- نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1289
- حضور فعالانه آریاساسول در بزرگترین رویداد پلاستیک آسیا
- افت و خیز سرعت اینترنت ایران در داشبوردهای جهانی
- اتحادیه اروپا باید رژیم اسراییل را تحریم کند
- به توافقات انجام شده میان آذربایجان و ارمنستان احترام میگذاریم
- غزه از زمین، هوا و دریا زیر آتش قرار گرفت
- شکست حماس باوجود تونلها ناممکن است/حماس حاکم غزه پساجنگ خواهدبود
- حرکتِ مطلوبِ جامعه به سمت حفظِ حریم و حرمت زنان و بانوانِ سرزمین
- آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
- پاکسازی و مسدود شدن ۸۴ صفحه اینستاگرامی هنجارشکن در استان بوشهر
اتحادخبر- طلیعه بی غرض: دربِ آهنی و زنگ زده ی کانکس با جیرجیرِ گوش آزاری روی پاشنه چرخید و باز شد.باد بود که در را هُل می داد و به جای جای این کلبه ی آهنی سرک می کشید. «باباصالح» خود را روی زمین سُر داد تا نزدیک درب رسید.باچشمانی اندوهبار به دشت درگِل نشسته ی پیش رویش زُل زد.آهی جان سوز از سینه بیرون داد، گویی دلش را در...
طلیعه بی غرض:
دربِ آهنی و زنگ زده ی کانکس با جیرجیرِ گوش آزاری روی پاشنه چرخید و باز شد.باد بود که در را هُل می داد و به جای جای این کلبه ی آهنی سرک می کشید. «باباصالح» خود را روی زمین سُر داد تا نزدیک درب رسید.باچشمانی اندوهبار به دشت درگِل نشسته ی پیش رویش زُل زد.آهی جان سوز از سینه بیرون داد، گویی دلش را در قفسه ی سینه به آتش می گداختند. انگار همین دیروزبود،صدای بم ورگدارِ «حاج سردار» توی سرش پیچید؛
-بابا صالح ؛ یه تکه زمین برات دارم مثل طلا.
-زمین لبِ روده،خاکش جون میده واسه ی کِشت.
-انگشتتم توش فروکنی جوونه میزنه!
-به خدا مفتِ مفت.
حاج سردار دلال ده بود.کارش همین بود که معامله ای را جوش بدهد و از قِبَلش منفعتی ببرد.فرقی نمی کرد مِلک باشد،ماشین باشد یا وسایل خانه. تو همه چی سرک می کشید،البته به قول خودش ؛ خدمت میکرد.باباصالح کلافه و سردرگم،چشم به راه توران دخترِ یکی یکدانه اش بود.از صبح که رفته بود تا از مادرش خبری بگیرد،هنوز برنگشته بود.مادر از غروب دیروز که دلِ آسمان گرفته بود ، با مشتِ رعدها و نگاهِ برق های پی درپی، شروع کرده بود به باریدن.مینار گلداری را که بابا صالح از سفر خراسان برایش آورده بود،سرش انداخته وبرای آوردن «مهتاو»-گاو سفیدشان- زده بودبیرون و انتظار کشنده برای برگشتنش خوره ای بود که به جان بابا صالح وتوران افتاده بود و انگار تمامی نداشت.خاطرات مثل برق ازمیان هجومِ افکارش راهی برای عبور یافت.چه روزی بود آن روز ،همه ی اهل روستا تو قهوه خونه ی «یارعلی» جمع شده بودند.یارعلی؛ لاغر و بلند با لنگ قرمزِ چهارخانه دور کمرش، پشت پیشخوان، توی استکان های کمر باریک چای می ریخت تا میانِ جمع بگرداند.صدای هلهله وشادی همه جا را پر کرده بود.گُمپله های رنگین جلوی قهوه خونه یارعلی و خانه ی باباصالح،باوزش نسیم می رقصیدند و»خاله زبیده ،مادرتوران،عاشقانه به استقبال آمده بود.چشمانِ درشتِ خاله زبیده دراحاطه سرمه ی سیاه عربی سخت دلبری می کرد، انتظار وبی قراری توی اون گوی های آتشین شراره می پراند،وقرار از دل بابا صالح می ربود،طوری که همان جا زیر سنگینی همه ی نگاه هایی که آن ها را می پاییدند،مینار گل دارِ زیبایی را که توی بازارِ حرم پسندیده بود از ساک دستی اش درآورد و در انظار ،روی سرخاله زبیده انداخت.لپ های خاله هم مثل شقایق های دشتِ جنوب، گُل انداخته بود.یارعلیِ قهوه چی هم باصدای بلند جار زده بود که به خاطرِ سلامتی بابا صالح چایی مهمون من وصدای صلوات، قهوه خونه را انباشته بود.
حصارِ آهنی چقدر دلگیر و تنگ بود.دشت؛ سرد و بی روح با چشمانِ وق زده اش بابا صالح را می نگریست. ازگندم زارها خبری نبود.ازجالیزها، از گل های رنگارنگ. صدایِ زنگوله ی میشِ پیرِ در دشت نمی پیچید.جز هیاهویِ مردم،وصدایِ مویه ها،چیزی شنیده نمی شد.
بازهم زنگ خاطرات درگوش باباصالح نواخته شد.
- باشه حاج سردار میخرمش.و بعد،همه سرمایه اش و یک جفت النگوی خاله زبیده را داد و صاحب زمین ها شد.
دستان باباصالح با گل و درخت حسابی اُخت بود و برایش آمد داشت.باغی زیبا حاصل زحمات او شد. درقسمت دیگر باغ چنداتاق هم بنا کرد وبه آن جا نقل مکان نمود.
توران سراسیمه با چند بطری آب وبسته ای نان و یک پرس غذا از راه رسید.درِ کانکس را بست و با دیدن پدر،جلوی در،او را به سمتِ رختخواب هدایت کرد.گفت:
- باد سردی میاد.سوز داره .چرا این جا نشستی؟ آخه نمیگی سرما بخوری، اونم تواین اوضاع؟باباصالح آرام وماتم زده نگاهی به توران کرد و پرسید :
-از مادرت خبری نشد؟از مهتاو چطور؟ نتوانستی نشانی بگیری؟وباسکوت توران،آه سردی از دل بیرون داد.
توران، پتویِ اهدایی را که آرمِ هلال احمر گوشه ی آن نمایان بود،روی پدرکشید و گفت:
-هواسرداست.حال وروزت خوش نیست! بهتره استراحت کنی.
بعد غذا و بطری آب را کنار دست او گذاشت وگفت:
-مردم زیادی برای کمک آمده اند و برای همه غذا آورده اند.
-بیا یه لقمه بخور ، ازدیروز گرسنه ای.
اما بغض سنگینی توی گلوی باباصالح مانده بود و نمی گذاشت چیزی از آن پایین برود.پتو را روی سرش کشید.توران دید که پتو با لرزشِ شانه های پدر می لرزد.
اونیز تنش لرزید،به دیواره کانکس تکیه کرد،خود را لغزاند و روی موکت نشست.ناخودآگاه با دستانش بی هدف، لای پرزهای موکت را کاوید،درست مثل وقت هایی که مادر دل نگران بود.
به خانه زیبایشان فکرکرد که درمحاصره آب مانده بود.به مادر که دوروز بود پیدایش نبود.به مهتاو گاو سفیدی که توی روستا تک بود و او با قطره های جان بخشِ شیرش رشد کرده بود.به اهالی ده که همه چیزشان را از دست داده بودند و به عبدی که دیگر نبود.
هنوز صدای شیون مادرعبدی در گوشش زنگ می خورد.
عبدی پسر شرّ و شیطان کوچه که هیچ کس وهیچ چیز از شیطنت هایش درامان نبود،چطور نتوانسته بود ازعهده سیل بربیاید!می گفتند که ؛ رفته بود دنبال کفترهایش.
-چندتاشون رو پر میده.اما پرهای حنایی روچیده بود که خونه نشین بشه.انگاری که کفترِ سفید صادقو دنبالش بود.حنایی رومیذاره روسرش ومیزنه به آب ،که...
توران به یاد نسیم نگاه های سبز وداغ عبدی افتاد که؛ گاهی با شرمی خاص،به قاب صورت نوازش گونه اش می وزید و دلش را آشوب می کرد. آه.. عبدی ...آه
قطره های داغ اشک یکی پس از دیگری ازگونه های توران به روی موکت چکید و در میان پُرزهای آن گم شد.
توران به فکر فرو رفت.تمام مناظری که صبحی توی روستا دیده بود،جلوی چشمش رژه می رفتند،.ولوله ای بود.مردم برای به دست آوردن یک پُرس غذا از هم سبقت می گرفتند.یک عده دنبالِ پتو ولباس گرم بودندو عده ای دیگر پی لوازم بهداشتی.توران اما بانگاهی نگران ازمیان جمعیت می گذشت وبه تنه هایی که می خورد، اعتنا نمی کرد. به همه جا سرک کشیده بود،ازهمه کس پرسیده بود.اما انگار هیچ خبری ازگمشده هایش نبود.به قهوه خانه یارعلی که رسیده بود، دیده بودکه تمام دیوارهایش خیس است، ودر ورودی آن با گل ولای پوشانده شده است. گل های چسبیده به چکمه هایش مانع جرکتش شده بود. به سختی حرکت می کرد. ماشینی ایستاد و دست های مهربانی به او آب و غذا تعارف کرد،توران غم زده ومأیوس به دیواره سرد کانکس تکیه زده بود. ، غذای ازدهن افتاده ،رویِ زمین کنار ِبابا صالح ولو شده بود. کسی به آن لب نزده بود، او دلتنگ بود دلتنگ کوچه،دلتنگ خانه،دلتنگ آغوش مادر در این لحظه هایِ بی کسی.دلتنگ باغچه ودلتنگ صدای سوت های عبدی وقتی کفترهایش را روی بام می پراند.
صدای ضربه ای روی درِ کانکس او را ازخیالات بیرون کشید.ازجا پرید.اشک های روی گونه اش را با پشت دست پاک.کرد.از صبح یک جورهایی به دلش برات شده بود که امروز ازمادر خبری می شود.
در را گشود.صدای جیر جیرِ در دلش را ریش کرد. بابا صالح هم سرش را زیر پتو بیرون آورد.یکی از کارکنان هلال احمر، به همراه یک سرباز بود. بند دلش برید. مینار آغشته به گل ولایِ مادر در دستان سرباز بود. همان مینارِ آشنا.
تازه ترین خبرها
- نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1289
- حضور فعالانه آریاساسول در بزرگترین رویداد پلاستیک آسیا
- افت و خیز سرعت اینترنت ایران در داشبوردهای جهانی
- اتحادیه اروپا باید رژیم اسراییل را تحریم کند
- به توافقات انجام شده میان آذربایجان و ارمنستان احترام میگذاریم
- غزه از زمین، هوا و دریا زیر آتش قرار گرفت
- شکست حماس باوجود تونلها ناممکن است/حماس حاکم غزه پساجنگ خواهدبود
- حرکتِ مطلوبِ جامعه به سمت حفظِ حریم و حرمت زنان و بانوانِ سرزمین
- آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
- پاکسازی و مسدود شدن ۸۴ صفحه اینستاگرامی هنجارشکن در استان بوشهر
- ۲۹ درصد از ناوگان باری در جادههای استان بوشهر دارای اضافه بودند
- مناطق حفاظت شده در استان بوشهر افزایش مییابد
- هوای استان بوشهر گرمتر میشود
- از دست اندركاران معاینات ادواری كاركنان پتروشیمی پردیس تقدیر شد
- معضل ۱۳۰ میلیارد تومانی درویش در پرسپولیس/ اردیبهشت خطرناک!
- پیشنهاد مشترک یک باشگاه قطری به سه بازیکن تاثیرگذار پرسپولیس
- محمودوند: کسب حداقل دو مدال در بخش بانوان دوومیدانی قطعی است
- تکلیف جانشین مدافع محروم پرسپولیس مشخص شد
- چرا جنگ آینده میتواند میان روسیه و چین باشد؟
- این آزمایش سرطان پروستات را بدون نمونهبرداری تشخیص میدهد
- درمان سرماخوردگی و آنفولانزا با این روغن
- یکی از معجزهآساترین خواص این گیاه تقویت دید چشم است
- انواع مرغ ماهی خوار در ایران + بررسی خصوصیات آن ها
- استقلال و پرسپولیس فروخته شدند
- ۷ موقعیت در زندگی که هنگام مواجهه با آن ها باید «نه» بگوییم
- بیماری ترانه علیدوستی چیست؟ / آخرین وضعیت درمان
- از این حیوان فقط دو نمونه در جهان باقی مانده
- تماشای ماه صورتی آوریل را از دست ندهید
- اگر کسی خود را مامور معرفی کرد چه کنیم؟
- این دانه برای خواب عمیق، بهبودی و ایمنی سالم مفید و التهاب و روند پیری را کاهش میدهند
- آمار دریافت کنندگان وام ازدواج استان بوشهر اعلام شد
- استقبال اعضای بوشهری تیم ملی والیبال ساحلی در فرودگاه بین المللی بوشهر
- حضور مدیرکل ورزش و جوانان استان بوشهر در اردوی ایرانجوان
- ایرانجوان بوشهر صدرنشین لیگ دسته سوم فوتبال باشگاه های کشور شد
- همایش خودروهای کلاسیک در شهرستان دشتی برگزارشد
- تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
- ۴۴۶ هکتار از اراضی محدوده شهر بوشهر به نهضت ملی مسکن اختصاص یافت
- پرورش ماهیان گرمابی در دشتستان از طرحهای اولویتدار شیلات است
- شهرک جدید در حاشیه شهر بوشهر ایجاد میشود
- صید ماهی مرکب در صیدگاههای استان بوشهر ممنوع است
- صنایع به رفع مشکلات شهر شرینو کمک کنند
- هوش مصنوعی فرصتی مهم در توسعه و پیشرفت است
- نخستین کنفرانس دوسالانه بینالمللی هوش مصنوعی در بوشهر برگزار شد
- رشتههای هستهای در دانشگاه خلیج فارس ایجاد می شود
- تولید برق هستهای به بیش از ۳۰۰۰ مگاوات افزایش مییابد
- سوخت تخصیصی بخش کشاورزی جهرم رصد میشود
- رویداد هنری گل و مرغ و خوشنویسی در جوار آرامگاه سعدی برپا شد
- شیر خشک موضوع اصلی نشست شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی شد
- امنیت مراکز هستهای به صورت کامل برقرار است/ هیچ چالشی نداریم
- بانک قرضالحسنه مهر ایران بیشترین رشد منابع را رقم زد