اتحاد خبر : ترنس، تی اس، ترنسکشوال یا تراجنسی به افرادی گفته میشود که هویت و جنسیت واقعی آنها با جسمی که با آن متولد میشوند و بر همان اساس هویت میگیرند، متفاوت است. وقتی پای صحبت دو نفر از ترنسهای بوشهر نشستیم، کمی بیشتر با دنیای پر از مشکل و سخت این گروه از افراد جامعه آشنا شدیم، هر جملهای که به زبان میآورند پر از درد است....
اتحاد خبر-ثریا شیری: ترنس، تی اس، ترنسکشوال یا تراجنسی به افرادی گفته میشود که هویت و جنسیت واقعی آنها با جسمی که با آن متولد میشوند و بر همان اساس هویت میگیرند، متفاوت است. مانند افرادی که از نظر فیزیکی و شناسنامهای پسر هستند ولی به مرور در مییابند که هویت و جنسیت واقعی آنها دخترانه است و بالعکس. در نهایت ترنسها با عمل جراحی میتوانند این جنسیت پنهان را به تثبیت رسانده و هویت واقعی خود را به دست بیاورند.
در باور جامعه، گاهی ترنسها به عنوان افراد دو جنسیتی شناخته میشوند اما این یک باور اشتباه است. شخص تیاس مانند سایر انسانها، از تمام حقوق شهروندی و شرعی برخوردار است و امام خمینی(ره) نیز با فتوایی از این افراد حمایت کرده و طبق این فتوا تیاسها از تمام حقوق مادی و معنوی برخوردار هستند و عمل جراحی آنها مشکل شرعی ندارد. با توجه به این که هم دین و هم قانون از تراجنسیها حمایت میکند چرا هنوز افراد زیادی هستند که آنها را منحرف جنسی میدانند یا از جامعه طرد میکنند؟
وقتی پای صحبت دو نفر از ترنسهای بوشهر نشستیم، کمی بیشتر با دنیای پر از مشکل و سخت این گروه از افراد جامعه آشنا شدیم، هر جملهای که به زبان میآورند پر از درد است. اما هنوز از پا ننشسته و به دنبال تحقق هدف خود هستند.
رابطه دوستانه 20 ترنس بوشهری
آریا 23 ساله است، او با جسم دخترانه متولد شده و شناسنامه دخترانه دارد، اما با پوشش پسرانه روبروی ما نشسته، تمام حرکات دست و صورت او موقع صحبت کردن کاملا مردانه است، میگوید: از زمانی که در دوره راهنمایی تحصیل را شروع کردم متوجه تفاوتهایی بین خود و دختران همکلاسیام شدم، آنها در آن زمان در فکر دوستی و جلب توجه جنس متفاوت خود یعنی پسرها بودند، اما روحیات من با آنها فرق داشت، تا زمانی که اول دبیرستان را شروع کردم هیچ اطلاعی در زمینه ترنسکشوال نداشتم، اما زمانی که خبر عمل جراحی و تغییر جنسیت یک نفر در بوشهر پیچید من هم تحقیقاتم را از اینترنت شروع کردم وقتی 16 ساله بودم در صفحه اینستاگرام بهنوش بختیاری خواندم که نوشته بود حامی ترنسهای ایران است و هنوز هم این جمله در صفحه او وجود دارد. من یک صفحه در اینستاگرام داشتم و در پروفایل این صفحه نوشته بودم که ترنس هستم بعد از مدتی دنبالکنندههای صفحه زیاد شد و یک گروه در تلگرام ساختم و بچهها جمع شدند و در مورد خودشان صحبت کردند در حال حاضر 20 ترنس بوشهری هستیم که با هم رابطه دوستانه داریم. بعد از آن به مشاور مراجعه کردم و بعد از مدتی که در کل دو سال زمان برد این حقیقت را به خانواده گفتم و با مخالفت شدید آنها روبرو شدم.
من نیلوفر نیستم
آریا حالا با تزریق هورمون، صدای پسرانه دارد، شاید اگر به عنوان یک تیاس روبروی من ننشسته بود هیچوقت متوجه اصل قضیه نمیشدم، اسم او هنوز در شناسنامهاش «نیلوفر» است. و مدارک تحصیلی او نیز به اسم «نیلوفر» صادر شده است، اما حالا که با پوشش پسرانه نشسته و از خودش صحبت میکند هیچ شباهتی به یک دختر ندارد. در واقع او در شناسنامه «نیلوفر» است، اما واقعیت این است که او «آریا»ست. هر چند هنوز راه زیادی در پیش دارد ولی برای «آریا»شدن تا همین اندازه هم سختی زیادی کشیده است.
آریا: تلاش زیادی کردم تا خانوادهام با این موضوع کنار بیایند. در این مدت، با وجود مخالفتهای خانواده راه خودم را میرفتم، حتی اگر در را به روی من قفل میکردند، با همین پوشش پسرانه از پنجره بیرون میرفتم. بعضی از دوستان ما که تیاس هستند با پوشش دخترانه از خانه خارج میشوند تا با ممانعت خانواده روبرو نشوند، اما بعد از بیرون آمدن پوشش خود را به تیپ پسرانه تغییر میدهند و قبل از برگشت به خانه دوباره در قالب پوشش دخترانه در میآیند. و همه اینها به دلیل ترس از خانواده است.
با خانوادهام در جنگ و دعوا بودم
تغییر اسم و تغییر پوشش، شاید اولین قدمها برای بازیابی جنسیت واقعی اما پنهان هر ترنسی باشد. در کشور ایران که یک کشور اسلامی است، این تغییر پوشش وقتی هنوز جنسیت واقعی به تثبیت نرسیده است، کاری سخت به نظر میرسد، اما آریا حتی پیش از آنکه با تزریق هورمون صدای مردانه داشته باشد با پوشش مردانه در شهر رفت و آمد کرده و میگوید: قبل از این، زمانی که با پوشش دخترانه رفت و آمد میکردم افراد زیادی به من سختگیری میکردند که چرا شال و روسریات از سرت افتاده. اما با پوشش پسرانه کسی به من کاری ندارد.
او ادامه میدهد: بیشترین مشکل من با خانواده بود، برای انتخاب لباس همیشه جنگ و دعوا داشتیم چون حرف مردم برای خانوادهام مهم بود. حتی حاضر بودند من در جشن تولد و عروسی شرکت نکنم و به همه بگویند که مریض بودهام. من به شدت لجبازی میکردم مدارا کردن فایدهای نداشت من هیچوقت به سن 17 یا 20 سالگی برنمیگشتم و باید همان پوششی که دوست داشتم را استفاده میکردم و با دوستانم بیرون میرفتم چون زمانی که 30 ساله شوم دیگر اینها چه ارزشی برای من دارد؟ زمانی که در مقطع دبیرستان تحصیل میکردم فامیل و آشنایان برخورد بدی داشتند، حتی در جامعه اگر به دختری ابراز عشق و علاقه میکردیم، همجنسگرا خطاب میشدیم، در صورتی که Female To Maleها (زن به مرد) پسر هستند و ابراز علاقه به جنس مخالف یعنی دختر یک امر طبیعی است. اما امروز به صورت کاملا معمولی مرا «آریا» صدا میزنند و مشکل خاصی با هم نداریم.
حالا آریا در ظاهر یک پسر است، اسم پسرانه، پوشش پسرانه و حتی صدای پسرانه دارد. میپرسم: «فکر میکنید چه مدت زمان نیاز است تا شما به آزادیهای معمول یک پسر معمولی هم برای ازدواج و هم کار دست پیدا کنید؟»
آریا: من مشکلی احساس نمیکنم. خانوادهام که شامل یک مادر و برادر کوچکتر میشود و بستگانم بالاخره این موضوع را پذیرفتهاند و من در زندگی شخصیام مانند یک پسر که هویت واقعی من است زندگی میکنم. حتی تجربه عشقی داشتم و به همراه مادرم به منزل آنها رفتیم و خانواده او در جریان وضعیت من هستند و این قضیه را پذیرفتند.
ناامیدی از امید
اما نقطه مقابل آریا، دختری است که ظاهر مردانه دارد، تاکیدش از بابت شناختهنشدن بیشتر از آریاست و با احتیاط بیشتری صحبت میکند، در زمان صحبت کردن به حرکات بدن و دستهایش دقت میکنم شاید اگر به جبر خانواده با پوشش تقریبا مردانه از خانه خارج نشده بود همه او را به عنوان یک دختر میشناختند. با جسم پسرانه متولد شده و اسم او در شناسنامه «امید» است اما نام دخترانه او میناست، 22 ساله است و مدرک فوق دیپلم دارد.
مینا: از زمان کودکی، صمیمیترین دوست من، دختر عمویم بود. با وجود اینکه پسرعموهای همسن و سال خودم داشتم اما با دختر عمویم بیشتر صمیمی بودم چون احساس میکردم شباهت بیشتری به هم داریم. در رویاهایم خودم را دختر تصور میکردم و برای خودم اسامی دخترانهای مثل آناهیتا و آرمیتا انتخاب کرده بودم. مادرم خیاط بود و زمانی که در خانه نبود من با پارچههای او لباس میدوختم. یا وقتی حواسش به من نبود با لوازم آرایشی او خودم را آرایش میکردم. یک بار مادرم متوجه این موضوع شد که من و دخترعمویم همدیگر را آرایش کردهایم به همین دلیل حسابی دعوایم کرد و مرا کتک زد. برای مادرم سخت بود که پسرش آرایش کرده و هنجارشکنی کند. این روال ادامه داشت و من خودم را یک دختر تصور میکردم البته در آن زمان قضیه تیاس بودنم را نمیدانستم اما در رویاهایم میگفتم بزرگ شدم با دخترعمو ازدواج میکنم و همین که در کنار هم هستیم و لباسهای دخترانه میپوشیم و کارهای دخترانه انجام میدهیم و همدیگر را دوست داریم کافی است. اما وقتی به دوره تحصیلی راهنمایی و دوره بلوغ جنسی که دوره سختی است، رسیدم بچهها من را مسخره میکردند و میگفتند شبیه دخترها هستی.
درد آن روزها انگار هنوز هم برای مینا کمرنگ نشده است، او با پوششی که شبیه پوشش پسرانه است جلوی ما نشسته و ارتباطگرفتن با او به عنوان یک دختر کار سختتری است، مشکلی که در نگاهمان به آریا وجود ندارد. اسم پسرانه، صدای پسرانه و پوشش پسرانه کمک زیادی به ما میکند تا او را «آریا» بشناسیم. اما حالا فردی روبروی ما نشسته که صدای مردانه و تقریبا پوشش مردانه دارد اما نامش میناست و تمام حرکات و رفتارهایش کاملا دخترانه است، این تناقض و سردرگمی شاید درک بیشتری از وضعیت ترنسها به ما بدهد. افرادی که در جسم متفاوتی اسیر شدهاند و از شناسنامه و خانواده گرفته تا جامعه، با آنها سر جنگ دارند. وقتی آریا در مورد جنگ و دعوایش با خانواده صحبت میکرد هم خودش و هم ما لبخند میزدیم چون که حالا نتیجه کار را میدیدیم اما مینا که حرف میزند، از هر کلمهاش هزار درد بیرون میریزد، او هنوز خیلی از جایی که حالا آریا ایستاده است فاصله دارد.
نمیدانستم چرا مورد تمسخر قرار میگیرم
مینا: در آن زمان خودم هم نمیدانستم که قضیه از چه قرار است و هیچ درکی نداشتم که چرا باید مورد تمسخر واقع شوم؟ یادم میآید یک بار پدر و مادرم در کوچه بودند و من در حیاط را باز کردم که وارد کوچه شوم. همین که در را باز کردم پدر و مادرم گفتند برو داخل. متوجه خنده همسایهها شدم که پدرم آمد و گفت این چه وضعی است که آمدی بیرون؟ این چه نحوه رفتار کردن است؟ در حالی که من نمیدانستم که چه جور رفتار کردم. پدرم میگفت چرا مثل دخترها راه میروی؟ من نمیدانستم که چه کار کردهام و به نظر خودم یک رفتار عادی انجام داده بودم. آن روز خیلی گریه کردم و قرآن را در بغل گرفته بودم و با وجود اینکه از چیزی به نام تراجنسی اطلاعی نداشتم اما از خدا میخواستم مرا به یک دختر تبدیل کند. در دوره دبیرستان خیلی اذیت میشدم و بزرگترین درد من این بود که نمیدانستم چرا مورد تمسخر قرار میگیرم. شما فرض کنید یک نفر دیابت دارد و دستش به دلیل این بیماری زخم میشود اما خودش از وجود بیماری دیابت خبر ندارد. او از زخمشدن مکرر دستهایش ناراحت میشود و با خودش میگوید که چرا باید مرتب دستهایم زخمی شوند؟ انسان وقتی مشکلش را نداند بیشتر درد میکشد و من در دوره دبیرستان از این بابت زجر میکشیدم.
بهنوش بختیاری، چراغ اول آگاهی را روشن کرد
مینا: من واژه ترنس را اولینبار در صفحه ی اینستاگرام بهنوش بختیاری دیدم و ذهنم مشغول شد. به همین دلیل در اینترنت به دنبال این موضوع بودم. مطالب را که در اینترنت میخواندم متوجه شدم که چقدر به آنها شباهت دارم. اوایل باور نکردم و از خانوادهام که سنتی هستند میترسیدم و با خودم میگفتم من ترنس نیستم اما هرچه زمان بیشتر گذشت و با تجربهتر شدم کمکم متوجه شدم که ترنس و تراجنسی هستم و به پسرها احساس دارم و به دخترها احساسی ندارم و آنها را شبیه جنس خودم میبینم.
اولین احساس عاشقی
مینا: قبل از این که بدانم تراجنسی هستم عاشق یک پسر شده بودم و فکر میکردم که او را شبیه یک برادر دوست دارم اما من او را فراتر از یک برادر میخواستم و برایش دعا میکردم و یک عشق نوجوانی پر از احساس به آن پسر داشتم ولی نمیدانستم و فکر میکردم که این حس فقط یک حس رفاقت به آن پسر است و وقتی فهمیدم که ترنس هستم متوجه شدم که عاشق آن پسر بودم ولی هیچ وقت به او نگفتم چون میدانستم او نمی تواند این موضوع را بپذیرد و در حال حاضر ازدواج کرده و فرزند دارد.
رویارویی خانواده با واقعیت
مینا حالا که با واقعیت جنسیت خود روبرو شده و آن را پذیرفته است، باید گام مهم و بسیار سختی بردارد و آنهم آشکار کردن واقعیت برای خانواده است، خانوادهای سنتی با مادری مذهبی. او ادامه میدهد: زمانی که متوجه شدم ترنس هستم به خانوادهام گفتم که من یک مشکلی دارم و به جنس موافقم حسی ندارم. در اولین گام، خانواده شماره یک روانشناس در تهران را گرفتند و من تلفنی با آن روانشناس در ارتباط بودم اکثر روانشناسان به دنبال این هستند که به فرد این نکته را القا کنند که ترنس نیستی. به همین دلیل روانشناس من میگفت که اگر لباسهای مردانه بپوشی مشکل حل میشود. من هم مدتی لباسهای مردانه پوشیدم و ریش گذاشتم و سعی کردم با یک دختر ارتباط داشته باشم و بیش از یک هفته نتوانستم یک دوست از جنس دختر داشته باشم و برگشتم به خانه اول. پدر و مادرم در مقطعی مرا حمایت نکردند و من چون پول نداشتم نتوانستم جلسات روانشناسی را ادامه دهم اما بعد از این که متوجه شدند که دچار افسردگی شدهام مرا به نزد یک روانپزشک بردند. روانپزشک بدون اینکه سوال خاصی بپرسد فقط دارو تجویز میکرد و آنقدر دارو برای من نوشت که مشکل معده پیدا کردم و دیگر نزد روانپزشک نرفتم. خانوادهام چون متوجه مشکل معدهام شده بودند با نرفتن به پیش روانپزشک هم مخالفتی نکردند.
آریا 23 ساله و مینا 22 ساله، فرزند بزرگ خانواده هستند و برادری کوچکتر از خود دارند اما چه چیزی باعث میشود که آریا کمی موفقتر از مینا در این قضیه عمل کرده باشد؟
مینا: جامعه ایران مردسالار است و اگر دختری را ببینند که لباس مردانه پوشیده است، به او میگویند تو شیر زن هستی اما اگر مردی را ببینند که آرایش میکند و کارهای دخترانه انجام میدهد میگویند که او منحرف است. من حتی زمانی که نمیدانستم تراجنسی هستم از طرف پسرهای فامیل مورد تمسخر قرار میگرفتم و اذیت میشدم آنها میگفتند تو شبیه دخترها هستی با وجود اینکه من لباسهای آنچنانی نمیپوشیدم. در مدرسه هم همین حرفها را میشنیدم. حتی حالا هم در خیلی از ساعات که یک فرد عادی میتواند بیرون برود من نمیتوانم بیرون بیایم. اگر غروب بیرون بروم به احتمال خیلی زیاد اذیت میشوم و به همین دلیل مجبورم کارهایم را به صبح زود یا ظهر موکول کنم. اگر بخواهم بعد از ظهر یا غروب از منزل خارج شوم یا باید با خانواده باشم یا با دوستان خیلی صمیمیام.
میپرسم «آیا در مراسم خانوادگی و در جمع بستگانت لباسهای دخترانه پوشیدهای؟» و میگوید: این رفتار مثل این است که به پدر و مادرم بگویم من کسی را کشتهام. تنها کسی که در خانواده مسئله من را میداند و با این قضیه مشکلی ندارد دخترعمویم است، هر چند در بین فامیل و آشنایان همه میدانند همچین قضیهای وجود دارد. من اگر یک روز عادی و بدون دلیل به دفتر شما میآمدم و شما رفتار من را میدیدید به عنوان یک آدم عادی متوجه میشدید که من مشکلی دارم. پس فامیل و پدر و مادری که من را بزرگ کردهاند هم متوجه این قضیه هستند اما به احترام پدر و مادرم سکوت کردهاند.
پدرم در خیابان مرا کتک زد
مینا: خانوادهام مخالف ارتباط من با دوستان شبیه به خودم هستن، یک بار که با یکی از دوستانم که او هم تیاس است به پارک رفته بودیم پدرم من را جلوی سینما دید و دعوا شد و من را در خیابان کتک زد و مردم اطراف ما جمع شدند، شرایط خوبی نبود من از منزل فرار کردم و به منزل یکی از دوستانم رفتم. دوستانم همه استرس داشتند و هیچکس از من خبر نداشت و گوشی را هم خاموش کرده بودم. بالاخره یکی از دوستان که هم روانشناس هست و هم با من همکار است با خانوادهام صحبت کرد و گفت این مسئله وجود دارد و فرزند شما تیاس است و شما نمیتوانید این مسئله را انکار کنید و باید با آن کنار بیایید بعد از آن روز پدر و مادرم کمی من را پذیرفتند و بعد از قولهایی که داده شد من دوباره به خانه برگشتم. در حال حاضر خانواده من این قضیه را میدانند اما پدرم راجعبه آن با من صحبتی نمیکند و البته من را تحت فشار قرار نمیدهد. اما وقتی با مادرم صحبت میکنم فکر میکند من بیمارم و دعا میکند این بیماری خوب شود و میگوید خدایا این بیماری که به بچه من دادی را خودت درمانش کن. فکر میکند یک چیزی مثل سرطان یا دیابت یا ایدز است و اگر دعا کند خدا مرا خوب میکند. و در حال حاضر پدر و مادرم به رفت و آمد من و دوستانم حساس شدهاند و فکر میکنند من از دوستانم یا دخترعمویم تأثیر گرفتهام.
خانوادهام آرزوی دامادی مرا داشتند، اما من یک دخترم
مینا: در واقع رفتار خانوادهام طبیعی است، پدر و مادری که یک پسر به دنیا آوردهاند و همیشه آرزوی دامادی او را داشتهاند، یک روز پسر آنها میگوید من یک دخترم و تمام آرزوهای آنها خراب میشود. خانواده من، مثل اکثر خانوادههای ایرانی خیلی پسر دوست دارند و پذیرش این موضوع برای آنها سخت است.
میگویند مثل مردها رفتار کن
مینا: اولین باری که به پدر و مادرم واقعیت را گفتم پدرم گفت اگر یک بار دیگر این حرف را بزنی اعدامت میکنم و مادرم میگفت نفرینت میکنم که شب بخوابی و صبح بیدار نشوی. از آن روز که پدر و مادرم چنین حرفی زدند تا امروز که دیگر کاری به کارم ندارند چند پله موفقیت است هر چند کوچک باشد. دوستان شبیه به من هم، با همین مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، ما نه در خانه و نه جامعه نمیتوانیم آنچه که هستیم را نشان دهیم. در خانه مرتب ما را به اسم آقا صدا میکنند که به ما تلقین شود پسر هستیم. و از ما میخواهند که مردانه رفتار کنیم در صورتی که ما دختریم و نمیتوانیم مانند پسرها رفتار کنیم.
آزار و اذیت ترنسهای Male To Female (مرد به زن) در جامعه
مینا: بیرون از خانه هم بسیار M to F ها مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. به طور مثال گاهی اوقات وقتی از کنار خیابان در حال راه رفتن هستیم، یک ماشین در حال عبور شروع میکند به بوق زدن و اذیت کردن. یا حتی بارها پیش آمده که در یک محیط اداری و رسمی که اکثر آنها کارمندان دولت با تحصیلات بالا هستند، یکی از همان کارمندان سعی میکند از پشت میزش ادای من را در بیاورد. در آن جمعیت و شلوغی که هم کارمندان و هم اربابان رجوع حواسشان به من جمع میشود، حس بدی به من دست میدهد. در جامعه مردسالار ایران، برای ترنسهای مرد به زن، شرایط سختتری وجود دارد. از طرف خانواده، دوستان، فامیل و حتی غریبهها مورد تمسخر قرار میگیرند. در صورتی که من فکر میکنم اگر برعکس این اتفاق بیفتد و دختری به پسر تبدیل شود، خانواده او بعد از کشمکشهای اولیه، بالاخره با این موضوع کنار میآیند، برای خانوادهای که پسردوست است چه چیزی بهتر از این که دختری به پسر تبدیل شده و پسری به پسرهایش اضافه شود؟ اما وقتی پسری قرار است به دختر تبدیل شود خانواده این موضوع را یک انگ و ناهنجاری میدانند.
مینا هم از طرف خانواده و هم از طرف جامعه شرایط سختی دارد. نه تنها مینا که تمام Male To Femaleها چنین شرایط سختی را تجربه کردهاند. مینا میگوید: در حال حاضر من جز مواقع خاص از منزل خارج نمیشوم، اما در اتاق خودم آرایش میکنم و پدر و مادرم متوجه این موضوع میشوند، طرز لباس پوشیدن من، آرایش کردنم و موهای بلند من برای پدر و مادرم یک امتیاز منفی محسوب میشود.
اما آریا نظر متفاوتی دارد، او معتقد است در این زمینه هر چه فرد تیاس بیشتر سکوت کند شرایط برایش سختتر خواهد شد، او میگوید: من خیلی لجبازی کردم در را میبستند از پنجره میرفتم. آن اواخر کار از پوشش در خانه گذشته بود و بیرون از خانه هم با پوشش پسرانه بودم. مدارا کردن فایده نداشت چون انسان فقط یکبار زندگی میکند و نباید فرصتهای زندگیاش را از دست بدهد.
مینا: اثبات جنسیت واقعی خودمان به خانواده و پذیرش کامل از طرف آنها مثل راهرفتن روی طناب است، باید آهسته راه برویم یعنی یکی به نعل بکوبیم یکی به میخ. اگر شتابزده عمل کنم و با آرایش یا پوشش دخترانه کامل از خانه بیرون بروم خانواده من را طرد میکنند و از خانه بیرون میکنند. یک دختر 22 ساله که هیچ استقلال مالی ندارد و هیچ جایی برای زندگی کردن ندارد معلوم نیست چه اتفاقاتی برایش رخ خواهد داد. جامعه یک چارچوب دارد و مردها خیلی آزادتر و زنها محدودتر هستند، اگر دختری اینکارها را انجام دهد میگویند هنجارشکن و منحرف است و برای تحصیل و کار او در جامعه مشکل ایجاد میشود. من واقعا خانوادهام را دوست دارم و نمیتوانم آنها را رها کنم حتی اگر مرا درک نکنند باز هم پدر و مادر من هستند.
هزارتوی تثبیت جنسیت در ایران و بوشهر
حالا سوالی که پیش میآید این است که وقتی فردی متوجه Female To Maleبودن (زن به مرد) یا Male To Femaleبودن (مرد به زن) خود شود، چه اقداماتی باید انجام دهد؟
آریا: روند قانونی این کار به این صورت است که اول باید به بهزیستی مراجعه کنیم و نامه ارجاع به دادگاه را بگیریم. که البته در استان بوشهر خیلی کلنجار رفتیم تا مددکار بهزیستی به زور نامه را تحویل داد. بعد از دادگاه نوبت به پزشکی قانونی میرسد که چند نامه به روانپزشک، روانشناس، دکتر غدد و دکتر زنان میدهد و معمولا آنها ادعای ما مبنی بر تیاس بودن را رد میکنند و باید نامه آنها را دوباره به پزشکی قانونی تحویل بدهیم و چون پرونده تشکیل شده است کمیسیون برگزار میشود.
آریا اما از روند اداری و قانونی این ماجرا گلهمند است، از همراهنبودن مددکار بهزیستی گرفته تا پاسخ روانشناسان. او ادامه میدهد: در این قضیه اگر کسی بخواهد قدمی بردارد اول از او میپرسند شغل پدر و مادرت چیست؟ که از وضع مالی ما با خبر شوند و پول پرداخت کنیم تا کارمان را راه بیندازند. هر فرد تیاس از 17 یا 18 سالگی اجازه درخواست دارد ولی تا 23 یا حتی 24 سالگی این روند ادامه دارد در صورتی که این کارها در عرض 6 ماه قابل رسیدگی و انجام است. در حال حاضر یک و نیم سال است که در حال انجام روند اداری هستم و هنوز خبری نیست.
آریا و مینا به عنوان نمونه کوچکی از تیاسها که هر دو سابقه مراجعه به روانشناس را دارند، ناراضی هستند:
آریا: اشتباهی که الان روانشناسان در بوشهر انجام میدهند این است که قرص های دوقطبی به فرد تجویز میکنند این قرصها سبب میشود که فرد یا خواب باشد و خانهنشین شود یا حوصله کسی نداشته باشد و مشکل معده پیدا کند. بهعلاوه روانشناس از ما میپرسد اخلاقیاتت چطور است تا حالا خودزنی و خودکشی داشتی؟ و اگر بگوییم نه، فوری میگوید تو تیاس نیستی. من سابقه خودکشی ندارم چون با دعوا خودم را تخلیه میکنم.
مینا: چون معتقد هستند تیاسها به دلیل اینکه مدام با خودشان در کلنجار هستند، مشکل عصبی دارند. تمام Male To Femaleهایی که میشناسم و دوستان من هستند، حداقل سابقه یکبار خودکشی ناموفق داشتهاند. حتی من هم در 16 سالگی اقدام به خودکشی با کاتر کردم که هنوز اثر آن روی دستم مشخص است اما چون اتفاقی نیفتاد اقدام به خوردن قرص کردم و بعد از آن متوجه نشدم چه شد اما خودکشی من هم ناموفق بود. وقتی به روانپزشک مراجعه کردم به من گفت دو قطبی هستی اجازه صحبت به من نمیداد و فقط دارو تجویز میکرد.
غول مرحله آخر، عمل جراحی
به نظر میرسد عمل جراحی، غول مرحله آخر تغییر یا تثبیت جنسیت تیاسها باشد، غولی که بعد از شکست آن میتوانند با مدارک جدید که آنها را با جنسیت واقعیشان به رسمیت میشناسد به زندگی ادامه دهند، اما راههای رسیدن به این غول پر از پستی و بلندی است و هزینه این عمل جراحی و عوارض آن هم جای بحث دارد.
آریا: بیمه هستیم و بهزیستی هم به تراجنسیها تسهیلات میدهد اما واقعیت این است که پزشکان ایرانی در حین عمل عصبهای جنسی را از بین میبرند و فرد تیاس عقیم میشود. عمل جراحی در خارج از کشور هم هزینه بالایی دارد. در صورتی که همه این کارها انجام شود و جراحی انجام شود مدارک تحصیلی و شناسایی جدید صادر میشود اما یک عیب بزرگ دارد و آن هم این است که در شناسنامه جدید ذکر میشود که این شناسنامه به دستور دادگاه صادر شده است و برای کار کردن در یک نهاد دولتی به مشکل برمیخوریم. حتی در کارت معافیت سربازی هم ذکر میشود که به دلیل مشکلات روانی معاف شده است. من در حال حاضر با پوشش پسرانه اما شناسنامه دخترانه در یک داروخانه مشغول به کار هستم و مشکلی با این قضیه ندارند اما برای استخدام در جاهای دولتی به مشکل برمیخوریم.
میپرسم: «اگر روزی به تثبیت جنسیت برسید اولین کاری که میکنید چیست؟»
مینا: در حال حاضر طراحی لباس انجام میدهم و دوست دارم بعد از تثبیت جنسیتم، شرکت طراحی لباس خودم را داشته باشم کتاب خودم را چاپ کنم و مثل یک زن موفق و قوی زندگی کنم و پیشرفت کنم.
آریا: در حال حاضر تا مقطع دیپلم درس خواندهام اگر به تثبیت جنسیت برسم درسم را ادامه میدهم و به دانشگاه میروم.
میپرسم: «اگر بخواهید با مردم و جامعه صحبت کنید، چه میگویید؟»
آریا: مردم، با ما مهربانتر باشید. همین.
مینا: ترنسها هم انسان هستند آنها را درک کنیم.