کد خبر: 123332 ، سرويس: ورزش
تاريخ انتشار: 29 دي 1398 - 10:43
پیمایش و صعود کوهنوردان باشگاه تاپ برازجان به منطقه چاه بهلو از ارتفاعات کوه های گیسکان دشتستان

 اتحادخبر : صعود و موفقیت ، حداکثر باری است که می توان بر دوش   پیمایش   " چَه بهلو " گذاشت و باشگاه تاپ برازجان  ، پرهیز از بکار گیری چنین واژۀ  سنگینی را در دستور گزارش خود قرار داد ، تا ،  آغوش مسیرش ، بی تکلف و بی ادعا  به روی هر کوهپیمایی ، در هر سطحی باز بماند .

 اتحادخبر-پرویز کمالیان : صعود و موفقیت ، حداکثر باری است که می توان بر دوش   پیمایش   " چَه بهلو " گذاشت و باشگاه تاپ برازجان  ، پرهیز از بکار گیری چنین واژۀ  سنگینی را در دستور گزارش خود قرار داد ، تا ،  آغوش مسیرش ، بی تکلف و بی ادعا  به روی هر کوهپیمایی ، در هر سطحی باز بماند .

شاید  قرار نگذاشتن   بر سر فلکۀ  فردوسی در روز جمعه ۹۸/۱۰/۲۷  ، عِرق ایرانی بودنِ هر کوهنوردی را جریحه دار نکند ، تا بتوان میدانِ مقابل بیمارستان هفدۀ شهریور را در ساعت پنج و نیم صبح ، برای تیمِ بیست نفرۀ باشگاه تاپ ، مکان مناسبی  جهتِ تجمع و سوار شدن بر مینی بوس دانست ، اما  گذشتنِ ازتاثیرشاهنامۀ  فردوسی  بر فرهنگ ، تاریخ ،  زبان ، روحیه و منش ایرانی  پهلوانی ،  کاری است بس قدر ناشناسانه وجفا در حقِ بزرگان ادبِ ایران زمین . مگر می شود برای ورود به جادۀ نتراشیده و ناهموار باغ تاج از خیابان معلم گذشت  ، اما  معلمِی  که سی  سال برای زبان پارسی رنج کشید را به دست فراموشی  سپرد ؟ ،  راستی چه پیوند مفهومی   بین  مجسمۀ سفیدِ میدانِ فردوسی و مجسمۀ سفید کوهنورد هست ، که  می بایست  از  فرصت نشستن در مینی بوس تا پیاده شدن و آغاز پیمایش در ساعت شش و چهل وپنج دقیقه از آن بهره  جست   و بدان اندیشید ؟؟  آیا کولۀ باری که تا دقایقی  دیگر بر دوش  اعضاء باشگاه  خواهد نشست به گَردِ   کولۀ بارِی که فردوسی  برای  این کهن مرز و بوم  حمل کرد ،  خواهد رسید ؟   و اصولا چنین  مقایسه ای  مع الفارق نیست   ؟؟

ساعت  شش و  پنجاه دقیقه  ، وقتی پژواک  سلامِ طلوعی دیگر ازپس کوه ، در نقطۀ آغاز راه ، به ما رسید ، حدود  یک ساعت و نیم  از اذان صبح  در روز جمعه بیست و هفتم دی ماه  گذشته بود  ، و گیسکان  ، این میزبان مهربان  ، چه خوب می دانست که برای زنبورهای  کندویِ عسلِ  مزرعه داران ، لبان غنچۀ  گل های  بادام کوهی را   می بایست  به تبسمی شکفته  سازد ،   زنبورهایی  که محدوۀ جولانگاهشان ختمِ به مسیرِ " چه بهلو " در شرق دشتستان نمی شد ، تا ساعت  نُه  ، به انتظارهمزمانیِ  صرفِ صبحانۀ باشگاه  تاپ ، در بلندای دومین گَردنه ، میانِ درختان بادام کوهی ( احلوک ) بنشینند که بعد ازپیمایشی  یک ساعت و نیمه  ،  بدانجا رسیده بودند .  

در ادامۀ کوه پیمایی ، حضور بر سرِ انبار آب ، بهانه ای بیش نبود ، تا با حلقه زدن بر دهانۀ   آن ، گِرد هم ، گَردی از  فرورفتن در افکار درون را بنشانند و باری دیگر ، چشم در چشم   ، رضایتمندی از همنوردی را   بین خود تقسیم کنند ،  عکس های گرفته شدۀ از سر ِ شوق ،  مصدق  چنین حالِ و هوایی است .

 ساعت یازده ، دودی که از دور ، حضورِ گروه دیگری  از کوهنوردان رسیده به چه بهلو را خبر  میداد ، تداعی گر صدای  مهماندار هواپیمایی شد  که گویی  در بلند گوی خود ، بستن کمر بندها را برای  زمان فرود در مقصد  اعلام  میکرد .

اما ،  برای خوش آمد  گویی  ، این چَه بهلو  بود که با دهانی خُشک و تشنه ، بانگ  بر می زد و صدایش بر قلب ها می نشست ، تا با درنگی و تاملی ، کشف راز دوستیِ  "" درختِ  بنه "" ی  تنومند و کهن سال همسایۀ او ، آسان تر باشد ،

و سر از چَهِ  بیخبری برداشته  ،  کارِ حکیمانۀ  خالق جهان هستی را بنگریم و  جهانِ تاریکِ درون را با نورِ  مَهِ  آگاهی  روشن سازیم ، که :

این جهان پُر آفتاب و نورِ ماه

او بِهشته ، سَر فرو برده به چاه  

که اگر حق است پس کو روشنی ؟

سَر ز چَه بردار بنگر ای دنی .

( مولانا )

گرچه زمزمۀ  زیرِ لبی  " بیچاره ، غار چَه بهلو " با دیدنِ محیط  کثیف و غیر بهداشتی  اطرافش ، اجتناب نا پذیرمی نمود و  تجمع  اینهمه آشغال در درون و برونِ آن ، غیرقابلِ تصّور هر کوهنوردی  ، اما ، اعضاء جوانتر  باشگاه تاپِ   دشتستان ، نه تنها چیزی بر آن آلاینده ها نیفزودند ، بلکه ، باری ازظروف و بطری های پلاستیکی خالی را ، بر کولۀ خود به پایین  کشیدند.  

بازگشتی  پاورچین  ، پاورچین ، اصطلاح پیمایشی است که  اگر برای  فُرود  از  هزار و پانصد متری سطح دریا  به کار رود ، نه در حق ارتفاع آن و نه در حق درجۀ سختی اش بی عدالتی شده ، که پُر و پیمان ، در خورِ  ""چَه بهلو""   بودن آن است.

ساعت پنج بعد از ظهر ، اعضاء باشگاه  سالم و تندرست  سوار بر مینی بوس ، مارپیچ های  جادۀ باغ تاج را یکی پس از دیگری ، پشت سر گذاشته و ساعت شش  همانجایی پیاده شدند  که صبح  سوار شده بودند .

نام  کوهنوردان و مهمانانی از باشگاه تاپ که هنگام  خداحافظی لبخندِ همنوردی و رضایت از  این کوهپیمایی برلبانشان  نشست بدین قرار است :

شهین بازیار ( مدیر بانوان – سر قدم )

 

احسان پرهیزگار ( سر پرست )

 احمد شریفی ( راهنما )

همایون مهر

مسعود ضیغم پور ( عکاس )

اعظم شبانکاره

سید روح الله علوی

زلیخا رضایی

غلامحسین نگهبان

پرویز کمالیان

افسون مجرد

شکوفۀ طاهری

سعید بوستانی ( عقب دار )

طاهرۀ جعفری ( مهمان )

حامد قلی پور

فرازنۀ صادقی

احمد ریاستی ( مسئول امور فنی  )

حسین عابدی ( مهمان )

لیلا احمد زاده ( مهمان )

عرفان زارعی زاده ( مهمان )

 























لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/123332