کد خبر: 111432 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 04 ارديبهشت 1398 - 13:55
مسعود آتشی، از فعالان فرهنگی و اجتماعی دشتستان در دفتر هفته نامه اتحاد جنوب:
معلمی عشق من بود/ فعالان اجتماعی شهروندان را با حقوق شهروندی آشنا کنند

اتحاد خبر: در ادامه گفتگو با فعالان مدنی دشتستان، مسعود آتشی دومین مهمان دفتر هفته نامه اتحاد جنوب در سال 98 شد و با وی از سوابق و جزییات فعالیت های اجتماعی و مدنی وی هم صحبت شدیم. اتحاد جنوب شما را به خواندن این گفتگو دعوت می کند:... مردم هنوز یک مطالبه گر واقعی نیستند و نمیدانند چه حق و حقوقی دارند که بخواهند آن را دنبال کنند و...

اتحاد خبر -محدثه غلامی: در ادامه گفتگو با فعالان مدنی دشتستان، مسعود آتشی دومین مهمان دفتر هفته نامه اتحاد جنوب در سال 98 شد و با وی از سوابق و جزییات فعالیت های اجتماعی و مدنی وی هم صحبت شدیم. اتحاد جنوب شما را به خواندن این گفتگو دعوت می کند:

لطفا خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟
ابتدا تشکر میکنم از اتحاد خبر که به ما این فرصت را میدهد بتوانیم فعالیت های خود را معرفی کنیم و گامی در جهت اعتلای فرهنگ این شهر برداریم.
من مسعود آتشی در شانزدهم آذر ماه سال ۱۳۴۱ در محله جمشید آباد شهر آبادان متولد شدم.  پدرم در آن سال ها کارمند شرکت نفت آبادان بود. ولی در ایام کودکی به برازجان آمدم و در کوچه ای که اکنون مشهور به محله جایگاه نماز جمعه می باشد بزرگ شده ام. پس از گرفتن دیپلم به سربازی رفتم و بعد در آزمون تربیت معلم قبول شدم و پس از ۳۰ سال خدمت در آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۲ در سن 48 سالگی بازنشسته شدم.
 نیمی از سنوات خدمتم در آموزش و پرورش برازجان را در کسوت معلم راهنمای روستایی و شهری تجربه کرده ام. و در آ. پ . من را بیشتر با نام معلم راهنما می شناسند.


 

شما اصالتا اهل کجا هستید؟

اگر شش نسل به عقب برگردیم اجداد من از تنگستان به برازجان آمده اند

 

چه شد شغل معلمی را انتخاب کردید و یکی از خاطرات دوران معلم راهنمای خود را نقل کنید؟
من در دوران تحصیل دبیران ارزشمندی داشته ام که الگوی زندگی ام بوده اند و همیشه سعی میکردم که مانند آنها عمل کنم و به همین خاطر به شغل معلمی علاقه مند شدم و بعدها واقعا معلمی عشق من شد.

از همان زمان خاطراتم را بصورت روزانه نوشته ام  و تاکنون هم مینویسم و از خواندن آن خاطرات و نقش دبیرانی که در زندگی ام تاثیر داشته اند لذت میبرم.
بعد از هفت سال تجربه در امر تدریس و مدیریت، به عنوان معلم راهنمای روستا انتخاب شدم و ابلاغ این سمت را گرفتم و کار جدیدم را از اول مهرماه در پست معلم راهنمای روستایی شروع کردم... کار روزانه من این بود که به مدارس سرکشی می کردم و مشاهداتم را طی فرمی به اداره آموزش و پرورش گزارش می نمودم...  در همان روزهای اول از تمام مدارس بازدید کردم و با همکاران جدیدم آشنا شدم .
در هفته دوم مهرماه  بازدیدی از دبستان چندپایه «پیروزی بنار آبشیرین» بعمل آوردم.
مدیرآموزگار آن دبستان، خانم ....... نام داشت که بعد از این بازدید به مرخصّی زایمان رفت و در بازدیدهای بعدی توفیق دیدار وی را نداشتم تا این که در یکی از روزهای سرد بهمن ماه وارد همان مدرسه شدم و متوجه گردیدم که خانم مدیر از مرخصّی برگشته و در کلاس درس مشغول تدریس می باشد. به دفتر مدرسه نرفتم و مستقیم وارد کلاس او شدم .


بعد از سلام علیک یک جعبه کارتن نسبتاً بزرگ، وسط کلاس نظرم را جلب نمود درِ آن کارتن بسته بود و از محتویات آن اطلاع نداشتم، با نوک کفشم آن را به گوشه ای از کلاس که سطل آشغال قرار داشت فرستادم تا  به خانم مدیر نشان بدهم که باید در امر بهداشت و نظافت کلاس توجه و دقت  داشته باشد.
 کارتن تقریباً سنگین به نظر آمد و در لحظه ای احساس کردم صدای ضعیفی از درون آن شنیده می شود بلافاصله خود را به کارتن رساندم و درِ آن را باز کردم، دیدم نوزادی زیبا و بسیار دوست داشتنی، درون آن خوابیده است.
در حالی که  لبخند زیبایش، مرا مات و مبهوت خود کرده بود او را در آغوش گرفتم ... او را روی میز آموزگار گذاشتم و به خانم معلم گفتم:
چرا این اشرف مخلوقات را درون کارتن گذاشته اید؟ 
خانم معلم با حالتی که شرم  وجودش را گرفته بود گفت: «آقای آتشی، وقتی دیدم با موتور وارد مدرسه شده اید، فرصت  تمام کارها از من سلب گردید و تنها کاری که می توانستم انجام بدهم همین بود که او را برای دقایقی درون این کارتن مخفی کنم»
نوزاد همچنان داخل کارتن خوابیده و مشغول خنده بود.  شاید به کار مادرش می خندید که او را در حضورِ جمعی از دانش آموزان ، در کارتن پفک نمکی حبس کرده بود و شاید به حضور بی موقع و غافلگیرانه معلم راهنمای کم تجربه که خارج از عرف معمول، مستقیم  وارد کلاس درس شده بود و یا شاید  به بعضی قوانین و مصوبه های آموزش و پرورش نیشخند می زد که همراه داشتن فرزند در مدارس را منع نموده بود. 
بار دیگر به کودک درون کارتن خیره شدم ... اسم او را از مادرش سوال کردم،  خانم معلم با تبسّمی خاص گفت: «فاطمه»

روزگار معلمی از گذشته تاکنون به لحاظ  آموزشی و معیشتی چه تغییری کرده است؟
معلم های قبل، با عشق و علاقه بیشتری به دانش آموزان خود آموزش میدادند، تا آنجایی که وقتی بچه ها را هنگام بازی در کوچه می دیدند از آنان سئوالات درسی از جمله جدول ضرب میپرسیدیم. ولی به لحاظ معیشتی از گذشته تاکنون تفاوت چندانی نکرده است ولی در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی وضعیت معیشتی معلمان تا حدودی سامان گرفت ولی متاسفانه بعدا توجه چندانی به حقوق و معیشت فرهنگیان نشد و فعلا چندان مناسب نیست.



شما سابقه زیادی در آموزش و پرورش و کار معلمی دارید، به نظرتان کدام یک از روسای آموزش و پرورش دشتستان، خدمات ماندگارتری انجام دادند و فعال تر بودند؟

در پیش از انقلاب جناب اقای محمد اسماعیل مهدوی  که از سال 54 که رییس آموزش و پرورش دشتستان بود از لحاظ مدرسه سازی و گسترش فضای اموزشی بسیار فعال بود. بیشتر مدارسی که اکنون می بینیم از فعالیتهای آقای مهدوی میباشد.
در زمان بعد از انقلاب هرکدام از روسای اموزش و پرورش فعالیت های خاص خودشان را داشته اند. ولی فعال ترین مدیرانی که تعامل با همه جناح ها داشتند میتوانم نام ببرم اقای سید محسن ساجدی و حاج جعفر عباسی می باشند. این دو مدیر به نظر من بیشتر در فکر آموزش و فرهنگ این شهر بوده اند.

برویم سراغ یادنامه ها؛ نوشتن یادنامه ها را از چه زمانی و چگونه شروع کردید و  تا کنون به شماره چند یادنامه رسیده اید؟
من در گروه فرهنگ سازان سبز اندیش محیط زیست در سال 94 ابتدا با گذاشتن عکس و توضیح دادن و بحث کردن در رابطه با ان فعالیتم را شروع کردم ، در بحث یادنامه ها فکر نمیکردیم که این روند پیشرفتی داشته باشد و شکل بگیرد بنابه همین منظور ابتدا شماره گذاری نکردیم و از شماره 1 تا 8 یادنامه ها موجود نیست و متاسفانه در بایگانی هم موجود نیست و تاکنون یادنامه ها به شماره 264 رسیده است.

چه شد که نام یادنامه را برای نوشته های خود انتخاب کردید؟
از همان سالی که این نوشته ها را در شبکه اجتماعی منتشر میکردم با نام نوستالژی منتشر میشد ، تا اینکه در گروه انجمن فرهنگ سازان یکی از خانم ها به نام نرگس محمدی راد پیشنهاد داد که بجای واژه ناملموس نوستالژی از کلمه یادمانه استفاده کنم و من هم در شماره بعد،بجای یادمانه به اشتباه از کلمه ی یادنامه استفاده کردم که این اشتباه همچنان ادامه دارد.

 





در برنامه کاری شما هست که بعد از مدتی به عنوان یک مجموعه کتابی چاپ کنید و اینکه پیش بینی شما برای چاپ جلد اول چه مدت زمانی است؟

 
بله ، خیلی از عزیزان هنرمند و دوستان نویسنده که به من لطف دارند اعلام امادگی کردند که کار چاپ کتاب را انجام دهند ولی من تا الان که فضای مجازی را باز میبینم دوست دارم اطلاعات و رخدادهای تاریخی شهرم را به نسل جوان منتقل کنم.

چراچند شماره بین یادنامه ها دیده نمیشود و آنها را حذف کرده اید؟
بله صحیح میفرمایید تعدادی از یادنامه ها را بنا به دلایلی خودخواسته حذف کردم و دوست ندارم در مورد آنان صحبت کنم.

منابع شما برای نوشتن یادنامه ها چیست؟
یکی از مهمترین منابع  یادنامه هایم ، خاطرات شخصی ام می باشد که از سنین نوجوانی، به صورت روزانه ثبت کرده ام و هنوز هم ادامه می دهم
 منابع دیگر : استفاده از تمام کتاب هایی که پیرامون شهر عزیزم برازجان توسط مورخان و نویسندگان محلی نوشته شده اند استفاده می کنم
و از معمرین محلی مانند حاج غلامرضا باباعلی، حاج سید محمدرضا شاهروبندی، حاج علی شاه حسینی، حاج محمدحسین سلمانی، و مصاحبه هایی که با حاج ماشالله کازرونی  داشته ام استفاده میکنم  و همچنین از اطلاعات  و حافظه تاریخی مادر عزیزم در نوشتن یادنامه ها بهره ها می برم.



فعالیت اجتماعی را بصورت رسمی با کدام سمن شروع کردید و درخصوص این فعالیت های اجتماعی توضیحی بفرمایید؟
  از همان سال هایی که پای  کامپیوترها به خانه ها باز شد در فضای مجازی وبلاگی تحت عنوان «معلم راهنما» ساختم که  کارهای تخصصی خود را منتشر میکردم و این وبلاگ به سایت وزرات آموزش و پرورش لینک شده بود..
فعالیتم در وبلاگ ادامه داشت تا این که فیسبوک را شناختم و در بدو وردم به این فضای مجازی با «انجمن دوستداران دشتستان» آشنا شدم..  این انجمن را آقای سید عبدالرضا حسینی از آلمان مدیریت می کرد و در آن زمان آقای شاکر شکیبا از بوشهر و جناب مجید کمالپور در برازجان ادمین آن بودند
  با ابتکار جناب حسینی و خوش فکری ادمین های آن ، فعالیت های انجمن دوستداران  را از فضای مجازی به سمت دنیای واقعی سوق دادیم و فعالیت های زیبایی هم به نمایش گذاشتیم ... باب آشنایی من با بسیاری از دوستان و فعالان اجتماعی از همین انجمن شروع شد .
فیسبوک را در دنیای مجازی خیلی دوست دارم و آن جا را خانه اصلی خودم  می بینم . فعالیت های من در فضای مجازی بیشتر در واتساپ و اینستاگرام و تلگرام می باشد که یک سری خاطرات خودم و اطلاعات تاریخی شهرم برازجان و تاریخچه ادارات و موسسات دولتی و معرفی فرهنگ و آیین ها ی سنتی و قدیمی و همچنین معرفی بزرگان و مشاهیر و مفاخر برازجان را تحت عنوان «یادنامه» منتشر می کنم.

به عنوان یک عضو مؤسس خانه فرهنگ دشتستان ان جی او هایی که در آن فعالیت میکنید ، مهمترین رسالت خانه فرهنگ چیست و مهمترین  تشکل فرهنگی در چه مواردی است؟
هدف ما در خانه فرهنگ باز کردن باب گفتگو و تعامل و تعاطی افکار بین افراد جامعه است و ما میخواهیم که مردم از قانون شهروندی خود آگاه شوند و جامعه را به سمت مطالبه گری ببریم.

آیا در سالهای اخیر فضا برای فعالیت های فرهنگی و ان جی او ها فراهم هست؟ فضای کار را چطور میبینید؟
با توجه به اینکه کار فرهنگی ، کار سختی است ، ما در خانه فرهنگ دشتستان به دنبال تزریق شادی و نشاط در بین مردم هستیم. مثلا چندین سال  برنامه ی  شب یلدا و جشن های دیگر را برگزار کردیم ، ولی بعضا بنا به دلایلی مجبورمان کردند که این برنامه ها را دنبال نکنیم ، در حال حاضر فضا برای کارهای فرهنگی  چندان مناسب نیست.

مهمترین چالش فرهنگی شهرستان و استانمان را چه میدانید؟
متاسفانه نرخ کتابخوانی در سراسر ایران به شدت تنزل کرده و استان و شهر ما هم دامنگیر این چالش است ،و این موضوع یکی از دغدغه های اصلی خانه فرهنگ دشتستان ما می باشد. کتابها در کتابخانه ها دارند گرد و غبار میخورند زیرا قیمت کتابها افرایش یافته و در قدرت خرید همه مردم نیست و فعلا کتاب در سبد زندگی مردم جای خاصی ندارد.



چه راهکاری برای این معضل پیشنهاد میدهید؟
ما در خانه فرهنگ دشتستان در این زمینه کار میکنیم و در رونمایی چندین کتاب فعالیت داشته و دوست داریم فرهنگ کتابخوانی نهادینه شود.
و در انجمن فرهنگ سازان سبز اندیش محیط زیست که خانم سعیده مهدی زاده و خانم شهرزاد آبادی و تیم انان درحیطه کتابخوانی فعالیت میکنیم ، فرهنگ کتابخوانی را از مدارس شروع کرده ایم و با کمترین امکانات کار فرهنگی انجام می دهیم برای مثال : ما در انجمن فرهنگ سازان سبز اندیش محیط زیست ، از قبل فروش کاغذ های باطله درآمدی برای خرید کتاب کسب کرده ایم  و با پول آن تعداد زیادی کتاب خریداری نموده ایم و بانک کتاب در پژوهش سرای متقین تشکیل داده ایم و حدود پانزده مدرسه را تحت پوشش طرح کتابخوانی دراورده ایم که کتاب ها بصورت چرخشی در اختیار دانش آموزان قرار میگیرد و از این طریق فرهنگ کتابخوانی را از دانش آموزان شروع کرده ایم.

عملکرد دستگاه های متولی فرهنگ را چطور ارزیابی میکنید؟
دستگاه ها و متولیان فرهنگی قطعا هر کدام فعالیت های خود را انجام میدهند ولی این فعالیت ها کافی نیست. اگر برای کار فرهنگی هزینه نکنند نمیتوانند نتیجه ی مطلوب بگیرند. اگر نگاهی به چهره ی مردم شهر بیاندازیم آنان را بسیار افسرده می بینیم، مردم به همدیگر لبخند نمیزنند و این موضوع نشان میدهد که در صنعت لبخند کار نکرده ایم..
و بنظر می رسد که کارهای فرهنگی در اولویت دولت نیست و بجای هزینه کردن برای فرهنگ ، آنقدر سرگرم کارهای جانبی شده اند که کلا این موضوع بسیار مهم به حاشیه رفته است.



عملکرد فرماندار سابق آقای ارسلان زارع را چگونه ارزیابی می کنید و از فرماندار آینده چه انتظاری دارید؟ فکر میکنید مهمترین اولویت فرماندار آینده باید چه مواردی باشد؟
در رابطه با آقای دکتر ارسلان زارع باید بگویم، که ایشان هم فکر ما بودند و یکی از ویژگی خاص دکتر زارع این بود که با تمام گروه ها و جناح ها ارتباط مستقیم داشت و شنونده بسیار خوبی بود. همین که سمن ها را دعوت میکرد و از راهکارهای آنان استفاده میکرد، نشانه ی علاقه مندی ایشان به خرد جمعی و کار فرهنگی بود.
من نمره قبولی به دکتر زارع می دهم و اکنون که در استان گیلان مشغول فعالیت است آرزوی سلامتی برایشان دارم.
لیکن در رابطه با مهمترین اولویت فرماندار آینده باید عرض کنم که دوست دارم یک فرماندار بومی، کاربلد که با تاریخ و جغرافیا و آداب  و فرهنگ این شهر آشنا باشد و از محرومیت ها و از فرصت ها و داشته های این شهر اطلاع داشته باشد و دارای یک روحیه ی فرهنگی باشد و در ایجاد نشاط اجتماعی دارای طرح و برنامه باشد.


به نظر شما مهمترین مشکل شهر برازجان در حال حاضر چیست؟

یکی از مشکلات عمده شهر برازجان مسئله آب است بعد از این همه بارندگی، مشکلات آب همچنان به قوت خودش باقی است  و هنوز تابستان شروع نشده آب جیره بندی است ولی با توجه به قول هایی که در رابطه با آب شیرین کن داده اند امیدوارم که هرچه سریعتر به بهره برداری برسد. ولی با روند کاری که من می بینم چندان خوشبین نیستم که بتوانند در یک الی دو سال آینده معضل و مشکل آب را حل کنند.


ارزیابی تان از فعالیت سمن ها ، کنشگران مدنی و فعالان اجتماعی چیست و نقطه ضعف و قوت عملکردشان را چه میدانید؟
یک کنشگر واقعی میتواند به فعالیت های شکل گرفته و مختلف خود در عرصه های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و زیست محیطی به منظور ایجاد تعادل و یا تغییر به نفع جامعه فعال باشد. آنها باید بتوانند به ساختار های اجتماعی فکر کنند و با کنشگری خود مسئولین و قانون گذاران را موظف کنند که قانون هایی در جهت رفاه مردم تصویب کنند. سمن هایی که الان می بینیم ، فعالیت می کنند ، ولی یک کنشگر واقعی نیستند چراکه بصورت پراکنده کار می کنند و هنوز نتوانستند تغییری ایجاد کنند ویا کار بنیادی انجام داده باشند.

حرف پایانی؟
در خاتمه این گفت و گو تشکر میکنم از هفته نامه اتحاد جنوب و سایت خبری اتحاد خبر که موقعیت های مناسبی را در اختیار ما قرار داده که بتوانیم نقطه نظرات خود را بیان کنیم. نسبت به آگاهی و اشراف مردم با حقوق شهروندی خودشان، باید بیشتر کار شود. چرا که مردم هنوز یک مطالبه گر واقعی نیستند و نمی دانند چه حق و حقوقی دارند که بخواهند آن را دنبال کنند و این وظیفه سمن ها و فعالین فرهنگی و مدنی است که در این زمینه بیشتر فعالیت کنند.

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/111432