کد خبر: 120646 ، سرويس: یادداشت
تاريخ انتشار: 04 آذر 1398 - 15:22
توهم یا واقعیت؟! مسئله این است..!

اتحاد خبر _ امید دریسی:این یادداشت قصد دارد با ذکر خاطره‌ی بالا، به قِسمی از توهم و انتظارِ غیر معقول مشخصاً فوتبال و خاصه فوتبال ملی بپردازد. با این حال مشتاقم طی سطوری قصیر قبل از ورود به بحث اصلی، دو نکته را به بلوای بنزین اختصاص دهم. نکته‌ی اول پیرامون عدم تحملِ مردم است. به زعم من علت اصلی آن نه گرانیِ بنزین، بل فساد و تبعیض و بی‌عدالتی‌ است...

امید دریسی

یه روز صبح مسئول‌مون به آشپزخانه اومد و بابت شامی که شب قبلش درست کرده بودم حق به‌جانب خطاب به من گفت آقای فلانی این چه غذاییه که می‌پزی؟! منم که از مدت‌ها پیش مترصد چنین لحظه‌ای بودم از فرصت استفاده کردم و صاف در چشمان مسئول زل زدم و گفتم انتظار دارید با سیب‌زمینی و پیاز که می‌دید شیشلیک و کوبیده تحویل بدم؟! خب معلومه دیگه، تهِ غذا با سیب‌زمینی میشه کوکو سیب‌زمینی!


دیالوگ فوق عیناً بی کم و کاست نقل‌قولی بود از دوستم. او در یکی از ارگان‌ها به عنوان آشپز مشغول به کار است. این یادداشت قصد دارد با ذکر خاطره‌ی بالا، به قِسمی از توهم و انتظارِ غیر معقول مشخصاً فوتبال و خاصه فوتبال ملی بپردازد. با این حال مشتاقم طی سطوری قصیر قبل از ورود به بحث اصلی، دو نکته را به بلوای بنزین اختصاص دهم. نکته‌ی اول پیرامون عدم تحملِ مردم است. به زعم من علت اصلی آن نه گرانیِ بنزین، بل فساد و تبعیض و بی‌عدالتی‌ است که تاب و توان از مردم بریده است. گویی مسئولین ما هنوز در باورشان نیست سال‌های سال است مشکلات بر روی هم انباشته شده که پیاپی منجر به لبریز صبر مردم می‌شود. مضافاً این‌که اعتراض‌ها نسبت به قبل در بازه‌های زمانی کوتاه‌تری هم رخ می‌دهد، بنابراین مشخص است که نه تنها در این سال‌ها دردی از مردم التیام نبخشیده بلکه کاهش تحمل مردم هم رو به تزاید گذاشته است. نکته‌ی دوم در مورد اصل سهمیه‌بندی و گران شدن بنزین است. در این‌که آزادسازی قیمت بنزین از نظر علم اقتصاد اقدام درستی‌ست شکی نیست، اما این اقدام در کشوری چون کشور ما جفاست به مردم و هیچ تردیدی هم نیست. مردم را در انحصار خودروهای شخصی و عمومیِ فرسوده، بی‌کیفیت، غیر استاندارد، چندین برابر قیمت و لُب کلام در شرایط محصور قرار داده‌ایم آن‌وقت بنزین و انواع سوخت باید جهانی باشد؟! از این گذشته، دولتمردان بگویند چرا درآمد مردم به ریال و در پایین‌ترین سطح از شاخص‌های جهانی باشد اما مخارج بر حسب دلار و نزدیک به قیمت خارج از کشور؟! نه! نمی‌شود. از نجابت مردم از واژه‌ی تحریم از کلمه‌ای بنام دشمن سوء‌استفاده کرده‌ایم و سرپوشی کلُفت بر کم‌سوادی و نابلدی‌مان نهاده‌ایم. لااقل ای کاش همان روالی که توسط دولت اصلاحات در پیش گرفته شده بود را ادامه می‌دادید و هر سال درصد ناچیزی به قیمت بنزین اضافه می‌کردید تا تبعات ناشی از آن هم در جامعه به‌صورت تلخ و دردآوری احساس نشود، اما شوربختانه این طرح در دولت‌های پس از خاتمی کُن‌فیکون گردید! مسئولین فقط بگویند مردم تا چه وقت باید تحمل کنند؟ همین!

همزمانیِ باخت تیم ملی ایران به عراق با غائله‌ی بنزین و اعتراض و التهاباتی که در گرفت از یک‌سو و قطعی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی از سوی دیگر سبب شد تا این یادداشت با تاخیر به دست خوانندگان برسد، و اگر پاره‌ای محذورات و معذوریت‌ها نبود به طور حتم اولویتِ چرخش قلم نگارنده به‌صورت کامل حول رفتار مردم در رابطه با سهمیه‌بندی بنزین و افزایش قیمت آن اختصاص می‌یافت. مبرهن است میل به یادداشت‌هایی دارم که گرداگرد رفتار اجتماعی مردم بچرخد. چه، اکثر نگارشات قبلی نیز همین منوال برقرار بوده است.

و چه مقدمه‌ی نامربوطِ بلندی شد! لیکن می‌سزید.
برمی‌گردیم به مبحث اصلی این نوشتار به بهانه‌ی باخت تیم ملی به عراق و فقدان کارلوس کیروش... تابستانی که گذشت طی یادداشتی در ذم یکی از خلقیات ناپسندمان به "بد بدرقه" بودن ایرانیان اشاره داشتم و نوشتم که مختص ورزش هم نیست و در همه‌جا ریشه دوانده است. به عنوان مصداق شخص محبوبی چون ولاسکو مربی والیبال هم اگر خودش نمی‌رفت از این قاعده مستثنا نبود!
بد بدرقگی را یادآور شدم چون بی‌ربط به موضوع مورد بحث‌مان نیست و در ادامه خواننده خود پی به این مسئله خواهد برد.
علی پروین سال‌ها پیش در توصیف فوتبال ایران و آسیا، آن‌ها را به موتور جت و ما را به موتور گازی تشبیه کرد! با این مثالِ ملموس، سرعت پیشرفتِ فوتبال در ایران و بقیه کشورها را گوشزد می‌کرد و ما خواب بودیم. آیا غیر از این است که پروین گفت؟ او از جنس فوتبال بود(و هست) و از همان زمان پیش‌بینی تمام این سال‌ها را می‌کرد.

نویسنده‌ی سطور نه قصد تحلیل فنی دارد که خود را در این حوزه صاحب نظر نمی‌داند و نه قضاوتی برای ویلموتس کنار گذاشته است که باوری در جهت داوریِ زودرس ندارد. البته اهل فن به‌خوبی و حرفه‌ای‌تر به موضوعاتی چون مباحث فنی می‌پردازند. همچنین قصد واکاویِ آسیب‌ها و عقب‌ماندگی‌های ناشی از باشگاه‌داریِ دولتی و شبه دولتی را نیز ندارم که نیک می‌دانیم بحثی مفصل و جداگانه می‌طلبد و در این مقال نمی‌گنجد. این قلم پیش از نگاه فنی قصد دارد فارغ از تعصب تلنگری به سال‌های حاکمیتِ کیروش بر تیم ملی بزند که ما را عادت داده بود به ‌راحتی به جام جهانی صعود کنیم و با حرص و تلاش شخصی‌اش ما را متوهم رها کرد و رفت!
سرمربی پرتغالی و پیشین تیم ملی در پی حضوری هشت ساله روی نیمکت تیم ملی عملکردی قابل‌ قبول و موثر ارائه داد و درست است که جامی نبُرد اما از  تیم ملی کشورمان تیمی مستحکم و نفوذ ناپذیر ساخت.
گمان می‌کنم شما با من هم‌سو باشید که فوتبال ملی ما پس از انقلاب به دوران (ماقبل کیروش - کیروش - و احتمالاً پسا کیروش) تقسیم می‌شود. با خود صادق باشیم، تا قبل از کیروش چند درصد از جامعه توهم صعود به دور دوم جام جهانی آن‌هم در حضور پرتقال و اسپانیا را داشتند؟! با کیروش اما تا بدان‌جا پیش رفتیم و چنان در خیال فرو رفتیم که او را بابت عدم صعود به دور دوم در جام جهانی شماتت کردیم! آن هم در آن گروه..!

دلالش خواندیم و نقدش کردیم. بابت چه؟ بابت عدم صعود از گروهی که قهرمانان آفریقا، اروپا و جهان را در خودش جای داده بود و پرتقال و اسپانیا مجدداً سودای قهرمانی جهان داشتند، آن‌وقت اکنون در گروه مقدماتی جام جهانی و ملت‌ها با حضور امثال هنگ‌کنگ، بحرین و عراق گیج می‌زنیم!
با کیروش آن‌قدر بر بام قاره کهن ایستادیم و طعم و تداومِ بالانشینی را چشیدیم و آن‌قدر به آسیایی‌ها نباختیم که یادمان رفت تمام آن سال‌ها مقابل شرق و غرب آسیا برای صعود به جام جهانی چه زجرها که نمی‌کشیدیم و سر آخر هم در همه‌ی دوره‌ها قرعه‌ی بلیت جام جهانی بنام‌مان نمی‌شد.
شماتتش کردیم که چرا ما را قهرمان آسیا نکردی! در صورتی که اکنون پس از او دچار اما و اگر و دعا برای صعود به مرحله‌ی بعدی جام ملت‌ها هستیم! دقت کنید دور بعدی جام ملت‌ها کجا و مرحله‌ی حذفی در جام جهانی آن هم با هم‌گروهیِ پرتقال و اسپانیا کجا! عجیباً غریبا از این همه پارادوکس!

آن‌گونه که بالاتر آمد این سیاهه‌ی از آن جهت نیست که ویلموتس را در ابتدای کار قضاوت کند، قطعاً اگر قرار بر قضاوت ویلموتس باشد باید فنی باشد و می‌بایست به چینشِ ترکیب، دعوت‌شدگان و نشدگان، تعویض‌ها، تاکتیک و کلاً با نگاه فنی بدان پرداخت، حال آن‌که ابتدای مطلب اشاره شد قصد ما بررسی با نگاه فنی نیست. نگارنده در تلاش است خواننده را راضی کند که واقعیت فوتبال ما همین ا‌ست که الان می‌نگریم و ایضاً زمانی که پیش از کیروش درگیرش بوده‌ایم. حالِ فوتبال ما زار است! قبول کنیم. دلیل می‌خواهید؟ فوتبال ملی‌مان را طی تمام این ۴۰ سال منهای کیروش کنید اظهر من الشمس است. فوتبال باشگاهی‌مان هم که دیگر منها نمی‌خواهد! هر ۱۰ سال یک بار الله‌بختی یک تیمی خود را کشان‌کشان فقط تا فینال آسیا می‌رساند و تمام!
مرحوم ناصر حجازی وقتی با استقلال تا فینال آسیا جلو رفت و پس از باخت از جوبیلیو ایواتای ژاپن گفت تا ۱۰ سال بعد هم تیمی از ایران به فینال آسیا نمی‌رسد، درست می‌گفت و نرسید چون تفاوتِ فوتبال ما و آن‌ها را می‌شناخت.
نویسنده‌ی یادداشت جزو افرادی نیست که به طرفه‌العینی تبدیل به منتقد یا موافق شود، رد و تایید هر مسئله‌ای مستلزم مطالعه کافی و منصفانه است. علی‌‌ای‌حال با هر توجیه یا استدلال از جمله شرایط مالی و تحریمی کشور، این آشی است که خودمان پخته‌ایم. ما اگر با کیروش قهرمان آسیا می‌شدیم قویاً معتقدم که عدالت فوتبالی رعایت نمی‌شد. آن‌چنان که معتقدم پرسپولیس نیز با برانکو اگر قهرمان لیگ قهرمانان آسیا شده بوده عدالت فوتبالی رعایت نشده بود. عدالت فوتبالی آنجاست که قطر هزینه می‌کند برنامه‌ریزی می‌کند آخر سر هم نتیجه‌اش را می‌بیند و به فینال جام ملت‌ها می‌رسد و قهرمان می‌شود. آیا عدالت غیر از این است؟
منصف باشیم، اگر قرار است استقلال، پرسپولیس و سپاهان با این باشگاه‌داری آماتور و امکانات در حد محلات و بدهکاری و هزار و یک مشکل دیگر قهرمان باشگاه‌های آسیا شوند پس تیم‌هایی چون الهلال، السد، الدوحیل و تیم‌های شرق آسیا برای چه هزینه می‌کنند؟ جدیداً هم وارد فاز تزریق بازیکنان بزرگ به لیگ‌شان شده‌اند که اواخر عمر فوتبال‌شان در سطح اول اروپا را سپری می‌کنند، بخوانید حدیث مفصل از این مجمل... همان‌قدر آش می‌خوری که پول می‌دهی.. این ضرب‌المثل در همه‌ی امور صدق می‌کند پیچیدگی هم ندارد. جان کلام را آشپزِ قصه‌ی ما ‌گفت که با سیب‌زمینی و پیاز نمی‌شود شیشلیک و کوبیده تحویل داد و نهایتاً می‌شود کوکو سیب‌زمینی پخت! البته که استثنا همیشه وجود دارد و اگر آشپز خبره و حاذق باشد از داشته‌ای که در اختیارش می‌گذارند کوکو سیب‌زمینیِ با کیفیتی می‌پزد و تحویل می‌دهد، اما انتظار بیهوده‌ای است که از وی چیزی فراتر بخواهیم. کیروشِ خبره و حاذق هم همان کرد که یک آشپزِ خبره می‌کند. اما این‌که منتظر باشیم معادلات را بر هم زند و از دلِ لیگ برتر ایران با این زیرساخت و استعداد، قهرمان آسیا بسازد انتظاری واهی‌ است.
هدف از این قلم این هم نیست که کیروش یا برانکو را چون چماقی بر سر منتقدان بکوبد، خیر. هدف این است که بدانیم اگر در مقطعی پرسپولیس با برانکو و تیم ملی با کیروش به موفقیت‌های بین‌المللی می‌رسند این‌گونه تلقی نشود که همه چیزمان درست بوده و طبق برنامه پیش رفته‌ایم و در جایگاه طلبکار بنشینیم و غر بزنیم! پرسپولیس اگر با برانکو به فینال آسیا رسید بیش و پیش از هر چیزی مدیون ایثار بازیکنان و شاهکار مربی‌اش بود نه تماماً برنامه‌ریزی و هزینه‌کرد. تیم ملی هم به همین منوال و اینک پس از برانکو و کیروش را هم ببینید!

نمی‌توان و نباید انتظار تداوم موفقیت بدون هزینه و برنامه‌ریزی را داشت. کیروش آشی بود که بابتش پول دادیم و همان‌قدر هم از آن خوردیم و ای بسا بیشتر. برای موفقیت‌های بیشتر و تداومِ آن و کسب مدال خوش‌رنگ طلا که حسرتش ۴۰ و اندی شده فقط کیروش داشتن کافی نیست. حین تنظیم و نگارش این یادداشت زمزمه‌هایی مبنی بر قطع همکاری با ویلموتس و برگشت برانکو به فوتبال ایران در رده‌ی ملی به گوش می‌رسد. فوتبال ایران مشکلاتی بزرگ‌تر از برانکو، ویلموتس، کیروش، دایی، قلعه‌نوعی و و و... دارد که بالاتر اشارتی شد و اگر می‌خواهیم موشکافانه به بررسی فوتبال ملی یا باشگاهی بپردازیم باید به مشکلاتی چون ساختار مدیریتی و خصوصی‌سازی هم اشاره کنیم که صحبت در این خصوص وقت و حوصله زیادی می‌خواهد و نمی‌شود گذرا به آن پرداخت.  پردازش بیشتر و طولانی شدن مطلب از حوصله‌ی خواننده خارج است اما دوست دارم کاش را صرف کنم که ای کاش کسی پیدا بشود با ادبیات اقناعی همه‌مان را قانع کند و بگوید اگر مجدداً کسی شبیه کیروش در فوتبال ما پیدا شد در توهمِ شیشلیک و کوبیده فرو نرویم. برای تهیه‌ی هر چیز باکیفیتی، مواد لازم آن را هم باید فراهم آورد.
در پایان ذکر جمله‌ای از محمد جواد ظریف مسئول دستگاه دیپلماسی کشور خالی از لطف نیست. پس از روی کار آمدن دولت مطبوعش، وقتی با سوال یک خبرنگار در مورد محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور سابق مواجه شد در یک جمله گفت: آن مرد رفت...!
اینک جمع‌بندی یادداشت را در همین تک‌جمله می‌شود خلاصه کرد. کارلوس کیروش رفته است! از گذشته درس بگیریم، جای واقعیت و توهم را باهم عوض نکنیم و آینده را دریابیم...

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/120646