اتحادخبر: در وصف و بزرگی و اقدامات علمی و برخورد امام هادی (ع) با زمامداران آن زمان و هادی و هدایتگر بودن حضرت امام هادی(ع) نوشت:امام هادی(ع) از کودکی تشنه دانش و کمال انسانی بود و هر دو را با هم میطلبد و پرسش و پاسخ پدر و فرزندی در خانه، روز به روز حضرت هادی (ص) را نسبت به دانش و معرفت وحیانی و بشری کامل تر میکند.
اتحادخبر: در وصف و بزرگی و اقدامات علمی و برخورد امام هادی (ع) با زمامداران آن زمان و هادی و هدایتگر بودن حضرت امام هادی(ع) نوشت:امام هادی(ع) از کودکی تشنه دانش و کمال انسانی بود و هر دو را با هم میطلبد و پرسش و پاسخ پدر و فرزندی در خانه، روز به روز حضرت هادی (ص) را نسبت به دانش و معرفت وحیانی و بشری کامل تر میکند.
در ادامه یادداشت میخوانیم: «آفتاب صبحگاهی، بامهای مدینه را روشن میکند اما امروز که نیمه ماه ذیحجه است، گویا با تابش زرین خود، پیغام شادی بخشی هم برای انسانها آورده است. نزدیک شهر پیامبر(ص)، جایی هست که به آن، «صریّا» گفته میشود. زیر سقف یکی از آن خانهها، اتفاق فرخندهای در حال وقوع است زیرا طفلی دارد به دنیا میآید که بعدها جهان، او را به داشتن خصال والای انسانی، ستایش میکند، پدر آن نوزاد، حضرت محمد تقی الجواد(ع)، استوانه فضیلت و تقواست و مادر او، نامش سمانه (س) است که در عصمت و پاکدامنی زبانزد بانوان مدینه است. نام مبارک او را علی النقی (ع) میگذارند تا همچون جد بزرگوارش علی ابن ابی طالب (ع) دادخواه مردم بیپناه و ستم دیده شود. مردم صریا از تولد این فرزند پاک، صبح شاد و مبارکی آغاز میکنند و هرکدام تلاش میکند زودتر از دیگران برای عرض تبریک، حلقه آن خانه نورانی را دق الباب کند.
او پس از تربیت در دامن آن پدر و مادر مهر و راستی، به جایی میرسد که او را هادی امت خطاب میکنند. چون پرورش انسان در دامن خانواده، اساس آدمیت است تا وقتی وارد اجتماع میشود طبقات مختلف از ثمرات نورانی وی برخوردار شوند.
امام هادی(ع) از کودکی تشنه دانش و کمال انسانی است و هر دو را با هم میطلبد. پرسش و پاسخ پدر و فرزندی در خانه، روز به روز حضرت هادی (ص) را نسبت به دانش و معرفت وحیانی و بشری کامل تر میکند.
پس از شهادت امام جواد(ع)، حضرت هادی(ع) هشت سال بیشتر ندارد و مسئولیت سنگینی به دوش او قرار میگیرد خانه آن حضرت محل پاسخگویی به مجهولات و گرفتاری مردم است. این در، بنا به سنت خاندان پیامبر (ص) هیچوقت بسته نمیماند. و او که نمونهای از رشد علمی و معنوی شده باید نقش الگوی انسانی را به خوبی ایفا کند.
دانشمند حکیم، ابن شهرآشوب در توصیف امام هادی(ع) مینویسد: چهرهاش از همه مردم جذابتر و گفتارش از همه صادقتر بود. در ملاحت و کمال از همه برتر بود. وقتی سخن میگفت، نورانیتش افزون و وقتی سکوت میکرد، هیبت و وقارش بالا میرفت.
ابن صباغ مالکی که از راویان نور است تعبیرهای زیبا و کوتاهی به کار برده است: ...هر فضیلتی که به زبان میآید، او زینت بخش آن فضیلت ست، هر ستایشی که به عمل میآید تفصیل و اجمالش نزد اوست. نفس او پاک و تهذیب شده. اخلاقش بسیار خوش و رفتارش پسندیده است.
اینکه اخلاق و رفتار پیشوای هدایت را این چنین ستودهاند نمونههای فراوانی از سیره پاک آن حضرت میتوان مثال آورد که اینک به یکی از آن هزار اشاره میشود. اینکه آدمی میتواند چنان واکنشی از خود بروز دهد تا جایی که حاکم تجاوزگر را از پاسخ هنرمندانه، شرمنده خویش کرد! سلیمان قندوزی حنفی میگوید: به متوکل گفته شد، در منزل علی بن محمد الهادی(ص)، سلاح ذخیره شده و قصد خلافت دارد ... او مأمور فرستاد و شبانه به منزل آن حضرت، حمله شد ولی او را دیدند که لباسی از پشم بر تن کشیده و رو به قبله روی شن و سنگ ریزه نشسته و به خواندن کلام الله مشغول است به طوری که دارد آیات بشارت الهی را زمزمه میکند ... متوکل وقتی گزارش مامور خود را شنید سخت از کارش، پشیمان شد و دستور داد برای دلجویی از آن امام فضیلت، ۴۰۰۰ دینار، به خانه او تقدیم شود که حضرت آن را میپذیرد و برای کاهش گرفتاری مراجعین خرج میکند.
در زمانه آن هدایتگر نور، دربار خلافت در حلقه خویشاوندان و مدیحه گویان عباسی، شب نشینیها، عیش و نوشها و ریخت و پاشها دارد. در یک کلمه، میتوان گفت خلافت اسلامی! غرق در فساد و گناه است. تاریخ اسلام، آن تباهیها و حیف و میلها را در صفحات خود آورده است. مخالفتها و اعتراضاتی هم به فساد و انحراف دستگاه خلافت در نقاط گوناگونی روی میدهد. به طوری که آمار هجده قیام علوی و غیر علوی ضبط شده. اگر چه آن شورشهای پراکنده، با کم توانی انقلابیون و سرکوب شدید دستگاه عباسی، به شکست و حبس سران اعتراض میانجامد.
طبیعی است وقتی قیامی، بدون هدف و برنامه کامل آغاز شود، با فشار حکومتی به هم میریزد و ناتمام میماند. با توجه به این فضای تاریک، امام هادی(ع)، محدودیت زیادی متوجه خانه اوست. او به ناچار برنامههای خود را مخفی دنبال میکند زیرا قادر به هدایت علنی قیامها نیست. اما آن حضرت از پای نمینشیند و با ایجاد یک شبکه ارتباطی و مخفی وکالت، شیوهای خلاقانه را فعال میکند که در برقراری ارتباط منطقی و حساب شده با نمایندگان و کارگزاران خود در مناطق مختلف جامعه به ظاهر اسلامی تأثیر گذار باشد. تا به این واسطههای مطمئن، صدای دوست داران خود را بشنود و بتواند پاسخگوی نیازهای مادی و فرهنگی آنان شود.
بدین ترتیب در مقطعی که تماس مستقیم ناممکن میشود، کارگزاران امام(ع) مسئولیت بیشتری در گردش امور ایفا میکنند. این شبکه، نواحی بغداد، مدائن، کوفه، بصره، اهواز، قم، همدان، یمن و حجاز را فرا میگیرد. امام علی النقی(ع) با حساسیت تمام، از طریق این شبکه، مکاتبات لازم با پیروانش را تنظیم میکند.
در این میان، دستگاه امنیتی خلیفه هم بیکار نمینشیند. آنها گزارش هشدار فرماندار مدینه را به متوکّل میرسانند تا پایگاه مردمی آن حضرت در مدینه را گوشزد کنند. خبر این گزارش به امام (ع) میرسد و آن حضرت مذاکره با خلافت را به هر اقدام دیگری ترجیح میدهد. او طی نامهای گزارش مغرضانه فرماندار را خنثی میکند. نتیجه این میشود که متوکل عباسی، در میان افکار عمومی، مجبور میشود فرماندارش را برکنار کند و حتی امام جماعت مسجد پیامبر (ص) را تغییر میدهد؛ او در چند هفته متوالی، خطبههایی بر ضد امام(ص) میخواند. هرچند که او با این قدرت نمایی، خود را منفور شهر کرده تا جایی که دیگر اقبال چندانی به صف جماعت مسجد نمیشود.
خلیفه در این مقابله از امام(ع) شکست سختی خورده است. پس توطئه شوم خود را به اجرا میگذارد. او با اظهار علاقه به آن انسان هدایتگر، پیشنهاد میکند که آن حضرت در شهر سامرّاء اقامت کند که مرکز حکومت است خلیفه میخواهد که امام (ع) پیش چشم او قرار گیرد تا اقدامات او را کنترل کند. پیشنهاد متوکل، در واقع به منزله دستور حکومتی ست. او خود را منتظر دیدار صمیمانه با حضرت اعلام میکند.
هرچند که آن پیشوای مردمی، به ظاهر در سامراء آزاد است اما در حقیقت، زیر نظارت مأموران مخفی متوکل به سر میبرد. اذیت و آزار متوکّل و مأموران او نسبت به امام هادی(ع) و علاقهمندان ایشان، روز به روز فزونی میگیرد. اما متوکل عباسی سرانجام در سال ۲۳۶ هجری در اثر کینه و طمع خانوادگی، توسط فرزندش کشته میشود.
امام هادی(ع) در این سالهای سیاه، دست روی دست نمیگذارد و به فعالیت در حوزه فرهنگ میپردازد. از شمار این تلاشهای ارزشمند، مبارزه بی امان عقیدتی است که با گروههای افراط گر دارد.
فرقههایی فراوانی به وجود آمدهاند که عقل و بینش مردم را فریب میدهند. آنها با غلو کردن در باره جایگاه طبیعی اهل بیت(ع) موجب آزار امام هادی(ع) و یارانش می شوند. امام(ع) ضمن تبری جستن از آنها، روشنگری های لازم را به دوستدارانش میدهد.
از رهبران گمراه این دسته افراط گر میتوان به علی بن حسکه قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بن بابای قمی، محمدبن نصیر فهری و فارس بن حاتم اشاره کرد. نتیجه کار آنها، میتواند عبادات به درگاه الهی را بی اهمیت نشان دهد. حضرت هادی(ع) طی نامهای در پاسخ به پرسش مردم، اعلام میکند که عقیدهای که توحید را تضعیف کند باطل است و نسبت به جایگاه خود هشدار میدهد که نباید در این باره به مدح و تمجیدهای خارج از واقعیت روی آورد.
گروه دیگری هم هستند که با طرح موضوع مخلوق بودن قرآن، باور به قدیم و ازلی بودن آن را غلط میپندارند و با آن مخالفت می کنند! البته بحث خلق قرآن در اواخر حکومت بنی امیه در جامعه مطرح شده بود ولی در این زمان مجددا به آن پرداخته میشود.
حضرت امام هادی(ع) سکوت در برابر این افکار را جایز نمیشمرد و اعلام میکند که در باره قرآن، فقط معتقد به«کلام خدا بودن» آن باشید، این پاسخ ساده و عمیق، خط بطلانی بر بحثهای جنجالی و بی فایده آن گروه کژراهه میکشد. درایت و بینش توحیدی و برخورد اصولی امام در زمان حکومت عباسیان باعث میشود که دقیقترین و عالیترین معارف توحیدی و اعتقادی برای جهان اسلام به یادگار بماند.
برخوردهای منطقی به همراه شیوه اخلاقی مهرآمیز آن حضرت سبب میشود که محفل تعلیم و تربیت او رونق بالایی پیدا کند؛ از طرفی هم بنی عباس برای مشروعیت دادن به حکومت، به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان میشود. در این زمان بسیاری از کتب سایر ملل به عربی ترجمه میشود و همین امر موجب میشود تا اذهان مردم آماده پذیرش افکار جدیدی شود و اوضاع علمی جامعه متحول شود. تکاپوی علمی امام (ع) میتواند آن نظرات را در مسیر خوبی مدیریت کند تا مشترکات فکری از دست نروند. درسهای آن هدایتگر را تعلیم دیدگان عرب و غیر عرب مینویسند که حتی گفته شده که آن انسان فرزانه به زبان ایرانیان هم تسلط داشته؛ شیخ طوسی تعداد شاگردان امام هادی(ع) را ۱۸۵ نفر قلمداد کرده که مهمترین آنها عبارند از فضل بن شاذان نیشابوری، حسن بن سعید اهوازی، ایّوب بن نوح دراج، ابو علی حسن بن راشد، حسن بن علی ناصرکبیر، عبدالعظیم الحسنی، عثمان بن سعید، احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری قمی، ابراهیم بن مهزیار، ریّان بن صلت، یعقوب بن اسحاق وعلی بن مهزیار اهواز.
در اینکه ثابت شود آن حضرت، تا چه میزان به جایگاه دانشمندان اهمیت قائل بوده به نقل یک روایت بسنده میشود؛ گفته میشود که حضرت هادی(ع) در مجلسی حضور داشت که بزرگان بنی هاشم دور او را گرفته بودند به ناگاه، عالمی بر آنها وارد میشود که آن حضرت بر میخیزد تا عالم را در کنار خود بنشاند و احترام زیادی به او قائل میشود. هاشمیان گلایه میکنند که چرا امام (ع) آن مرد را به آنها، که بزرگان بنی هاشم هستند، ترجیح داد. حضرت پاسخ میدهند که آیا خداوند نفرموده: ...چون به شما گفته شود: «در مجالس جای باز کنید»، پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند، و چون گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید. خداوند رتبه کسانی را که گرویده و کسانی را که دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه میکنید آگاه است. "(قرآن ۵۸:۱۱) پس خداوند همانطور که یک مؤمن را به یک غیر مؤمن ترجیح داده، دانشمند را هم از غیر دانشمند برتری بخشیده است. خداوند فرموده مؤمن و دانشمند به مراتب از غیر مؤمن و غیر دانشمند برترند ولی نفرموده کسانی که نسب خانوادگی برتری دارند از بقیه بالاترند! و مگر خداوند نفرموده: «آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند؟ » (قرآن ۳۹:۹) پس چگونه است که وقتی خداوند، آدم عالم را برتر شمرده، احترام مرا به او نمیپسندید؟
القاب زیبای آن حضرت که مردم او را به آن نامها صدا میزنند فراوان است از میان آنها میتوان شمار کرد: نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤمن، ناصح، مفتاح و طیب.
امام هادی(ع) پس از ۳۳ سال پیشوایی معنوی و فکری، در حالیکه ۴۱ ساله بود، در ماه رجب سال ۲۵۴ هجری در شهر سامراء به دست «معتز عباسی» (خلیفه ی وقت) مسموم میشود و به شهادت میرسد.
به عنوان حسن ختام این نوشتار و تهنیت میلاد خجسته آن ستاره هدایت، نیک است که حدیثی اخلاقی و کاربردی از آن حضرت آورده شود؛ « برای خوش رفتاری شما همین بس که از نفرت داشتن به دیگران دوری کنید. و کسی که به بخشش خدا مطمئن باشد، به راحتی به دیگران خواهد بخشید. »
ایسنا