اتحاد خبر _ امید دریسی:به خرداد ماه که رسیدیم کمکم خود را برای نگارشی در پیوند "خرداد و اصلاحات" البته نقادانه آماده میکردم که ناگه پدرِ رومینا با داس از راه رسید و سرمشق دخترکان شد: "آن مرد با داس آمد"!جامعه در بُهت و اندوه فرو رفت و رومینایی دیگر قربانی شد. رومینا اولین دختری نبود که این سرمشق در دفتر زندگیش خط خورد! پیش از او نیز دختران بسیاری ...
امید دریسی
به خرداد ماه که رسیدیم کمکم خود را برای نگارشی در پیوند "خرداد و اصلاحات" البته نقادانه آماده میکردم که ناگه پدرِ رومینا با داس از راه رسید و سرمشق دخترکان شد: "آن مرد با داس آمد"!
جامعه در بُهت و اندوه فرو رفت و رومینایی دیگر قربانی شد. رومینا اولین دختری نبود که این سرمشق در دفتر زندگیش خط خورد! پیش از او نیز دختران بسیاری به این سرنوشت شوم تن داده بودند.. رومینا فقط یکی از قربانیانِ بیشمار ناموسکشی است که مشابه آن به کرات در جامعه اتفاق افتاده و شوربختانه باید گفت اگر واکنشی هم در جامعه برانگیخته شده است خیلی زود با اتفاقی مشابه لکن جدیدتر، از یادها خواهد رفت!
کافیست نگاهی اجمالی بر صفحهی حوادثِ جراید یا گزارشات پلیس و یا مراجعهای کوتاه به دادگاهها بیندازیم تا این حقیقت چنان پتکی بر سرمان کوفته شود که این جامعهی مردسالار در چه ورطهای از محقپنداریِ مردانه غوطهور است.
چیزکی لقلقهی دهانمان شده بنام "ناموس"! واژهای شوم به گمان من که بسیاری از خونهای بیگناهِ بر زمین ریخته بر گردن اوست! ناموس آنچنان در فرهنگ سنتی ما دارای ارزش است که گویی از دیرباز تا کنون قانون در باور جامعه ایرانی سراسر ذیل واژه "ناموس پرستی" تعریف شده است!
حال سوال اینجاست که چرا در قبال اینگونه پیشآمدها که یک سر آن جنس زن ایستاده است استفاده از زور و توسل به خشونت یک رویه معمول است و غالباً راه و انتخاب ثانوی به ذهن متبادر نمیشود؟ مگر "ناموس" صرفاً یعنی زن؟! مگر اینگونه خبطها و خیانتها از هر دو سوی ماجرا (زن و مرد) رقم نمیخورد؟ پس چرا فقط این زن است که باید به مجازات این خبط گردن نهد یا توسط فردی خودمختار و فارغ از قانون با فدا شدن جانش متنبه شود؟ متعاقب همین پرسشهای بدیهیست که میتوان دریافت این ناهنجاریها در حقیقت نشات گرفته از گفتمان غالب مردسالاری در جامعه است. طنز تلخ ماجرا آنجاست که این تفکرِ غلط آنقدر قوی و رایج است که حتی ناخواسته در یادداشت نویسندهی سطور نیز رخنه میکند و با آنکه این قلم در پی دفاع از حقوق زن است اما آنجا که میخواهد اشتباهِ دو طرف ماجرا را گوشزد کند جنس زن را ابتدا و قبل از جنس مرد میآورد!
این گزاره جهت گشودن بحثیست که بگوید مسلوبالاراده بودن برخی مردان و گُنگ بودن زنان به هنگام مواجهه با چنین حوادثی قطعاً ناشی از عقب ماندگی جامعه در آموزشهای صحیح و ایضاً خلاء حقوق و قوانین بازدارنده و صد البته ریشه در ایام رفته دارد و در واقع جامعه و به تبع آن افرادِ گرفتار شده با چنین حوادثی آنچنان اسیر و غرق در موضوع میشوند که ناخواسته قانون به عنوان یگانه مرجع رسیدگی به دعاوی به فراموشی سپرده میشود. نویسندهی مطلب اخیراً مشغول مطالعهی کتاب "در پیرامون خودمداری ایران" است. با تورق هر برگ، تنها برتر بودن جنسیت مرد در ذهن متبادر میشود! چرا؟ چون حسن قاضیمرادی نویسندهی کتاب اگر علت و ریشه را در گذشته میداند و احیاناً اگر به سلسلهای یا پادشاهی اشاره دارد و میپردازد در بالاترین جایگاه آن مرد است که نشسته و لاغیر! میبینید که این قصه و ایامِ رفته سر دراز دارد...
در جامعهای که مراقبت و نظارت مرد بر زن دربردارنده و متضمن ادامهی زندگی زن است باید همین انتظار را هم داشته باشیم که گاهی این مراقبت بر اثر جهل و خودخواهی به توسل بر زور منجر گردد. در جامعهای که جانشین پدر در خانوادهها تحت هر شرایطی میشود پسر، بهتر از این نمیشود و استنتاجِ عموم میشود مراقبت و نظارت مرد بر زن و همآره سایهی مرد است که بالای سر زن برقرار است و دعاگوییم که این سایه از سرمان کم نشود!
ادامهی وضعیت عقیم، سترون و نامتناجس فعلی نه تنها در جوامع امروزی نمیتواند حیات داشته باشد بل، آلام سنگینی را در پی خواهد داشت که در نهایت موجب ضربات جبرانناپذیر روحیِ مستتر در سطح جامعه خواهد شد. آلامی از جنس دخترانی بی سر که همین نگاه مردسالارانه و بی رحم به جامعه ما تحمیل کرده است.
بپذیریم که ما سالهاست زن را ضعیفه خطاب کردیم و اختیار او بر سرنوشت خودش را نپذیرفتیم. هیچوقت باور نکردیم که زن آزاد است. همیشه جایی محصور و گاهاً پنهانش کردیم تا به خیال خود از او مراقبت کنیم. تا جایی پیش رفتیم که حتی خود زنان هم باور کردند که بدون تکیه بر مرد و بدون سایه او ادامه حیات ممکن نیست و در نهایت زنان نیز ناخواسته یا ندانسته آتش مردسالاری را برافروختهتر کردند و باورهای ضد زن آنگونه در عمق ذهنشان رسوخ کرد که در تحکیم ارزشهای مردسالاری حتی در مواردی از خود مردان پیشی گرفته و گوی سبقت از آنان ربودند! اگر چه این قلم بنای خوردهگیری بر زنان را ندارد ولی کیست نداند که زنان خود نیز در به وجود آمدن چنین وضعیتی قصورشان بیشتر از مردان اگر نباشد کمتر نیست. در تمام ادواری که جنس مرد و زن در ویترین انتخاب قرار گرفتهاند کمترین حمایت از جنس زن توسط خود زنان رقم خورده است!
نکتهی حائز اهمیتِ دیگر، مسئلهی سانسور است و نیک میدانیم زنان یکی از مواردی هستند که مشمول بیشترین سانسور در سطح جامعهاند! برای مصداق به آگهی ترحیم رومینا اشرفی بنگریم تا مشخص شود چرا همیشه یک شاخه گل جای متوفی مینشیند؟ چون زن است! نکتهی جالبتر اینکه در آگهی ردیفی از نام مردان را در قالب پدر، پدر بزرگ، دایی، برادر میبینیم و نام قاتل با پیشوند کربلایی در صدر آگهی درج میشود اما با همین توجیه نشانی از مادر، خواهر، عمه، خاله و مادربزرگ نیست، اگر این تفکر نشات گرفته از نگاه سنتی به صورت غلط و متعصبانه جهت پنهان ماندن نام و تصویر زن نیست پس چیست؟ و عجیبتر که آگهی با نوشتاری از تسلیم و مشیت الهی شروع میشود!
کشتن رومینا آیا یک مشیت الهی بوده است؟! انسانهای بیگناه را بکشیم آنگاه بگوییم مشیت الهی؟!
در نگاه برخی، گویی محافظت از آبروی خانواده وظیفهای است که صرفاً از طریق قوهی قهریه و خشونت و جنایت قابل انجام است و این وظیفه نیز بر دوش مردان خانواده و جامعه است و در صورت اهمال و اغماض مورد شماتت اطرافیان واقع میشوند!
جان کلام این سیاهه این است، در دنیای امروزه که در مجامع جهانی زنان به حقوق مساوی دست یافتهاند، صاحب منصب شدهاند و از کنج مطبخ به پستهای مدیریتی رسیدهاند و گاهاً مرداناند که ذیل زنان مدیریت میشوند و زنان پابهپای مردان در سطح جامعه مشغول فعالیت و کارند شایسته نیست اینجا ما گرفتار چالش محتوم و تکراری قتلهای ناموسی با توجیه "غیرت" باشیم و نمیشود قانون جنگل بهراه انداخت و هر کس داسی بردارد درو کند و ببُرد و بکُشد.