر-حسین احمدزاده:دوش وقتی رخت خوابم یافتم/شادمان خود را درآن انداختم/خواب من بود و زلیخا و دری/باید از درها پلی می ساختم/چون زلیخا سوی من فرمان گرفت/مثل قرقی سوی درها تاختم...

حسین احمدزاده:

 

دوش وقتی رخت خوابم یافتم
شادمان خود را درآن انداختم
خواب من بود و زلیخا و دری
باید از درها پلی می ساختم
چون زلیخا سوی من فرمان گرفت
مثل قرقی سوی درها تاختم
درب اول درب گمراهی و وهم
شعله ای از فندکی افراختم
چون زلیخا سرعتش قدر پراید
من به درب دیگری پرداختم
درب دوم درب مستی و سرور
پس سه تارم لحظه ای بنواختم
درب سوم پهنه چاقی و وزن
من که نازکتن خودم بشناختم
لیک حجم من از آن در بیش بود
عاقبت من از زلیخا باختم

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/132555