کد خبر: 129622 ، سرويس: مقاله
تاريخ انتشار: 07 خرداد 1399 - 07:32
اختصاصی صفحه ادبیات داستانی اتحادخبر (روات)
با بزرگانِ ادبیاتِ داستانی "دشتستان"

اتحادخبر-اصغر علی خانی:همان گونه که وعده داده بودیم، از این شماره ی صفحه ی ادبیاتِ داستانیِ اتحاد، میزبان نام آوران و صاحبانِ قلم در حوزه ی داستان نویسیِ دشتستانِ بزرگ خواهیم بود تا با آثار، افکار، دغدغه ها و ... ایشان بیش تر آشنا شویم."هادی شهنه ثابت"(۱۳۶۱)؛ از داستان نویسان نام آشنای دشتستان است که چندین سال در ...

اصغر علی خانی:

 

همان گونه که وعده داده بودیم، از این شماره ی صفحه ی ادبیاتِ داستانیِ اتحاد، میزبان نام آوران و صاحبانِ قلم در حوزه ی داستان نویسیِ دشتستانِ بزرگ خواهیم بود تا با آثار، افکار، دغدغه ها و ... ایشان بیش تر آشنا شویم.

"هادی شهنه ثابت"(۱۳۶۱)؛ از داستان نویسان نام آشنای دشتستان است که چندین سال در عرصه ی این نوعِ ادبیِ مردمی فعالیت می کنند. در سال ۹۳ با انتشارِ داستانِ بلند"کاشکی الان سیل بیاید" به شکل رسمی وارد این عرصه ی هنری شدند و سال ۹۸، مجموعه داستانی"آخرین خانه ی دنیا"(شامل پنج داستان کوتاه) را به علاقه مندان هنر داستان نویسی  عرضه داشتند.توصیف های زنده، تأکید بر رنج ها و گرفتاری های مردم زاد بوم و مهم تر؛ پاس داشت واژگان محلی، فرهنگ، آداب و رسوم بومی و ...از ویژگی های داستان های ایشان است.
 گفت و گوی ما را با ایشان از نظر می گذرانید.




جناب"شهنه ثابت" با عرض سلام، ادب و احترام

٭ ابتدا؛ مختصری از بیوگرافی تان بفرمایید؟


-به نام خدا؛ "هادی شهنه ثابت" هستم.متولد ۱۳۶۱، دیپلم ادبیات، ساکن برازجان، و شغلم راننده ی خط واحد است.

٭در آغاز، چند سؤال از اثر نخست شما؛
٭بسیاری اثرِ اول شما را که مطالعه می کنند؛ لایه ای از ابهام بر ذهن شان سایه می اندازد در به هم پیوستگی اتفاقات و حوادث داستان؟ نظرتان در این رابطه چیست؟

 
-سعی کرده ام داستان فقط احساسات کودک یتیم و حمّالی باشد برگرفته از حوادثِ پیرامون خودش واتفاقاتی که برایش افتاده است.

 ٭در اثر "کاشکی الان سیل بیاید" آن قدر توصیف ها واقعی و جاندارند که مخاطب احساس می کند این حوادث رئال در مقطعی از زندگی برای خود نویسنده اتفاق افتاده است؟ دیدگاهتان چیست؟
- چرا البته تعدادِ محدودی ازحوادث برای بنده هم اتفاق افتاده است.

٭دغدغه های اجتماعیِ جناب عالی به عنوان نویسنده در امر داستان نویسی چیست؟


-نبودِ مخاطب، قلیل بودن جمعیت کتاب خوان

٭با عنایت به سبکِ کلاسیکِ شما در روایت و پردازش قصه، دیدگاهتان در رابطه با ساختارهای جدید داستان نویسی( سوررئال، پست مدرن، جریان سیال ذهن)چیست؟


-هرنویسنده ای باید در سبکی قلم بزند که استعداد بیش تری در آن سبک دارد.برای این منظور؛ لازم است ابتدا توانایی خودش را بشناسد.

٭ازمحوری ترین ویژگی های زبانی داستان های شما، استفاده ی به موقع از واژگان بومی در لایه های داستان است؟انگیزه و هدف شما از این امر چیست؟


-هدف من؛ صرفاً زنده نگه داشتن این زبان ریشه دار است.

٭شما یک اثر جدید داستانی دیگر منتشر کرده اید.هر توضیحی در رابطه با عنوان، طرح، درون مایه، شیوه ی روایت، شخصیت ها، لحن، فضا( مکان و زمان) و... تا آن جا که مصلحت می دانید  برای آگاهی و ترغیب خوانندگان به مطالعه ی این کتاب، بیان فرمایید؟


- کتاب یک مجموعه داستان است ؛حاوی پنج داستان کوتاه که همگی حول محور "فقر" می چرخند.در لحن داستان ها تا جایی که جا داشت از زبان بومی استفاده کرده ام.درکل؛ کتاب بیش تر جنبه ی روان شناختی دارد

٭یک سوال شخصی؛ شما اصولاً به آثار داستانی کدام یک از نویسندگان بومی و غول های داستانی ایران و جهان علاقه مندید و آن ها را مطالعه می کنید؟


-"کافکا"، "صادق هدایت"، "ارنست همینگوی"

٭چه توصیه ای به جوانان و نوجوانان مشتاق نوعِ ادبیِ داستان دارید؟ نظرتان در رابطه با راه اندازی این صفحه-اختصاصی داستان- در هفته نامه ی مردمی اتحاد چیست؟چه ایده ای برای برای بهتر شدن کیفی آن پیشنهاد می دهید؟


-ازبی مهری وبی توجهی دلسرد نشوند و فقط بنویسند. صفحه ی اختصاصیِ داستان بسیار آموزنده وتاثیر گذاراست.

٭در پایان ؛ اگر سخن ناگفته ای در رابطه با این نوع ادبی( برگزاری کارگاه های داستان، انجمن های ادبی قصه، جشنواره ها، مسابقات و ...) دارید بفرمایید؟


-دراین نوع محافل اگر نویسنده ی تازه کاری معرفی شد؛ وظیفه ی بانیان این مراسمات شاید این باشد که از اوحمایت همه جانبه کنند.آن چیزی که من اصلاً ندیدم، متأسفانه!


٭بریده ای از مجموعه داستان "آخرین خانه ی دنیا" به انتخاب نویسنده


 "...از ته دکان برق چشم هایش را می دیدم و انگار نه انگار که این مغازه صاحبی هم دارد و خم شد و دستش را به طوق پشتی گاری زد.راست شد و بعد ازکمی شلوارش را دو دستی بالا کشید و بعد از مکث کوتاهی گفت:


-عامو...بنظروم به هرکی بدیش طوری توش بار می ریزه که لارش نرم میشه...گاری چنده؟ قرضی نمیدی؟ مثلاً یه ماه...عامو تُنم ضامن لازم داری؟...مِث بانک؟ گاری چنده عامو؟


روی صندلی شَق نشستم و با شعف دل گفتم:


-قابلی نداره عامو...لارِ گاری نرم بشه یا صاحبِ گاری؟ گرونه عامو...قوه ات نمی رسه...ولی...ای یکی شونو داشته باشی بسیار پول درمیاری.خیلی. نوون، میوینیشون؟ تا یه سال دیه هم خراو نمیشن..."





لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/129622