امروز: سه شنبه 04 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 17 تير 1399 - 08:30
اختصاصی صفحه ادبیات داستانی اتحادخبر (روات)

اتحادخبر-اعظم دریسی:صدایِ ضربه‌هایِ هاون تو حیاط پیچیده بود. دی علی هر دفعه دسته‌ی هاون رو محکم‌تر می‌کوبید تویِ سرِ حبّه‌های سیر.بوی تندِ سیر، اشکش رو درآورده بود.صدایِ فایز توی صدای ضربه‌های هاون گم می‌شد. امیر رادیو رو تویِ بغل گرفته بود و هی پیچش رو می‌چرخوند.دی علی با گوشه‌ی آستینش که با کش مچ‌دار شده بود؛ اشکش رو پاک کرد و گفت...

داستان/ حنایِ دم بریده

اعظم  دریسی:

صدایِ ضربه‌هایِ هاون تو حیاط پیچیده بود. دی علی هر دفعه دسته‌ی هاون رو محکم‌تر می‌کوبید تویِ سرِ حبّه‌های سیر.بوی تندِ سیر، اشکش رو درآورده بود.
صدایِ فایز توی صدای ضربه‌های هاون گم می‌شد. امیر رادیو رو تویِ بغل گرفته بود و هی پیچش رو می‌چرخوند.
دی علی با گوشه‌ی آستینش که با کش مچ‌دار شده بود؛ اشکش رو پاک کرد و گفت:"دی؟! امیرو؟ بیل تا سی دل بی‌صاحابم بخونه! وِل کُه ای رادیوِ پیچسه‌ی!"
امیر که حالا آفتاب رسیده بود بالای سرش، نیم خیز شد و خزید توی سایه. لبخند تلخی زد و گفت:"دی، ایسو ناراحتی، سی رفتن ککام علی یا حنایِ بدبخت که فروختیش!
دی علی این دفعه محکم‌تر با هاون می‌کوبید.صدای کلیدهایی که با کش به هم وصل شده بودند و جای گردن بند انداخته بود دورگردنش؛ بیشتر می‌شد.گل های ریزِ لباسش انگاری‌ می‌خواستند از لباس سورمه‌ایش بپرن بیرون.آه بلندی کشید و گفت: "دی والا بیل تا سی دلم بخونه! چه کنم! بچه‌م نه پیل شهریه دانشگاهش جور بی نه پیل کرایه خونه!
به جز ای حنایِ دم بریده چه داشتم سیش! گفتم بدمش سی کل‌عبدی میخوا گاوداری بزنه تو ولات، یه پیلی دسّمونه بگیره!
صدای خواننده‌ی عرب افتاد روی موج رادیو بوشهر و صدای فایز پرید.دی علی دسته‌ی هاون رو محکم کوبید و حبه‌ی سیر پرید روی صورتِ امیر!
امیر رادیو رو گذاشت روی گلیم رنگ و رو رفته‌ی قرمز رنگ و گفت:"مو نمی فهمم ایسو علی بره تو غربت، دانشگاه آزاد، بعدش میخوا مدرک بگیره، چه گُلی به سرت بزنه!حداقل حنا یه شیری، ماستی، دوغی سیمون داشت.ایسو چه میخیم بخریما! مو منتظر دنیا اومدن گوساله‌ش بیدم.بپیچه پیلِ بی‌صاحاب که هیچ وقت نداشتیمش!
دی علی هاون رو گذاشت کنار و نگاه تندی به امیر انداخت.چشماشو درشت کرد و گفت:"یعنی مُنگِه دادنت عینِ بوای خدابیامرزته! نه مِلک و باغی داشت که بعدش بمونه سیمون، نه اخلاق! بر شیطون لعنت! وَری بِره وِلُم کُه دی والّا!
بِره حواسِتِه موی باشه، گُلی میش صفر ری دیوار نشسّه و سیلش میکنه!
ظهر شده بود و آفتاب تندتر می‌تابید.بوی قلیه تو خونه پیچیده بود.دی علی تابه رو برداشته بود و مشتش رو از گمنه پر می‌کرد و می‌ریخت توی تابه تا بذاره روی اجاق.امیر هم دراز کشیده بود روبرویِ تلویزیون ‌و پاهاشو تکون می داد و غرق تماشای بازپخش فوتبال بود.
صدای در زدنِ کسی که با سکه به در می‌کوبید، بلند شد.قلب دی علی تندتند می‌زد.فقط علی بود که همیشه با سکه‌ی ۲۵ تومنی در می‌زد.چقدر دل تنگ در زدنش شده بود.اشک توی چشماش جمع شد و صدا زد:"امیر! امیر! چِقه پای تلویزون میشینی؟ بدو دی دمِ در میزنن!"
امیر از درِ هال اومد بیرون.دمپایی پلاستیکی رو پاش کرد و گفت: واخ واخ گرما! دَمپُی هم مثلِ رِوَن کانه بو گرفته و داغه!
امیر در حالی که دستی به موهای به هم ریختش می‌کشید، به سمت در حیاط رفت.دی علی سرش رو از آشپزخونه بیرون کرده بود، به در حیاط خیره شده بود.شاخه‌های لیمو و نارنج جلوی دیدش رو می‌گرفتند.در باز شد و امیر داد زد:"بههه ککام علی؟!! ککا اومدی؟!"
امیر و علی همدیگه رو بغل کرده بودند و دی علی تابه رو انداخت روی کیسه‌ی گِمنه و دوید سمت حیاط.
دی علی پسرش رو تو بغل گرفت و گفت:"دی دورت بگردم، قربونت برم! سیچه ای موقع اومدی؟! تو گرما! چه کردی ثبت نامِتِه!"
علی نگاهی به در نیمه باز انداخت و فریاد زد: "عامو چند لحظه صبر کُه، الان میام وسایله خالی می‌کنم!
امیر ابروهاشو انداخت بالا و گفت:"علی کُکا مَی چه داری تو ماشین؟!"
علی گفت:"بیو کمک کُکا تا وسایله پیاده کنم! قضیه‌ش مفصّله!"
"از دانشگاه انصراف دادم! رفتم با پیلش یه سری وسایل گرفتم، میخوام آخر حیاط جا درست کنیم سی حنا و خدا بخوا گوساله‌شو جور کنم یه گا دِیه هم بسونم سی دی! وسایل هم گرفتمه، بدو کمک کُکا!
 امیر هاج و واج  خیره شده بود به مادرش و اشک تو چشمایِ دی علی جمع شده بود.

اقتباس از داستان: « هدیه‌ی سال نو» اثر "اُهنری"(ویلیام سیدنی پورتر)



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» لبخندهای پشت ماسک [بيش از 4 سال قبل]
» داستان/ جنگ [بيش از 3 سال قبل]
» داستان/ سکسکه ثانیه ها [حدود 1 سال قبل]
» عناصر داستان کوتاه [بيش از 3 سال قبل]
» داستان/ بوسلامه [بيش از 3 سال قبل]
» مهر مادر [بيش از 4 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • تولید 24 هزار تن میگو پرورشی در استان بوشهر در سال ۱۴۰۲
  • شفاف‌سازی آریاساسول در رابطه با مصوبات مجمع عمومی سال ۱۴۰۲
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • پهلوگیری بارج ۲ هزارتنی در بندر دیلم / ظرفیت تخلیه و بارگیری در بندر 2 برابر شد
  • دانشمندان حلقه‌ مفقوده بین رژیم غذایی نامناسب و سرطان را کشف کردند
  • اتمام ساخت قطعات پل دسترسی مجتمع بندری نگین/ فاز نخست جاده دسترسی مجتمع بندری نگین آماده بهره برداری/تاکید مدیرکل بنادر و دریانوردی استان بر لزوم شتاب بخشی به پروژه ها
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/03
  • نیروگاه اتمی بوشهر چقدر برق تولید می‌کند؟
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/03
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/04
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • سود سال 1402 آریا از طریق سجام واریز شد
  • ادامه لغو کنسرت ها در بوشهر
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • گشت و گذار دختران جوان در تهران 100 سال قبل (+عکس)
  • شگفت‌انگیزترین «دوربین‌های جاسوسی» تاریخ؛ از پاکت سیگار تا رادیو! (+عکس)
  • به بچه‌هایتان نودل ندهید!
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: لیلادانا 1 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 3 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 3 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 4 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 4 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 4 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 4 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 7 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 8 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 10 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...