دي سامي:

صب گه خو خاش بيدم که دي معراج آيفنه زَه؛ تو خُو وَرپِهرِسُم؛ جِي ايکه دِرِ واز کنم سي کردم تا رفتمه تو حموم؛ سِرُم که هوش اومه دِرِ واز کردُم گفتُم خدا پيرت کنه صب گه زَلتِرِکُم کردي؛ گو: دي سامي ايسو موقِي اي حرفل ني؛ تو پارکِ هلِ شهرک هم ورزشه هم مساوقه؛ هفته ي گذشته دِي مَحسين وا اَهت و عيال رفتنه و ميگن جايزه  يم داره؛ بلکمم دوچرخه کوعه برديم؛ اسم دوچرخه يِ که اشنفتم چيشلُم برق زه؛ گتوعه نادم تو کوچيکو، سامي يم زدم شي چل وخومه رسوندم پارک وگرنه ورزشکار هاري يم نيسوم. اسم ورزش اومه؛ سيتون بگم که سه دسه آدمن که چيش مو ندارن: يه دسه ش ميگن ايقه چي ميخاري، ورزشم خو نميکني؛ نپه سيچه لاغري؟ مونم وشون ميگم درد دل خوتون نکنين؛ سوا اي ديدين تو سند چل پنجا ساله اي دي سامي خوش خوشکي مردال واوي بفهمين مال خاردنه؛ آخرشيا ميترکوم يا قند و چرويم ميزنه بالا يِکشَم ميکنه.

يه دسته يم اونايي هسن که ميگن سيچه سند و سالش کم ميزنه؛ مينله سفيدمه کِر مي کنم تا بيشتر دق کنن، سزاشون هميه.

دسته ي سومم داستانلمه ميخونن و پسندشون ني؛ خو نبو سه قر محشر؛ نخونن؛ تا هشتم واون خاششون بيا؛ شمانم ياد بگيرين هميقه خوتونه تحويل بگيرين.

خلاصه که ما رفتيم و خو خوآلو ورزشمونه کرديم و موسم مسابقه که واوي گفتن زنل گل کوچيک، مردل دارت بازي کنن.گفتم بوي همي؟ اي يَم واوي مساوقه؟ اي وا مساوقه نيلين؛ الان که دوچرخه ايکو بردم ميفهمين مو کي يُم و اينجو کُجُيه.

هميکه بُنگُم دادن مث فنر راس واويدوم؛ سه تا توپ سه کُچِ زمين بي که بعلت نداشتن تمرين دوتاشه کاملا خارج زدوم يکيشم بسکه يواش زدوم همي ناهاي خط دروازه ويسِکي و هر چي هُفش کردوم جلوتر نره؛ هيچ ديه گفتوم دي معراج بيو بريم که ما نه ورزش کرديم و نه چي گيرمون اومه، از قديم گفتنه نکرده کار نمي يره بار؛ اي ما شانس داشتيم اسممونه مينادن شمسعلي؛ والله بخدا....