کد خبر: 119744 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 12 آبان 1398 - 16:56
گفتگوی اختصاصی اتحاد خبر با کاریکاتوریست محبوب و سخت کوش دشتستانی:
کارهایم تلخ است چون مردم شاد نیستند/انسان خوبی باشیم تا مردم از هنر ما استقبال کنند

اتحاد خبر:علی زیارتی متولد بهمن 1358 در روستای زیارت،کاریکاتوریست ، فعال هنری و حامی هنرمندان استان بوشهر است.  هنرمندی که دغدغه های بزرگی دارد و برای بهتر شدن دنیای پیرامونش از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. او سالها در عرصه ی کاریکاتور فعالیت دارد، در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، هنر و تجربه اش  را در اختیار علاقمندان قرار می دهد...

اتحاد خبر _ شاکر شکیبا _ مهشید شهنه مطلق:

 

علی زیارتی متولد بهمن 1358 در روستای زیارت،کاریکاتوریست ، فعال هنری و حامی هنرمندان استان بوشهر است.  هنرمندی که دغدغه های بزرگی دارد و برای بهتر شدن دنیای پیرامونش از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند.

 

 

او سالها در عرصه ی کاریکاتور فعالیت دارد، در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، هنر و تجربه اش  را در اختیار علاقمندان قرار می دهد، برای دیده شدن هنرمندان بزرگ اما گمنام شهر و استان پیش قدم می شود. او یک هنرمند با اخلاق است که نمی تواند بی تفاوت به مسائل اطرافش زندگی کند.

 


دنیای علی زیارتی در مقایسه با زندگی روزمره بسیاری از آدم ها مانند آثارش وارونه است. مثلاً در کارهای عام المنفعه شرکت می کند، در فعالیت های اجتماعی کمتر پرداخت شده ی  شهر مشارکت جدی دارد، رشته های مختلف ورزش را دوست دارد و حامی ورزشکاران است. بی ادعاست و از فخرفروشی بیزار است، برای ترویج فرهنگ  همیشه در مکان های عمومی قلم و کاغذ با خود به همراه دارد و در سریع ترین زمان ممکن با یک کارتون، پیام خود را ثبت و نشر می دهد. از پیشرفت رقبا و همکارانش از ته دل خوشحال می شود و ذهن بسیار پویا و خلاقی دارد. به بهانه خلق آثار متنوع ، فعالیت چشمگیر وی در بخش کاریکاتور و برگزاری نمایشگاه های سالانه در بخش گفتگوی ویژه ی اتحاد جنوب با او به گفت‌و‌‌گو نشستیم.
زادگاه شما کجاست؟
من در یکم بهمن سال 58 در روستای زیارت متولد شده ام.  زادگاه مادرم بنار آبشیرین و پدرم روستای زیارت است، فرزند پنجم خانواده هستم. پنج برادر و دو خواهر دارم‌.

با کدام عضو از خانواده اتان احساس نزدیکی بیشتری دارید؟
من با همه ی خانواده ام صمیمی و خیلی خوبم؛اما با برادرم‌ احمد که فوتبالیست است، بیشتر صمیمیت دارم.

 


اولین فضایی که خارج از محیط خانواده تجربه کردید، کجا بود؟
در پنج سالگی در روستای زیارت به مهدکودک رفتم و مربی من خانم محمدی بود. خانم محمدی بسیار جدی، منظم و قانون مند بود که مجبور بودیم بخاطرش نظم و قانون رعایت کنیم هنوز مزه غذایی که به من می دادند یادم هست. به ما ناهار می دادند. بالای 100 نفر در مهدکودک بودیم.
در مهد کودک با قلم و کاغذ آشنا شدید؟
البته قبل از مهد کودک با قلم و کاغذ آشنایی داشتم اما در محیط مهدکودک جدی تر شد و من در پنج سالگی در همان مهدکودک کعبه را کشیدم. هیچ وقت روش های معمول نقاشی را مثل بقیه انجام نمی دادم.
دبستان در همان روستای زیارت بودید؟
بله، زیارت به دبستان رفتم و معلم کلاس اول من حاج حیدر صداقت بود که الان رئیس فعلی شورا است.
سال اول به چه درسهایی گرایش داشتید؟
 درس مورد علاقه من در کلاس اول دبستان ورزش و هنر بود.
در پنج سال دبستان چگونه ارتباطتان با هنر و قلم و کاغذ ادامه پیدا کرد؟
در دوران دبستان، تمام توجه من به نقاشی بود، انقدر که دفتر را به عنوان چرک نویس نقاشی استفاده می کردم.
چه سالی معلمان مدرسه متوجه استعداد نقاشی شما شدند؟


 


سال سوم دبستان که نقاشی من در مدرسه اول شد، سر صف صبحگاهی جعبه مداد رنگی به من هدیه می دادند و برای همه مشخص شده بود که من نقاشم. تصویر نقاشی ها را به خاطر ندارم اما اولویت آنها مذهبی بود.
طرح و ایده های خاصی را نقاشی می کردید؟
بیشتر نقاشی های مذهبی می کشیدم. تصاویری از امثال امامان(ع) که آن زمان رواج داشت.
چرا گرایش به نقاشی مذهبی داشتید؟
 چون جلوی خانه مان میدان تعزیه بود و من خیلی تحت تاثیر تعزیه و مجالس تعزیه خوانی قرار گرفتم و اکثر نقاشی های دوران دبستان تم مذهبی داشت. پسر برادرم نیز این تاثیر را گرفته است . چون که استعداد نقاشی دارد و هروقت که می خواهد نقاشی اش را به من نشان دهد، صحنه هایی که در تعزیه دیده است را می کشد.
در دوران راهنمایی همین روش را ادامه دادید؟
تقریبا بله، زیاد دنبال پرنده و طبیعت نبوده ام. دوران راهنمایی برای قوطی دست و پا می گذاشتم، نوک مداد را شبیه موشک می کردم.

 


خانواده ی شما متوجه استعداد شما شدند؟ و آیا مشوقتان بودند؟
نه، در خانواده مان این چیزها نبود و کسی به هنرم توجه نمی کرد یعنی چنین توجه ای برای اینکه مداد یا دفتری بخاطر علاقه ام به نقاشی برایم بخرند، نبود.
از اول تا پنجم دبستان چه کسی روی شما تاثیر گذاشت؟
در کار هنری برادر بزرگ تر از خودم که نقاش بود و منظره خوب کار می کرد و مادرم که الان ۷۶ سال سن دارد. آن موقع ها در دفترمان پرنده، نخل، خورشید و گنجشک میکشید. بیشتر تحت تاثیر برادرم نصرالله قرار گرفتم، نصرالله متولد سال ۵۴ است و چهار سال از من بزرگتر است.
مادرتان به نقاشی علاقه داشت؟
خیلی زیاد. مادرم به نقاشی گرایش داشت، مثلا شب یا وقت استراحت که دفترم را می گذاشتم می دیدم که یک نفر در آن کلبه یا درختی چیزی کشیده است و بعدها فهمیدم کار مادرم بوده.
در مقطع دبستان غیر از نقاشی و قلم و کاغذ فعالیت دیگری هم داشتید؟
به دلیل صدای خوبی که داشتم عضو گروه سرود بودم، همان برادرم که نقاش بود تک خوان گروه سرود بود.

 


با توجه به اینکه از بدو تولدتان،  تعزیه خوانی جلوی حیاط شما برگزار می شد، در اجرای تعزیه نقشی داشتید؟
به عنوان علاقمند، گهگاهی سیاهی لشکر بودم. الان هم بزرگ تر شده ام به عنوان حراست و نظم دهنده همکاری می کنم چون خانه ی ما نزدیک به  میدان تعزیه است کارهایی را انجام می دهم.
نقاشی و طراحی اتان چه شد؟ در دوران راهنمایی ادامه دادید؟
در راهنمایی نقاشی ام جدی شد. درسی در ریاضی داشتیم بنام رسم و چون آدم منظمی نبودم در رسمی که قرار بود ۲۴ خانه در بیاوریم من با ۱۸ تا تمامش می کردم و سعی می کردم با هاشور زدن و رنگ جوری طرحم را تمام کنم که معلم نمره ۲۰ را به من می داد. استارت ویرایش از همان راهنمایی خورد که اگر طرحی بکشم خراب نمی شود و تغییرش نمیدهم. فکر کنم تنها هنرمندی هستم که یک هزارم چرک نویس ندارم و قبل از هیچ کاری تست نمیکنم و استارت که زدم باید تمام شود.
در سه سال دوره راهنمایی چه کسی به فعالیت های شما توجه بیشتری داشت؟
روزنامه دیواری کار می کردیم. و بچه ها و معلمان می دانستند که من نقاشم. یک بار در مسابقات  نقاشی شهرستان شرکت کردم و بقیه را مسابقات قرآنی و حفظ قرآن شرکت می کردم و قرآن را مهم تر دنبال می کردم.

 


فعالیت قرآنی داشتید؟
 چون صدایم خوب بود و قرآن را دوست داشتم در مسابقات قرآنی مدارس شرکت مستمر داشتم. علاقه ی عجیبی به قرآن داشتم چون از دبستان به مکتب می رفتم. خدا رحمت کند آقای صالحی را زحمت بسیاری در ترویج قرآن و نحوه آموزش کشید، البته ما با قرآن بیگانه نبودیم عموی پدرم که به آن ملا بارونی می گفتند و روضه خوان بود روی ما تاثیر گذاشت.
اکثر قاریان بزرگ جهان را می شناختم و تصاویر آنها را نقاشی می کردم و قاریانی مانند  شحات‌ انور و استاد غلوش که عاشقشان بودم.

حالا که با قلم و نقاشی آشنایی بهتری داشتید، دنبال آموزش و فراگیری تکنیک ها نبودید؟
چرا دوست داشتم آن را جدی بگیرم ولی تا دوران دبیرستان قرآن و حفظ قرآن حس و حال دیگری به من می داد، مثلاً اگر ۷۰ آیه از سوره بقره را حفظ بودم دلم می خواست آن را به ۸۰ آیه برسانم و روی نقاشی زوم نکرده بودم.

فعالیت هنری اتان در دبیرستان چگونه بود؟
در دبیرستان درس را اصلا جدی نگرفتم. اوج علاقه ام به ورزش بود و بیشتر فعالیت هایم در ورزش و فوتبال بود. دوره دبستان فوتبال و ورزش ثابت بود البته الان هم به همین صورت هست. در دبیرستان بیشتر توجه ام به فوتبال و کاریکاتور بود ولی زیاد در مسابقات نبودم.
برای اولین بار اسم کاریکاتور را از کجا شنیدید یا خواندید؟

 


از طریق نشریه گل آقا. کاریکاتورهای نشریه گل آقا در دوره دبیرستان انقلاب عجیبی درون من بوجود اورد و من به خاطر این نشریه دیوانه شدم و تاثیر بسیاری روی من گذاشت و این باعث شد که سمت کاریکاتور موضوعی و چهره بروم، این کاری که الان می کنم شاید هیچ ربطی به آن نشریه و دیدنش نداشته باشد اما استارتش از دیدن نشریه گل آقا بود و ذهنم را تکان داد.

گل آقا شما را وارد این مسیر کرد؟
بله به سمت کاریکاتور رفتم اما نه به شکل امروزی که بخواهم نقد یا تصویر سازی کنم. چهره و موضوع هم بود ولی آزاد. اولین چهره را به یاد ندارم که چه کشیدم مثلا گفتم که برای قوطی دست و پا گذاشتم اما اوجش با گل آقا بود.
با عوامل نشریه گل آقا ارتباط گرفتید؟
 سر دبیر گل آقا خدا بیامرز آقای صابری فومنی بود. متاسفانه سال هایی ‌که تهران بودم هماهنگ شد که در کارگاه هایشان شرکت کنم اما همان سال گل آقا برای همیشه تعطیل شد و بعد از آن آقای فومنی فوت کرد. آن موقع من کارهای کاریکاتور را در تهران می کشیدم. به دلیل اینکه پدرم در کنگان کشاورزی گوجه انجام می داد برای فروش گوجه از سال ۷۵ در تهران مستقر بودم. کار هنری نمی کردم فقط در خلوت خودم. مثلا آقای  احمد عزیزی  (شاعر) مریض بود یکی دوتا از شاگردانش دفتر شعرشان را می آوردند و در تهران برایشان تصویرسازی می کردم و یک دفتر بزرگی هم آوردند از دفتر شعر خود آقای عزیزی و گفتند که خوششان آمده و شعرهایش را سورئال نقاشی می کردم، آن زمان گوشی و عکس نبود که عکسش را بگیرم.

 


بعد از دبیرستان چه کاری انجام دادید؟
دبیرستان را که تمام کردم به فنی حرفه ای رفتم تا دوره سیم پیچی ببینم، تعمیر یخچال و کولر، مدرک سرد کننده را دارم. روز امتحان سیم پیچی اتفاقی افتاد و نتواستم امتحان دهم به این خاطر که تهران بودم و تاریخ امتحان را اشتباه گفته بودند و دیگر به دنبالش نرفتم اما کلا آدم درس خوانی نبودم. الان هم نمی توانم یک‌ ساعت مطالعه کنم.
خدمت سربازی را چکار کردید؟
سربازی نرفتم تا سال ۹۰ که معافی گرفتم و معافی ام‌ کفالت مادرم بود. از سال ۷۷ که باید به سربازی می رفتم نرفتم و منتظر خرید بودم و قانون می آمد و شامل من نمی شد تا سال ۸۹ که معافی را گرفتم.
شغل و کسب درآمد دارید؟
وارد بازار کار شدم و به عنوان شغل رنگ آمیزی می کردم و تا الان هم رنگ‌ آمیزی می کنم، نقاشی دیواری و رنگ آمیزی کنار هم انجام می دهم.


از چه سالی با نشریات شروع به کار کردید؟
در سال 1377 اتحاد جنوب دعوتنامه ای برای من فرستاد و به دفتر نشریه مرا دعوت کرد  . آشنایی و مراودات من با نشریات برای اولین بار در دفتر اتحاد جنوب صورت گرفت. البته بصورت خیلی جدی تر استارت کارم با اتحاد جنوب از ۵ سال پیش شروع شد‌. اولین کار نشریه ام با اتحاد جنوب بود و با اتحاد خبر وارد عرصه کاریکاتور نشریاتی شدم.



اولین نقدتان کی، چگونه و چه بود؟
۵ سال پیش بود. من در اینستاگرام متوجه شدم که باید  کار نقد کنم. در زمان وی چت شخصی و آزاد کار می کردم، فیس بوک هم کار می کردم و در فیس بوک کاریکاتور موضوعی کار می کردم. به خاطر کاریکاتور در گروه هنرمندان کرج و شمال بودم.
چه زمانی متوجه شدید که قلمتان قدرت دارد؟
در زمان فیس بوک، از زمان استارت فضای مجازی. وقتی می دیدم بیننده دارم جدی می شدم . علی زیارتی متوجه شد که با قلمش می تواند تاثیر بگذارد و موج ایجاد کند. همایش بحران آب پنج سال پیش توانستم ۳۰ تا ۴۰ طرح کاریکاتوری را در مورد بحران آب بزنم و خیلی چیزها را امتحان کردم. لوگو کار کردم، با یونولیت کار کردم و از آنجا جدی کار کردم.

اولین نمایشگاه آثارتان را چگونه برگزار کردید؟
اول دوست نداشتم نمایشگاه برگزار کنم و اعتماد بنفسش را نداشتم می گفتم که شهر پر از هنرمند است و از کارم ایراد می گیرند و من هم که هنرمند نیستم‌ و آموزش ندیده ام. به اصرار بعضی از دوستان در سال 93 سراغ نمایشگاه آزاد کاریکاتور و انتقادی رفتم. استقبال عمومی، توجه و حمایت را که دیدم نمایشگاه را سالیانه کردم. روز تولدم یکم بهمن ماه هرسال نمایشگاه سالیانه دارم که مختص به خودم است. بینشان نمایشگاه سفارشی هم انجام دادم، الان درگیر سه نمایشگاه سفارشی هستم.



قبلا هم نمایشگاه های سفارشی برگزار کرده اید؟
قبلا مواد مخدر استان، روانشناسی برای دانشگاه علمی کاربردی بوشهر، یک موضوع روانشناسی دیگر در برازجان و الان یک نمایشگاه مختص به سپاه در دست کار است.
چرا آثارتان را بصورت کتاب چاپ نمی کنید؟
الان تصمیم دارم که کارم را چاپ کنم.
دغدغه اصلی شما چه چیزی است؟
دغدغه اصلی ام این است که دوست دارم رشته خودم کاریکاتور که به آن علاقه دارم راه خودش را پیدا کند و تبدیل به شغلم شود و دوست دارم تمام زندگی ام کاریکاتور شود نه اینکه کنار آن کارگری کنم.
دغدغه فرهنگی و اجتماعی شما چیست؟
خیلی از اجتماع ناراضی هستم. نبود اتحاد بین هنرمندان یکی از دغدغه های من است



چه چیزی شما را خیلی ناراحت می کند؟
گرانی، سختی معیشت مردم

تا حالا توانسته اید با قلمتان کار اثر گذاری انجام دهید؟
در شبکه 5 سیما آقای طباطبایی در برنامه ی خود کارگری را آورد، این کارگر بجای فیلم اکشن گفت اشکن، این مجری کارگر را تا آخر برنامه مسخره می کرد و می گفت اشکن. من کاریکاتور این را کشیدم. آقای طباطبایی بعد از دیدن این کاریکاتور تا صبح به من پیام می داد و عذرخواهی می کرد.
یا مورد دیگر، یکی از تلویزیون های برون مرزی علیه هنرمند خوب جنوبی الاصل، آقای فرخ نژاد مواضع سختی گرفته بودند. من به طرفداری از حمید فرخ نژاد، طرحی ارائه دادم. ساعت 2 بامداد حمید فرخ نژاد پیام داد و تشکر کرد و خوشحال شد.
پس با بازیگران و هنرمندان تلویزیون و سینما ارتباط برقرار کرده اید؟
من سال ۷۶ تمام بازیگران سریال "زیر آسمان شهر" را قسمت به قسمت با تم آن برنامه می کشیدم و چاپ می شد و در کل استان فروش می رفت. عکاسی پاییزان کپی می گرفت و می فروخت، خودم لیگ استان بودم و کل استان می رفتم و می دیدم که در حال فروش هستند مثل خارگ، دیلم، بندر ریگ. به خانه مان زنگ می زدند و می گفتند که این‌ امضای علی است
یک‌چیز جالب اینکه من کاریکاتور یکی از بازیگران را نمی توانستم بکشم، یک کاریکاتوریستی آنرا کشیده بود و برای اینکه بگوید من علی زیارتی هستم امضای من را پای کارش زده بود، در حالی که من نمیتوانستم کاریکاتور آن بازیگر را بکشم.



تا به حال طرحی زده اید که بعد پشیمان شوید؟
چون بیشتر موضوعی کار میکنم بعضی داستان ها را واقعی نشنیده ام. وقتی مشکلی از هنرمندی میشنوم یا به گوشم می رسد و به طرفداری از آن طرحی میزنم و بعد می بینم خودش بیخیال هست، یا جرات حمایت از طرح انتقادی را ندارد من ناراحت می شوم. مثلا مشکلی برای هنرمندانمان پیش می آید یا مثلا از کنسرت یا برگزاری نمایشگاه جلوگیری میکنند به طرفداری از آنها طرحی میزنم و بعد هنرمندان نسبت به طرح من بی توجه هستند.
تفاوت قانون در بوشهر و برازجان برایم درد است، نی انبان در بوشهر آدم را مریض نمی کند اما در برازجان مریض می کند، حاضرم تاوان دهم و آنقدر در رابطه با این مسائل حرف بزنم تا حل شوند. خیلی پشیمان نیستم.

کاری انجام دادید که پدرتان لذت ببرد؟
وقتی تلویزیون من را نشان می دهد خیلی لذت می برند.
در خانواده اتان چه کسی خیلی به شما افتخار می کند؟
برادرم احمد و امیر خیلی از من در جمع دوستانشان تعریف می کند.



غم شما چیست؟
نبود آرامش و آسایش و مشکل اقتصاد هست، اینکه به آرامشی برسیم تا بتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم.

می توانید با کاریکاتور کاری کنید که غم مردم کمتر شود؟
من برای این کار باید شاد بکشم ‌که نمی توانم؛ اگر شاد هم بکشم باید به مردم دروغ بگویم و من نمیتوانم این کار را کنم. علت اینکه طرح هایم همه تلخ هست این است که مردم را میبینم‌ و مردم خوشحال نیستند.
با چه چیزی شاد میشوید؟
شادی مردم خوشحالم میکند. کاریکاتور غمگین که میکشم مردم خیلی استقبال می کنند اما وقتی شاد میکشم اصلا استقبال نمی کنند و اصلا درک نمی کنند شادی را. یک روزی برسد که بتوام شاد بکشم، بتوانم به مردم کمک کنم. از سن کم کمک کردن را دوست داشتم. من دلم می خواهد قلمم‌ تلنگر به مسئولین‌ باشد.



در دوران هنری شما چه چیزی خیلی حالتان را گرفته است؟
اینکه قدر همدیگر را نمی دانیم و از هم حمایت نمی کنیم.  مثلا در فضای مجازی نزدیک ترین دوستانم به کارهای من توجه ای نمی کنند . حتی من را لایک نمی کنند و می گویند کامنت و لایکش بالا می رود، ما خیلی ضعیف و حقیر هستیم.

عاشق شدید؟
من همین الان که اینجا نشسته ام عاشق هستم. الان عاشق واقعیم.
من اگر روزی ۱۵ بار شکست بخورم برایم مهم نیست و اسمش را شکست نمیگذارم.

درد هنرمندان را در چه میدانید؟
نبود اداره ارشاد پویا و فعال، اگر جمع شود بهتر است به دلیل اینکه کارش را بقیه ادارات انجام می دهند.



علت اینکه هنرمندان ما رشد نمی کنند چیست؟
تنبلی هنرمندان، زود اشباع می شویم، توقعمان از خودمان کم است، افق را خیلی پایین می بینیم، تمام هنرمان را در شهر خلاصه میکنیم و می گوییم فقط مردم شهر ما را بشناسند کافی است. بی مهری ها مانع رشد ما می شود. چه خودی ها چه مسئولین.  مثل اینکه کل شهر علی زیارتی را می شناسد اما اداره ارشاد ما را نمی شناسد. رئیس قبلی آقای زندویان بیشتر به بیرونی ها بها می داد.
حرف من این هست که ۷ میلیون برای استندآپ کمدی هزینه می کنند و نمی توانند لبخند بر لب مردم بیاورند به جای این ۵ میلیون برای هنرمندان خودمان هزینه کنند. بودجه ای بگذاریم برای هنرمندان خودمان و کسانی که استعداد دارند و شناخته شده اند. فرماندار واجب نبود که در نمایشگاه ما شرکت کند اما آقای زندویان به همراه خانم ماحوزی یک بار به نمایشگاه ما نیامدند.



عضو انجمن هنرهای تجسمی هستید؟
بله هستم ولی دوست ندارم که باشم. من خیلی فعال بوده ام ولی اداره ارشاد من را نمی شناسد. سبک کاری من به اداری بودن نمی خورد. در خانه ما اینقدر تقدیر نامه هست اما از بین آنها یک تقدیرنامه از اداره ارشاد نیست آیا این جای سوال ندارد. وقتی من فوتبالیست باشم و تربیت بدنی من را نشناسد من هرچقدر بازی کنم چه فایده دارد. اگر خودمان و هم شهری ها از هم حمایت کنیم و دست به دست هم دهیم این مشکلات حل می شود.
من مشکل شهر خودم را که میکشم از تبریز و ارومیه کامنت می گذارند: درود و احسنت.  اما همشهری خود ما که دردشان را کشیده ایم هیچ حرفی نمی زند. راهکار این است که از همدیگر حمایت کنیم. اگر هنرمندمان استعداد دارد ازش حمایت کنیم و به دوره های پیشرفته آن را بفرستیم تا چهره اش شناخته شود.

چرا ازدواج نمیکنید؟
بیشتر دغدغه کاری و مالی و قسمت نشده است.



چه ارگانی در شهر برازجان خیلی از شما حمایت می کند؟
فقط شهرداری در ایام برگزاری نمایشگاه.

بیشترین جایی که نقد کرده اید کجا بوده؟
بیشتر شورای شهر

چه هنرمندی را خیلی دوست دارید؟
محسن چاووشی. هم معلم است، هم خواننده، هم نقاش و هم معلم اخلاق است.
چه خواننده ای را دوست دارید؟
محسن چاووشی.



کدام آلبوم محسن چاووشی؟
ابراهیم.
علی زیارتی قرار است به کجا برسد؟
میخواهم تاثیر گذارترین چهره هنری استان شوم و دارم به آن میرسم و دوست دارم کارهای تاثیر گذار در وزارت خانه ها انجام دهم.

اگر کاریکاتوریست نمیشدید، دوس داشتید در چه رشته ای فعالیت می کردید؟
خطاطی، عاشق خطاطی هستم.

چه کاری میخواستید انجام دهید که تا به حال انجام نداده اید و دوست دارید انجامش دهید؟
تاثیر گذاری در سطح کشور. دوست دارم جز نفراتی باشم که قلمم را بشناسند در سطح کشور‌ و جهان. دوس دارم به نقطه ای برسم که طرحم مورد تایید قرار بگیرد و جهانی شود.

الگوی هنری شما کیست؟
چاووشی و نیستانی.
چرا چاووشی ؟
به دلیل اینکه می داند آلبومش را کی بیرون دهد، اگر یک‌ آلبومش را دیر یا زود بیرون دهد چاووشی کم و زیاد می شود، اگر ابراهیم اولین آلبومش بود چاووشی دیگر چاووشی نمی شد و جامع شناسی اش عالی است. من هم جامع شناسی و مردم شناسی ام خوب است، من آماتورم و ذهنم باز است.



بزرگ ترین کاریکاتوریست ایران کیست؟
آقای بزرگمهر حسین پور، آرش فروغی در کارهای دیجیتال عالی هست و مدام جایزه های جهانی را دریافت میکند و از کارهای علیرضا پاکدل خوشم می آید. من یکبار به جشنواره میانمار دعوت شدم اما نرفتم و از مسابقه و رقابت در هنر خوشم نمی آید. و دشمن مسابقه هستم.

در استان چه کسی را قبول دارید؟
فقط خودم. اسمش را خودخواهی هم می خواهند بگذارند.

بیمه هستید؟
من یک ساعت هم بیمه ندارم.

دلچسب ترین کاریکاتوری که تا به حال کشیده اید چه بوده است؟
همان خشایار (حمید لولایی) در آن زمان.

وضعیت کاریکاتور در استان چگونه است؟
افتضاح است، دست خودمان است. من بیشتر از همه فعالم و ارگان های اداری و سازمان های دولتی خیلی به من توجه دارند اما دوست دارم یک‌ خانه کاریکاتوری باشد.



چرا طراحی دیجیتال انجام نمی دهید؟
با طراحی دیجیتال دشمن هستم.  البته دوست دارم قلم نوری بگیرم. اما چه کنم که قیمت قلم‌ نوری خیلی بالاست.
من همچنان با دست کار میکنم اما بهایی به آن داده نمی شود. کارهایی که میکشم از مشکلات شهرم و کشورم هست.  دوستانم عکس و پوسترهای آماده را پخش می کنند اما از کاریکاتور من حمایت نمی کنند.

کوتاه ترین زمانی که کاریکاتور کشیدی چه قدر بوده است؟
۱ دقیقه. به دلیل اینکه در ذهنم تصویر سازی میکنم



استادخاصی داشتید؟؟
نه اصلا، مطالعه هم نداشتم.
از اینستاگرام درآمد کسب می کنید؟
نه. اگر سفارش کاری چهره باشد قبول میکنم.
از چه زمانی با تلویزیون آشنا شدید؟
پارسال شب تولدم بود که دعوتم کردند و دو سه بار دیگر هم به صورت جدا دعوت شدم و زنده کاریکاتور کشیدم.

چرا وارد کار آموزش نمی شوید؟
من استارت هم زدم اما سیاه قلم و چهره بیشتر طرفدار دارد. من پوستر برای آموزش گذاشتم، شب اول بیش از ۳۰ نفر اسم نوشتند. از زمان نام نویسی تا روز اجرا هفت نفر بیشتر نیامدند. برای آموزش لازم است اول طراحی بلد باشند.



برای اینکه یک نفر یک کاریکاتوریست خوب شود چه کارهایی باید انجام داد؟
دستت باید قوی باشد، طراحی بلد باشی و بعد از آن ذهنت را قوی کنی . زیاد ببینی و زیاد فکر کنی. جامع شناسی و روانشناسی را دنبال کنی و جدی بگیری.

کلام آخر؟
تشکر ویژه از مردم دشتستان دارم و دوست دارم انقدر که روی شخصیت خودم زوم کرده ام که آدم درستی باشم به سطح کارم فکر نکرده ام و معتقدم تا آدم درستی پشت سر یک اثر هنری نباشد، آن اثر هیچ ارزشی ندارد پس یاد بگیریم یک تئاتر را نابازیگر هم می تواند بازی کند و یک ترانه را خواننده ای با صدای زشت هم می تواند بخواند پس حلقه گم شده ی تمام بی مهری ها نبود آدم خوب پشت یک اثر است پس انسان خوبی باشیم که مردم به ما اعتماد کنند و هنر را دوست داشته باشند.

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/119744