کد خبر: 125034 ، سرويس: یادداشت
تاريخ انتشار: 04 اسفند 1398 - 20:00
حاشیه ای بر یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی؛
فرجامِ شگفتانه‌ی معجونِ اصولگرایانِ برخوردار و اصلاح‌طلبان بدلی!

اتحاد خبر - امید دریسی: معتقدم این‌که گفته شود فتح بهارستان توسط فلان طیف سیاسی قابل پیش‌بینی بوده، خیانت به کلمات و توهین به واژه‌ی "پیش‌بینی" است! اصلاح‌طلبانِ واقعی کم‌کم و به مرور زمان جایشان با قلابی‌ها و بدلی‌ها عوض شد و در برخی انتخابات سال های گذشته آن اصلاح‌طلبی هم که بدون روتوش بود درجه چندم بود! در واقع در فقدان نیروهای درجه یک و...

 امید دریسی:

بالاخره حکایت یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به پایان رسید تا تکلیف کرسی‌های سبز بهارستان مشخص شود. تکلیفی که نتیجه‌ی آن از ابتدا مشخص بود و نیازی به حدس و گمان و پیش‌بینی نداشت. معتقدم این‌که گفته شود فتح بهارستان توسط فلان طیف سیاسی قابل پیش‌بینی بوده، خیانت به کلمات و توهین به واژه‌ی "پیش‌بینی" است!
اصولاً پیش‌بینی مختص رقابت یا واقعه‌ای‌ست که نیازمند تحلیل، امعان و دوراندیشی باشد. حال آن‌که با توجه به اتفاقات پیشا انتخابات و محروم شدن یک گرایش اصیل، پر واضح بود اسامی‌یی که از صندوق‌های رای برای استقرار در پارلمان بیرون می‌آیند قاطعانه از طیف اصولگرایان خواهد بود که تمام و کمال با ارائه‌ی لیست‌های گوناگون شرف حضور داشتند. بنابراین شگفتانه‌ای صورت نپذیرفته است.

 شوربختانه باید معترف بود موضوع آن‌قدر گویاست که بدون مقدمه و یادآوری ملال‌آورِ سرآمدهای دور می‌توان به اصل انگیزه‌ی این جستار پرداخت.

نکته‌ی مهم‌تر البته مربوط به چراییِ مشارکتِ ضعیف مردم در انتخابات دوم اسفند است که با اعلام رسمیِ نرخ مشارکت از سوی مراجع ذی‌ربط طی  نگارشی اختصاصی در آینده به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.

و اما پیرامون انتخابات پیش‌گفته آن‌طور که از تیتر یادداشت نیز بر می‌آید نویسنده‌ی سطور دو نکته را به‌طور کلی حائز اهمیت دانسته که با فاصله‌ای کوتاه نسبت به نگارشِ یادداشت انتخاباتیِ قبل با تیتر "فسادِ قبل از انتخاب" مجدد سمت و سوی یادداشتی از جنس انتخابات پیشه کرده است.

۱. ابتدا به محافظه‌کاران یا راست‌ها که پس از جریان دوم خرداد در سپهر سیاسی کشور به اصولگرایان تغییر نام دادند اشاره می‌کنم.
به باور نگارنده و چنان‌که به کرات در مواضع قبلی‌ام اشاره داشته‌ام اصولگرایان همیشه و در همه‌ی احوال غالب و پیروز بر دشمن و حریف فرضی‌اند! آنان همآره قهرمانِ مسابقاتی هستند که کسی در زمین مسابقه نباشد یا این‌که تیم حریف اجباراً با بازیکنان امید در جریان مسابقه قرار بگیرد! داور مسابقه نیز همیشه کارت‌های جریمه‌اش خصوصاً از نوع قرمز برای بازیکنان تیم دست و پا و زبان بسته‌ی حریف آماده است! در اصطلاح ورزشی‌ها این نوع از رقابت آغشته به دوپینگ است! گاهی البته روی سکوها بانگ بر می‌آید و از دست‌های پشت پرده و مافیا نیز سخن رانده می‌شود!


باری، اینان این‌گونه پیروز می‌شوند و مدال می‌آورند!
در باب قصه‌ی انتخابات و اصولگرایان مبرهن است هر چه تجمیع آرا و مشارکت شهروندان در انتخابات پایین‌تر، رای‌آوری اینان نیز تضمین شده‌تر! این سخن فرضیه یا تحلیل نویسنده نیست، بل موضوعی‌ست که توسط همین صندوق آرا طی تمامی ادوار تایید شده است. نیک می‌دانیم قسمتی از آحاد جامعه که آرا سنتی همه‌ی ادوار انتخابات را یدک می‌کشند در همه‌ی احوال و شرایط کشور پای صندوق‌های رای حاضرند و این حضور را تکلیف می‌دانند، برگ‌های رای‌شان را می‌ریزند و نیازی به تلاش مسئولین امر جهت امر به معروف و تشویق این قشر جهت مشارکت نیست. مشکل اما آن‌جایی شروع می‌شود که آرا طبقه متوسط و مهم‌تر قشر خاکستری و خاموش جامعه جهت شرکت در انتخابات تحریک می‌شوند. این آرا علی‌الخصوص آرا خاموش به گواه آمارها و نتایج گذشته معمولاً متعلق به راست‌ها نبوده و هرگز شعارهای این جناح، بدنه‌ی پیش‌گفته را جذب خود نکرده است. مروری گذرا بر نتایج تاریخ ادوار مجلس و ریاست‌جمهوری مدعای نگارنده را تصدیق می‌کند. لذا اینجاست که وقتی نتوانی در رقابتی سالم گوی را از حریفِ واقعی بربایی، حریف فرضی‌ست که می‌تواند به کمک آید! و گاه آن‌قدر آش شور می‌شود که حریف فرضی‌یی هم در کار نیست و زحمت جایگزینی حریف فرضی را هم خودِ رقیب یک تنه به دوش می‌کشد!!
چه کسی می‌تواند منکر این باشد که راست‌های برخوردار از تریبون‌های مختلف، دارای امکانات به مراتب بیشتری نسبت به چپ‌ها در کشور هستند؟ بگذریم از نگاه مهربانِ حاکمیت به راست‌ها و دیده‌ی همواره مردد قسمت‌هایی از نظام به چپ‌ها که تقابل‌شان بر هم و بر جامعه پوشیده نیست! دیدگاه نویسنده بر این استوار است، مادام که این نگاه غالب است ما پیش نمی‌رویم، فرو می‌رویم. هیچ پرنده‌ای با یک بال به پرواز در نیامده، بماند که همین بال در ظاهر سالم است و در واقع بالِ شماره یک و اصلی را خودِ پرنده از کار انداخته است!
جهت پیشگیری از طولانی شدن قسمت اول این سیاهه، خوانندگان را به مطالعه‌ی یادداشت "تحلیلی بر رفتار اصولگرایان" که در ۲۲ فروردین سال ۹۶ به رشته تحریر در آورده‌ام ارجاع می‌دهم و جان کلام قسمت اول مطلب را این‌گونه به پایان می‌برم: اساس و بن‌مایه‌ی تفکر پیش‌گفته اگر نگوییم به‌جا مانده از سده‌های قبل است اما قطع به یقین نیاز جامعه‌ی امروز را نمی‌تواند مرتفع کند.

۲. و اما سخنی با چپ‌ها که پس از انتخابات ۷۶ با نام نیروهای اصلاح‌طلب فعال گردیدند.
نمی‌شود همه‌ی جوال‌دوزها را به دیگران زد! نخست از بیلانِ کار گذشته‌تان و واکاویِ آن و متعاقباً از جمع‌بندی علل شکست‌های گذشته‌تان رویگردان نباشید. نویسنده‌ی یادداشت به مانند خیل عظیمی از مردم معتقد است ‌که حتی اگر با تسامح هم نگاه کنیم اصلاح‌طلبانِ ضعیف شده‌ی فعلی که چیزی بیشتر از ویترین بدلیجات نیستند، اگر می‌آمدند هم رأیی نداشتند. در واقع گاهی شما می‌دانید امکان رأی آوری‌تان وجود دارد اما با شرکت ‌نکردن حامل پیامی مشخص به جامعه و حاکمیت می‌شوید. اکنون اما شما رأیی نداشتید و با این عدم شرکت کک هیچ‌کس نگزید پیامِ برجسته‌ای هم صادر نشد!
علت عدم رغبت مردم در این دوره نسبت به شما روشن است، پاسخگوی اعمال دولت و قسمتی از مجلسِ برآمده از حمایت خود نبودید.
بر گذشته نیز اگر بخواهیم چنگ بزنیم مدعیان اصلاح‌طلبی پاسخ دهند چرا پس از قدرت‌گیریِ نیم‌بندشان در اواخر دهه‌ی ۷۰ که با خروش معنادار مردم به وقوع پیوست، با عملکردشان بنا را بر سرخوردگیِ سرمایه‌ها و بدنه‌ی اجتماعی این طیف گسترده گذاشتند؟! مهلک‌ترین ضربه را آیا کسی غیر از خودتان می‌توانست وارد کند؟ شما نبودید که ضربه‌ی کاری را در سال ۸۴ با تشتت آرایی که در انتخابات ریاست جمهوری به وجود آوردید و موجبات روی کار آمدن آن مرد را فراهم آوردید که هنوز کشور نتوانسته از آن انتخاب غلط کمر راست کند؟ از این گذشته، وقتی شرایط برای شرکت و حضورِ فعال در عرصه‌ی انتخابات فراهم نیست چه کسی گفته با گسیل کردن نیروهای ضعیف و گاه ائتلاف‌های نسنجیده مسبب لطمات جبران‌ناپذیر به این گفتمان شوید که هر چه در مقام توجیه برآیید کفایت نکند؟ مخاطب این سخنان حتماً سران اصلاحات را هم شامل می‌شود و حتماً در تفکر اصلاح‌طلبی به معنای واقعی کلمه (و نه شخص محوری) همه کس در هر جایگاهی قابل نقد است و می‌بایست پاسخگوی اعمالش به تناسب با همان جایگاه و نفوذ باشد.


می‌دانیم که شرایط اصلاح‌طلبان در تمامی سطوح مدیریتی کشور چه هنگام حضور در لایه‌های قدرت و چه در زمان واگذاری، همواره همراه با چانه‌زنی با مراجع بالاتر بوده و اساساً در بهترین حالت ممکن باز هم به چشم یک بچه‌ی بازیگوش نگریسته شده که می‌بایست مراقبش باشند! همه‌ی مشقت‌های شما با نظام را از بَریم. اما با تمامی این اوصاف چپ‌ها توضیح دهند که با سرمایه‌های اجتماعی خود چه کردند؟ تکلیف آن یکی بال که از همان ابتدا معلوم بود که به‌علت عدم رویش پرهای تازه به جایی نخواهد رسید. راست‌ها بابت عدم به‌روز رسانی‌شان در عرصه‌ی مملکت‌داری تا بدان جا پیش رفته بودند که در نگاه معمار کبیر انقلاب حتی توانایی اداره یک نانوایی را هم نداشتند، پس شما چپ‌ها که مورد اقبال جوانان و قاطبه‌ی مردم قرار گرفتید چرا نتوانستید عملکرد درخوری ارائه دهید؟ جواب آن شخصیت کاریزمایی که از آبرویش خرج کرد و واژه‌ی "تَکرار" را برای این طیف یا بهتر بگوییم برای لیست امید صرف کرد تا نتیجه‌ی باور نکردنیِ ۳۰ بر ۰ در مجلس و ۲۱ بر ۰ در شورای شهر به دست آید را چگونه پاسخ دادید؟! آخر این چه لیست امیدی بود و چرا کسی در مقام پاسخگویی بر نمی‌آید؟! البته که قسمتی جواب‌ها مشخص است..

 

جان کلام را در سطور پایانی خلاصه می‌کنم: اصلاح‌طلبانِ واقعی کم‌کم و به مرور زمان جایشان با قلابی‌ها و بدلی‌ها عوض شد و در برخی انتخابات سال های گذشته آن اصلاح‌طلبی هم که بدون روتوش بود درجه چندم بود! در واقع در فقدان نیروهای درجه یک و تیم اصلی، حکایت می‌شود همین که مشاهده می‌کنیم و پارلمان می‌شود یک پارلمان بی‌اثر یا کم‌اثر ...
برای سربلندی و خروج از وضعیت فعلی تنها یک راه داریم و آن اصلاحات اساسی و بنیادی نه فقط در یک جناح که در تمامی سطوح و ارکان نظام است.

۹۸/۱۲/۴

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/125034