کد خبر: 116762 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 31 مرداد 1398 - 09:42
گفتگو با اولین جراح قلب بوشهر به مناسبت روز پزشک/ دکتر ابراهیم شفیعی در گفتگو با اتحاد خبر؛
رشته پزشکی را بخاطر پول انتخاب نکردم/ 10 هزار عمل جراحی رایگان انجام دادم

اتحاد خبر _ جواد راهپیما: به بهانه اول شهریورماه زاد روز حکیم فرزانه ابوعلی سینا، روز پزشک،به سراغ یکی از پزشکان باسابقه،خوشنام و متعهد شهرستان دشتستان و استان بوشهر رفته و با وی مصاحبه ای انجام دادیم. دکتر حاج ابراهیم شفیعی متولد سال 1342 شهر آبپخش و دارای مدرک فوق تخصص جراحی قلب می باشد. اولین جراحی قلب باز را در استان انجام داده و...

اتحاد خبر: پزشکان با ادای یک سوگند، متعهد می‌شوند به نجات زندگی‌ها بپردازند و در اوج رضایت از زمانی که پشت سر گذاشته‌اند، امیدوار به آینده‌ای پرثمر، بر منصب طبابت می‌نشینند. اکنون بعنوان یک متخصص مغز و اعصاب ، قلب ، ریه و یا هر تخصص دیگر به یکی از ارزشمندترین حرفه‌های بشری مشغولند. حرفه‌ای که رسالت "درمان" را بر دوش دارد. به سبب این شغل ، در طول روز با افراد زیادی از گروههای مختلف اجتماعی و سنی مواجه می‌شوند. این افراد گرچه باهم فرق دارند اما پزشک همه را با یک نام مشترک یعنی بیمار می‌شناسد و بیمار می‌داند که می‌تواند به او اعتماد کند و مشکل خود را با وی درمیان گذارد.

 

به دلیل همین اعتماد، بیمار، تصمیم گیری درباره سلامت خود را به پزشک می‌سپارد.


 اول شهریورماه زاد روز حکیم فرزانه ابوعلی سینا، روز پزشک را به پاس تلاش‌ها و از خودگذشتگی‌های پزشکان صدیق، سختکوش و با نجابت که با جلب رضای الهی عمر گرانبهای خود را مصروف تسکین آلام دردمندان نموده‌اند روز پزشک نامیده اند.


به بهانه این روز بزرگ،به سراغ یکی از پزشکان باسابقه،خوشنام و متعهد شهرستان دشتستان و استان بوشهر رفته و با وی مصاحبه ای انجام دادیم.


دکتر حاج ابراهیم شفیعی متولد سال 1342 شهر آبپخش و دارای مدرک فوق تخصص جراحی قلب می باشد.

 


اولین جراحی قلب باز را در استان انجام داده و به نوعی می توان از وی به عنوان بنیانگذار جراحی قلب استان بوشهر یاد کرد.


دکتر شفیعی از معدود پزشکان استان است که توانسته با روحیات خاص خود،محبوبیت مردمی فوق العاده ای را کسب نموده و همواره در جامعه از وی به نیکی یاد شود.


در این مصاحبه تلاش کردیم از هر دری با دکتر صحبت و سئوالاتی را مطرح نمائیم که این شخصیت ممتاز و بزرگوتر نیز با کمال متانت و فروتنی پاسخ ما را داد.


دکتر در این مصاحبه به نکات زیبایی اشاره کرده که از خوانندگان عزیز دعوت می کنیم این مصاحبه جالب و با مفهوم را حتما بخوانند.



آقای دکتر،کمی از خودتان و تحصیلاتتان و راهی که پیمودید تا به جراحی قلب رسیدید برای ما بگوئید


جراحی قلب راهی طولانی هست برای اینکه فردی جراح قلب شود بعد از گرفتن دیپلم می بایست در ابتدا مدرک پزشکی عمومی را بگیرد که معمولا هفت سال طول می کشد  بعد از آن  فرد  باید مدرک تخصص جراحی عمومی را بگیرد که آن هم حد اقل چهار سال طول می کشد و بعد از آن هم باید سه سال دیگر درس بخواند تا فوق تخصص جراحی قلب بشود به این ترتیب حداقل اگر هیچگونه مشکلی پیش نیاید و‌پشت سر هم بتواند ادامه تحصیل بدهد می بایست چهارده سال دوره پزشکی و دوازده سال هم دوران مدرسه در مجموع بیست و شش سال درس بخواند تا فوق تخصص جراحی قلب بشود ضمن اینکه بخصوص در دوره پزشکی  باید شبانه روز درس بخواند و کار عملی و آموزشی که خودش طاقت فرساست و چند برابر زمان ظاهری به معنای واقعی طول می کشد . این در صورتی هست که دوران طرح و تعهدات خدمتی هم هست که میبایست بین دوره های پزشکی انجام بدهد و خودش باعث می شود این زمان را هنوز هم طولانی تر کند . در هر صورت راهی طولانی و سخت هست که بایستی پیمود تا بتواند دوره فوق تخصصی جراحی قلب را به پایان برساند . از طرف دیگر باید در نظر داشت که این دوره بهترین دوره زندگی انسان هست که می بایست وقف رسیدن به این هدف کند و باعث فشار مضاعف به خانواده و فرزندان هم میشود . دورانی که دیگر هرگز تکرار نخواهد شد

چه شد که پزشکی را انتخاب کردید و اگر به عقب برگردیم باز هم رشته پزشکی را انتخاب می کنید؟

 
انتخاب شغل و آینده همیشه دغدغه اصلی هر فرد در طول زندگی هست .


اغلب افراد هم در جامعه به آن چیزی که علاقه مند هستند نمی رسند چون هر انسانی دارای خصلت کمال گرایی هست و دوست دارد به بهترین چیزها در زندگی برسد که البته برای همه امکان پذیر نیست و لاجرم گاهی مجبور به انتخاب بر خلاف میل و گاها " به صورت تصادفی صورت می گیرد .


برای اینکه شخصی به هدف خود برسد باید در زمان مناسب و در شرایط مناسب با امکانات مناسب تصمیم خود را  بگیرد  و بعد با پشتکار و جدیت خاصی دنبال کند
اغلب هم این عوامل با همدیگر فراهم نیستند بنابر این لازم می شود خود شخص دست بکار شود و شرایط مناسب را فراهم کند تا در جهت رسیدن به هدف خود حرکت کند .


برای من هم شرایط فراهم نبود انگیزه های زیادی وجود داشت


توسعه نیافتگی منطقه ، فقرمردم، کمبود امکانات بهداشتی درمانی که گاهی بخاطر یک بیماری ساده مردم می مردند . اون موقع کل تعداد پزشکان منطقه  انگشت شمار بودند . اگر هم تعداد کمی مراکزبهداشتی درمانی در منطقه وجود داشت توسط پزشکان هندی و پاکستانی اداره می شدند که حتی زبان مردم منطقه را هم درست نمی فهمیدند به همین خاطر پیش می آمد که درمان اشتباهی انجام میدادند . درمانی هم که می کردند در حد نوشتن نسخه های ابتدایی بود و بیمارستان درست حسابی هم توی استان وجود نداشت و بیماران برای انجام ساده ترین امور درمانی خود می بایست راهی شیراز شوند .این هم در صورتی بود که راه ارتباطی مناسبی وجود نداشت وسایل حمل و نقل درستی هم نبود و راه به این خرابی را بایستی چند روز طول می کشید تا به شیراز برسند و خیلی ها در طول راه تلف می شدند به همین خاطر و نیز بخاطر فقر مردم اغلب افراد قید درمان خود را می زدند برخی هم به دعانویس و جادو جمبل متوسل می شدند چون راه دیگری نداشتند .


حالا فرض کنید هر فردی توی چنین جامعه ای زندگی کند به عنوان یک آرزو که بتواند به جایی برسد که گوشه ای از درد مردم را التیام ببخشد  همیشه در گوشه ذهن خود دارد . این انگیزه همیشه در من وجود داشت . البته به هیچوجه در ذهن ما خطور هم نمی کرد که بتوانیم پزشک شویم . چون امکانات تحصیلات در محل ما وجود نداشت تازه در حد دبستان فراهم شده بود بنابر این نهایت آرزوی دانش آموزان در اون موقع اتمام دوره دبستان و معلم شدن بود خیلی از معلمان دوره دبستان ما هم مدرک کلاس ششم ابتدایی داشتند


آن موقع با این مدرک میشد معلم شد


خوشبختانه با اتمام دوره دبستان امکانات مدرسه راهنمایی هم فراهم شد  منتها بعد از پایان دوره راهنمایی دوره دبیرستان دیگر در منطقه وجود نداشت . یا می بایست ترک تحصیل نمود و یا برای ادامه تحصیل به شهر برازجان رفت که آن موقع بخاطر وجود رودخانه و طغیانهای فصلی و عدم وجود پل و راه ارتباطی مناسب، این کار نیز امکانش برای همه فراهم نبود. در همین  فکر بودم که متوجه شدم دبیرستان دانشگاه پهلوی آن موقع شیراز در سراسر کشور از دانش آموزان روستایی امتحانی برگزار می کند و تعداد چهل نفر از کل کشوررا پذیرش می کند و بورس تحصیلی رایگان با همه امکانات اسکان و تغذیه می دهد .بنابراین فرصت خوبی بود شانس خودم را امتحان کنم . در کنکور ورودی آن شرکت کردم و رتبه اول آن را کسب کردم و راهی شیراز شدم . این دبیرستان جزو برترین دبیرستانهای کشور بود وچون وابسته به دانشگاه شیراز بود اعتبار بین المللی داشت و تقریبا همه فارغ التحصیلانش در دانشگاههای معتبر آمریکا و یا حداقل داخل کشور در رشته های پزشکی و مهندسی قبول می شدند . آنجا هم رقابت سخت بود . دیگر آرزوها فراتر رفته بود و امکان رسیدن به هر چیزی دور از ذهن نبود . چون انگیزه لازم هم   وجود داشت و در دوران تحصیل اونجا هم جزو نفرات برتر بودم ، با توجه به اعتماد به نفسی که در من بوجود آمده بود و اساتید برجسته  و امکانات خوبی که فراهم شده بود  تصمیم گرفتم برای رشته پزشکی برنامه ریزی کنم  و اراده خود را از همان ابتدا بر پزشک شدن قرار دادم. این موضوع که عرض کردم عامل زمان در تصمیم گیری خیلی مهم هست به همین خاطر هست که اگر در موقع و زمان مناسب اقدام نمی کردم و متوجه اوضاع پیرامون خود نمی‌شدم هر چند هم که استعداد و توانایی ذاتی هم داشته باشم هیچگاه شرایط مناسب برای رسیدن به هدف خود پیدا نمی کردم. کما اینکه بسیاری از همکلاسی های خودم بودند که دارای توان و استعداد بالایی بودند لیکن بخاطر فراهم نبودن شرایط نتوانستند شکوفایی لازم  را پیدا کنند و به جاهایی که در خور شأن و منزلت شان هست برسند

جناب دکتر؛شما با تخصصی که دارید می توانید در سراسر کشور کار کنید، چرا استان بوشهر را انتخاب کردید؟

دوره پزشکی  عمومی من که تمام شد چون جزو نفرات برتر دانشگاه بودم این امکان برایم فراهم شد که بدون گذراندن دوره سربازی بتوانم دوره تخصصی خود را بطور مستقیم ادامه بدم و بعد از اتمام دوره تخصصی به خدمت سربازی بروم  به همین خاطر هم بلافاصله  در رشته تخصصی جراحی عمومی ادامه تحصیل دادم . بعد از اتمام دوره تخصصی هم که برای تقسیم نیروهای  پزشکی به وزارتخانه مراجعه کردم برگه فرمی به‌ما دادند  که پنج دانشگاه و مرکز استان را به ترتیب اولویت انتخاب کنیم

آن موقع هم کمبود متخصص توی کشور خیلی زیاد بود و همه دانشگاهها و شهر های بزرگ نیاز شدید داشتند.

من هم برگه مربوطه  را پر کردم وقتی فرد مسئول توزیع و بررسی آن برگه را خواند دیدم داره همینجوری نگاهم می کنه ‌.

گفتم چی شده گفت می خواستم ببینم حالت خوبه

گفتم چرا؟ گفت آخه هر پنج منطقه رو نوشتی بوشهر

حالا اولویت های  اول را مینوشتی تهران  اصفهان شیراز چرا هر پنج تا را نوشتی بوشهر ؟

یعنی دوست نداری دانشگاههای مادر و بزرگ مثل تهران باشی اونجا که هم از نظر درآمدی و هم امکانات آموزش و پیشرفت و رفاه بهتر هست .

دانشگاه بوشهر هم که تازه تأسیس هست و درابتدای کار  آیا از انتخابت مطمئن هستی نمی خواهی اولویت هات رو عوض کنی ؟

گفتم نه

انگیزه من برای تحصیل و پزشک شدن چیز دیگری ورای آن چیزی هست که در ذهن شماها می گنجند  و بر سر عهد و پیمان خود هستم

به همین خاطر هم هر پنج گزینه را بوشهر انتخاب کردم که اگر اولویت و نیاز وزارتخانه جای دیگر باشد جزو انتخاب من نباشد که شما بالاجبار آنجا را برای من انتخاب کنید.

بدین ترتیب از همان ابتدا در سال ۱۳۷۳ بلافاصله بعد از اتمام تحصیلات تخصصی در  رشته جراحی عمومی به دانشگاه  بوشهر آمدم.

بعد از آمدن به  بوشهر هم با وجودی که حکم هیئت علمی دانشگاه را داشتم و محل خدمتم برای تدریس دانشگاه بوشهر بود ولی چون برازجان نیاز شدید  و  کمبود جراح داشت لذا محل خدمات درمانی خود را برازجان قرار دادم و بین بوشهر برازجان رفت و آمد می کردم وحدود ده سال تا زمانی که برای ادامه تحصیلات فوق تخصصی جراحی قلب اقدام کردم همه فعالیت های تخصصی درمانی خود را در دشتستان انجام دادم

سه سال بعد هم که پس از اتمام دانشگاه به عنوان جراح قلب به استان برگشتم در تنها مرکز جراحی قلب استان تا کنون در استان بوشهر به خدمت مشغول هستم و در تمامی دوران خدمت خود از سال ۱۳۷۳ تا کنون جز مدت کوتاهی که برای تحصیل رفتم بطور کامل در خدمت مردم شریف استان می باشم




آقای دکتر، شما چندسال در شهر برازجان طبابت کردید؟ و آیا خاطراتی از آن دوران دارید؟

مدت خدمت من در برازجان  ده سال از سال ۱۳۷۳ تا سال ۱۳۸۳ به عنوان متخصص جراحی عمومی بود

خاطرات تلخ و شیرین آنجا هم زیاد هست خاطرات شیرین از محبت ها ی مردم خوب و فهیم و مهربان آنجا زیاد هست که در اینجا امکان بازگو کردنش نیست انشالله فرصتی پیش بیاد بشود این ها را به رشته  تحریر در آورد .
ولی بخاطر روش کاری که داشتم چون اونجا گرفتن پول زیرمیزی تقریبا عمومیت داشت من هم چون انگیزه خدمتی دیگری داشتم و در خودم تعهد و دینی نسبت مردم منطقه احساس می کردم از همان آغاز مبنا را بر عدم دریافت هر گونه وجه اضافه گذاشتم که ضمن آنکه کارکردن در آن شرایط در بین همکاران را برایم مشکل می نمود ولی در عوض در بین مردم باعث بوجود آمدن احترام  و محبت خاصی شده بود  حتی آنهایی هم که گاهی مراجعه ای برای بیماری به من نکرده بودند در غیابم اظهار محبت می کردند به همین خاطر هم دوست داشتم هرگاه به بازار و یا جاهای دیگه شهر برای انجام کاری می روم‌ همیشه  به صورت ناشناس باشم تا بیشتر از این شرمنده محبت های مردم نشوم هر چند که به علت بزرگ نبودن شهر امکان پذیر نبود و اغلب لو می رفتم.
توی مطب شخصی  هم  ضمن آنکه پول زیر میزی دریافت نمی کردم پول ویزیت را هم گذاشته بودم به اختیار و از افراد نیازمند هم که اصلا نمی گرفتم به همین خاطر هم برخی فکر می کردند که شاید نیت دیگری پشت قضیه باشد از قبیل اینکه بخواهم  برای نمایندگی مجلس اقدام کنم و خیلی از افراد که حتی بیمار هم نبودند مراجعه می کردند که بله آقا ما هم هستیم شما جلو بیفتید ما هم پشت سرتان هستیم   هر چقدر هم می گفتیم قصدمان جز خدمت خالصانه چیز دیگری  نیست کسی باور نمی کرد  و برایشان دور از ذهن بود و باورشان نمی‌شد حال آنکه اکنون که نزدیک به ۲۵ سال از آن روزها میگذرد توی این مدت هیچگاه قصد نمایندگی یا هر گونه بهره برداری از احساسات پاک مردم نداشته ام و همواره خود را مدیون  و وامدار مردم شریف استان می دانم و اعتقاد راسخ و قلبی دارم که هر چقدر هم برای این مردم کار و خدمت کنیم باز هم کم هست
خاطرات تلخ هم کمبود های شدید ی بود که اون موقع وجود داشت چه از نظر نیروی انسانی و تجهیزاتی و امکانات درمانی .
حداقل پانزده شبانه روز و در خیلی مواقع که به صورت تک جراح بودیم می بایست  سی شبانه  روز بیمارستان را پوشش می دادیم این در حالی بود که نه تنها منطقه دشتستان بلکه چون اغلب بیمارستانهای استان غیر فعال بودند همه فشارها روی دوتا بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر و ۱۷ شهریور برازجان بود و بجز برازجان منطقه گناوه و دیلم و اهرم و گاها  دشتی و کنگان را هم پوشش می‌دادیم  و برخی شبها تا صبح مشغول عمل اورژانس بودیم و زیاد پیش می آمد که تا ده تا بیمار اورژانس  را هم در شب عمل نماییم بدون اینکه بتوانیم فرصت خواب داشته باشیم و صبح روز بعد هم می بایست سراغ عمل بیماران غیر اورژانس که از قبل نوبت داده بودیم می رفتیم و این سیکل روزها تکرار می شد . حال که به عقب بر می گردیم و به اون روزها فکر می کنیم انگیزه ای جز عشق به مردم نمی تواند چنین نیرو و انرژی به آدم بدهد تا بتواند فقط روی پای بایستد تا‌چه رسد بخواهد کار مفیدی هم برای مردم انجام بدهد .این هم در شرایطی بود که به غیر از مسئولیت جراحی می بایست مسئولیت بیهوشی مریض ها را هم به عهده می گرفتیم زیرا  متخصصان بیهوشی هندی و پاکستانی از ایران به علت عدم تمدید قرادادشان رفته بودند و بیمارستان اصلا متخصص بیهوشی نداشت و ما با تکنیسین های  بیهوشی کار می کردیم و آنها هم اجازه بیهوش کردن بیماران را بدون مسیولیت پزشک نداشتند و بالاجبار و بنا به ضرورت این مسئولیت گردن ما می افتاد.
از نظر تدارکات و تجهیزات هم که گاها با ابتدایی ترین چیزها با مشکل مواجه میشدیم
نه تنها از ماسک و کلاه یکبار مصرف خبری نبود بلکه همون ماسک و کلاه پارچه ای  هم گاها" موجود نبود و مجبور می‌شدیم تکه پارچه ای دور سر خود و روی بینی  به عنوان  ماسک ببندیم بریم سر عمل و کار بیمار اورژانس را انجام بدیم  اینها را از این جهت عرض می کنم که هرچند همیشه کمبودها زیاد هست ولی هیچگاه نباید ما را در انجام خدمت به مردم دلسرد کند مگر اینکه امکانش وجود نباشد و هر چقدر بتونیم تحت همان شرایط سخت هم کوچکترین خدمتی را انجام بدهیم متعهد به انجام آن هستیم.


در مورد شما نقل قول های فراوانی شده که هوای بیماران بی بضاعت را دارید و از آنها پول کمی دریافت می کنید لطفا در این باره توضیح دهید.

چون انگیزه خدمتی خاصی داشتم بنا بر تعهدی که در خودم احساس می کردم با توجه به وضعیت مردم  و اینکه از کوچکی با فقر و‌محرومیت مردم آشنا بودم و با تمام وجود لمس کرده بودم  و نیز از آنجایی که دوره تخصصی جراحی عمومی خود را هم در شیراز گذرانیده بودم و با درد و رنج و سرگردانی که مردم در شیراز می کشیدند آشنا بودم که غیر از رنج بیماری مشکل اقامت  دوری از خانه و کاشانه هم به آنها اضافه میشد لذا از ابتدا تصمیم گرفتم و با خودم عهد کردم تا آنجا که در توان دارم بدون چشمداشت برای این مردم خدمت کنم.  پایه حقوقی هم در آن هنگام در ابتدای استخدام پایین بود . تعرفه های پزشکی هم آنقدر پایین بود که باعث شده بود تقریبا همگی پزشکان قید حقوق و مزایای پرداختی از طرف بیمارستان را بزنند و از طریق گرفتن پول زیر میزی امورات خود را بگذرانند و چون غیر قانونی هم بود لذا نظارتی هم صورت نمی گرفت به همین خاطر هم از کنترل خارج شده  بود و هر کسی هر قدر دلش می خواست می گرفت  چون نیاز به پزشک هم زیاد بود لذا کار زیادی هم از دست مسئولین  بر نمی آمد  توی این وضعیت کار کردن بدون چشمداشت مادی هم از نظر گذران امورات زندگی برای خودمان و خانواده با مشکل مواجه می‌شد هم نحوه ارتباط کار کردن   با سایر همکاران را تحت تاثیر قرار می داد و با مشکل مواجه می‌ ساخت  دراین شرایط دوام آوردن و به رسالت خود متعهد ماندن کار را به مراتب سخت تر می کرد

اگر در نظر بگیرید توی این مدت ده سال در برازجان که کار کرده‌ام هرچند که  الان آمار دقیقی ندارم ولی قاعدتاً باید  در طول این مدت در مجموع چیزی حدود ده هزار عمل جراحی به صورت رایگان  صورت گرفته باشد این به غیر از ویزیت بیماران هست بنابراین با توجه به آن مقدار حق العمل که بطور  رایج و معمول از بیماران گرفته میشد  صحبت از میلیاردها تومان پول به ارزش آن موقع بود  که واقعا هم هر کسی بعد از گذشت ۲۳ سال تحصیل شبانه روزی به آن نیاز دارد و گذشت از این مقدار به آسانی امکان پذیر نیست جز انگیزه و تعهد بالا که لازمه وجود اعتقاد راسخ وایمان بالا می باشد  .گاهی ساده می پنداشتند گاهی هم دیوانه .هرچه که بود آنقدر انگیزه بالایی بود که هیچگاه نشکست و خم به ابرو نیاورد و تا الان هم دوام آورده است .

همین الان هم که نزدیک به حدود دوازده سال در بیمارستان قلب بوشهر مشغول به جراحی  هستم نه تنها هیچگونه وجه اضافی از بیماران دریافت نکرده ام بلکه حتی بابت ویزیت بیماران آن قسمتی هم که سهم بیمار هست و می بایست از بیمار دریافت کنند رایگان کرده ام . در صورتی هم که در مانگاهی که ویزیت می کنم چون وابسته به دانشگاه و دولتی هست اختیار آن دست خودم نیست لیکن سفارش کردم ام از حق ویزیت خودم کم کنند.در حالی که استحضار دارید همین عمل در شیراز حدود چهل تا پنجاه میلیون تومان هزینه بر می دارد در صورتی که اینجا با تعرفه دولتی و با پرداخت فرانشیز بیمه ده در صد و بیمه روستایی پنج درصد کلیه خدمات لازم از قبیل هزینه  عمل و بستری و آی سی یو و تجهیزات خود را می گیرد و با توجه به اینکه تجهیزات مصرفی تجهیزات قلب از خارج وارد می شود و در نوسانات ارزی اخیر افزایش شدید قیمت پیدا کرده میزان پرداختی توسط بیمار گاهی کمتر از بهای یک قلم از این وسایل هست اگر می خواست از بیرون از سیستم تهیه کند.


در هر صورت می توان به طرق مختلف به مردم کمک کرد و از این فرصت می خواهم استفاده کنم یک مطلبی را عرض کنم  که بر خلاف آنچه‌در جامعه متداول و متعارف هست کمک واقعی به مردم این نیست که مثلاً هزار تومان از جیب مردم به روشهای مختلف در بیاریم و بعد ده تومان بهشون بدیم و در بوق کرنا کنیم که چنین کردیم و چنان .
اگر بتوانیم حتی بدون از اینکه کسی متوجه بشود به جای اینکه هزار تومان از جیب مردم خارج بشود ده تومان خارج بشود این کمک به مراتب مقدارش بیشتر و موثر تر و خالصانه تر هست .انشالله مورد قبول درگاه حق باریتعالی قرار گیرد


جناب دکتر، کم سن و سال ترین و مسن ترین بیمارانی که توسط شما جراحی شده اند را نام ببرید.
همانطور که استحضار دارید عمل جراحی یک لفظ کلی هست عمل کوچک داریم  بزرگ داریم عمل باز داریم بسته داریم سرپایی یا بیهوشی داریم که طبیعتاً تفاوتهایی با هم دارند ولی اگر بطور کل منظورتان باشد عمل جراحی روی نوزاد چند روزه داشتیم تا بالای ۹۰  سال.
گاهی هم پیش اومده یک بیمار را بعد از سالها به دلیل بیماری دیگری عمل کردم
مواردی پیش اومده بیمار داشتیم توی دوران شیرخواری به عنوان فتق عمل کردیم سالها بعد آپاندیس را عمل کردیم
یا همین اخیرا بیماری داشتیم قبلا برازجان آپاندیس را عمل کرده بودیم
حالا بعد گذشت نزدیک بیست سال به علت سکته قلبی  توی بوشهر با عمل جراحی قلب باز عروق کرونر قلبش را برایش پیوند زدیم.



شما در ماه های گذشته، همسر بزرگوارتان را از دست دادید، سنگینی فراق همسر را چگونه تحمل می کنید؟
توی سوالات قبل وضعیت کار و تحصیل و مشکلاتی که شبانه روز باهاش ‌سروکار داریم تا حدودی توضیح دادم.
چه در دوران تحصیل و‌چه دوران کار می توان گفت کمتر وقت می کنیم  منزل باشیم و‌مسئولیتی را که در قبال خانه و خانواده داریم انجام بدهیم در سی سال زندگی مشترک همه این مسئولیت را همسرم یک تنه بر عهده گرفت از تربیت فرزندان تا کارهای خانه و سایر موارد بنابراین رکن و اساس خانواده ما بود طبیعتاً با رفتن زود هنگام ایشان به یکباره همه چیز را فروریخته دیدم
آنچه را با همدیگر ساخته بودیم زحمات و مشقاتی که در این مدت متحمل شده بود امیدی که به آینده بهتر داشتیم.
وقتی در زندگی اینقدر آدم سختی می کشد انتظار دارد روزی به آسایش و آرامش برسد  بخصوص ما که همیشه نگاهمان به آسمان بود و هیچگاه به دست بیماران نگاه یا چشمداشتی نداشتیم به نحوی که همواره دعای خیر بیماران تنها عابدی ما از زحمات طاقت فرسا مون بود وقتی که رفت  و ما را تنها گذاشت  احساس می کنم این بار آنقدر سنگین هست که به تنهایی قادر به استقامت  و دوام آوردن زیر این همه فشار را ندارم نمیدانم اخر و‌عاقبت‌کار چه می شود  فقط تنها به خدا پناه می برم  و از او کمک می خواهم.


آقای دکتر، کمی از زندگی خصوصی خود بگوئید، چند فرزند دارید،تحصیلاتشان در چه سطحی است و چکار می کنند.

 من دارای چهار فرزند

سه پسر و یک دختر می باشم

دو تا از پسرهام تحصیلاتشان تمام شده است یکی در رشته دکترای داروسازی از دانشگاه شیراز و دیگری در رشته مهندسی تکنولوژی اطلاعات از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده اند. دو فرزند دیگرم هم در رشته های داروسازی و پزشکی در حال تحصیل می باشند.



چه پیامی برای کسانی که قصد دارند رشته پزشکی را انتخاب کنند دارید؟

توجه داشته باشید که همان‌جور که توضیح دادم تحصیل پزشکی در کشور ما روند طولانی دارد
بنابر این عشق  و علاقه و انگیزه خاص می خواهد
درست هست که اگر اهل پول در آوردن باشیم  می توان خیلی هم پولدار شد
چون هنوز هم با وجودی که مشکلاتی که برایش بوجود آمده جزو رشته های خوب  هست ولی توجه داشته باشید که این مدت طولانی تحصیل جزو بهترین دوران زندگی هست که با هیچ مقدار از پول و‌ثروت قابل مقایسه نیست  بنابراین باید انگیزه ای غیر مادی داشت
هنگامی هم که وارد این عرصه شدیم؛

من همیشه سر کلاس در ابتدای دوره با هر گروهی که شروع می کنیم به دانشجویان توصیه میکنم که ما ها مثل آدم های محکوم هستیم.
محکوم به یاد گیری  تا بیاموزیم آنچه را که برای درمان درد دردمندان مورد نیاز هست چون بیمار از ما توقع دارد به هر طریقی هست خوبش کنیم و به ما هم اعتماد کرده بنابر این همیشه باید دنبال یادگیری باشیم و آن جمله معروف ز گهواره تا گور دانش بجوی هم به همین معناست  چون چهره بیماریها مرتب در حال تغییر هست و همیشه شاهد بیماریهای نوظهور هستیم بنابر این فکر نکنید با چند سال درس خواندن همه چیز تمام می شود و شما پزشک می شوید بلکه پزشکی یک شغل پویا هست که همواره در حال رشد و شکوفایی و تغییر هست و هماهنگ با این تغییرات می بایست رشد کرد و ارتقا یافت.

در پایان ضمن تشکر از شما، اگر سخن ناگفته ای دارید بفرمائید
از پایگاه خبری و نشریه خوب شما  و همه دست اندرکاران  و مدیران و کارکنان تشکر ویژه دارم
شما بخوبی توانسته اید در راستای رسالت رسانه ای خود ضمن بیان مشکلات منطقه باعث رشد و ارتقا فرهنگی و اجتماعی و همه مواردی که مورد نیاز جامعه هست گردید..
برایتان از صمیم قلب آرزوی موفقیت دارم.

 



لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/116762