کد خبر: 108674 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 23 بهمن 1397 - 16:44
گفتگو با ترانه فرخی، بانوی توانیاب مطالبه گر
‎ترانه امیدواری+ تصاویر

اتحاد خبر: ترانه فرخی یکی دیگر از مهمانان دفتر بوشهر هفته نامه اتحاد جنوب است، دختری که شاید به عنوان یک فعال اجتماعی شناخته شده باشد اما او را می توان پیامبری دانست که رسالتش کاشتن بذر امید است، شما را به خواندن گفتگوی ما با این فعال اجتماعی دعوت می کنیم. من ترانه فرخی هستم از او می خواهیم خود را با «من ترانه فرخی هستم» تعریف...

اتحاد خبر – ثریا شیری، مهدی بکران: ترانه فرخی یکی دیگر از مهمانان دفتر بوشهر هفته نامه اتحاد جنوب است، دختری که شاید به عنوان یک فعال اجتماعی شناخته شده باشد اما او را می توان پیامبری دانست که رسالتش کاشتن بذر امید است، شما را به خواندن گفتگوی ما با این فعال اجتماعی دعوت می کنیم.

‎من ترانه فرخی هستم
‎از او می خواهیم خود را با «من ترانه فرخی هستم» تعریف کند و او می گوید: متولد سال 1364 در بندر گناوه و اولین فرزند خانواده. در سن 6 سالگی به خاطر یک اتفاق و یک حادثه ی پزشکی به بیماری راشیتیسم نرمی استخوان دچار شدم و از آن به بعد از راه رفتن محروم شدم.
‎او هنوز هم صدای پزشک را به خاطر می آورد، وقتی که بعد از عمل های متعدد در آن سال ها به پدرش گفته بود: «چرا اینقدر برای این بچه خرج می کنید؟ دختر است، او را به خانه ببرید تا در خانه بماند و بمیرد».
‎"در حال حاضر من اینجا هستم و آن پزشک، سه فرزند توانیاب دارد که در اجتماع هیچ حضوری ندارند". این را ترانه می گوید، ترانه ای که به جای زانوی غم بغل گرفتن و منزوی شدن، راه تلاش را در پیش گرفته است، از یک زمانی به بعد به این نتیجه رسیده  که نباید به خودش سخت بگیرد و در اثر تشویق و ترغیب پدر و مادرش تصمیم می گیرد در اجتماع حضور پیدا کند و زمان کودکی اش را با شرکت در کلاس های نقاشی و انجمن های شعر سپری کند. در حالی که مجبور بود یک سال از عمر خود را خانه نشین باشد، اما باز هم با تلاش مادرش و همکاری آموزش و پرورش از طریق دختر یکی از همسایه ها، درس ها را می آموخت.

ترانه وقتی چیزی را انتخاب می کرد تا زمانی که موفق نمی شد دست بردار نبود
‎او ورود خود را به عرصه تئاتر این گونه شرح می دهد: یک آقایی در فرهنگسرای گناوه به دلیل فن بیان و استعداد من، پیشنهاد بازیگری داد، اما پدرم مخالف بود، ولی ترانه وقتی چیزی را انتخاب می کرد تا زمانی که موفق نمی شد دست بردار نبود، به همین دلیل تئاتر را انتخاب کردم، به محض حضورم در سالن پلاتو، حس خاصی به من دست داد و فهمیدم در تئاتر می توانم نقش ها و موقعیت هایی را تجربه کنم که در واقعیت نمی توانستم به آن ها دست یابم، مثل ازدواج کردن و مادر شدن.
‎ترانه، تئاتر را از سن 11 سالگی شروع کرد و موفق شد مقام های شهرستانی و استانی زیادی در این حرفه کسب کند. علیرغم این که در رشته ی علوم سیاسی در شهر بوشهر پذیرفته شد، اما به دلیل مخالفت پدر مدرک کاردانی را در رشته ی حسابداری دانشگاه آزاد گناوه اخذ کرد. بعد از آن از سال 94 با انتخاب رشته ادبیات نمایشی گرایش نویسندگی در مقطع کارشناسی به بوشهر آمد و همزمان کار تئاتر را در حوزه ی فرهنگ و هنر ادامه داد.

‎از تماشای تئاتر دوری می کنم
‎ترانه فرخی پس از دیدن بی مهری کارگردانان عرصه تئاتر از این هنر فاصله گرفته است تا جایی که از تماشای هر گونه تئاتر دوری می کند و می گوید: نقش هایی بود که توانایی بازی کردن آن ها را در خودم می دیدم اما به دلیل اینکه کارگردانان در توانایی من برای بازی کردن نقش آدم های عادی شک داشتند این فرصت از من گرفته شد و حتی زمانی که تصمیم گرفتم با همکلاسی هایم یک کار مستقل در این زمینه شروع کنیم، کسی همکاری نکرد و خیلی ناراحت شدم.


‎از دیگر موفقیت های ترانه فرخی می شود به مقام چهارم کشوری در رشته تنیس، نوشتن داستان های کوتاه، کارهای ورزشی و فعالیت های اجتماعی و چند تئاتر در حوزه ی توانیابان اشاره کرد.


‎مصائب بوشهر
‎به دلیل اینکه خوابگاه مناسب زندگی برای یک توانیاب نبود مجبور شد قید زندگی خوابگاهی را بزند و در جستجوی یک خانه باشد. که در این جستجو اتفاقات مختلفی رخ داد: برای مدتی با یکی از دختران فامیل همخانه شدم، اما همچنان در جستجوی جایی برای سکونت بودم، به خاطر شرایط جسمی من کسی موافق همخانه شدن با من نبود، بالاخره یک نفر با شرط اینکه باید تمام کارهایم را خودم انجام دهم پذیرفت، اما خانه ای که قرار بود در آن ساکن شوم در طبقه ی چهارم بود و 60 پله داشت. به خودم گفتم ترانه این پله ها سرنوشت تو را تغییر خواهد داد.
‎سکونت در خانه ای با 60 پله مشکلات زیادی داشت اما او از این مشکلات به خانواده چیزی نمی گوید چون معتقد است ترانه می تواند.


‎سقوط ترانه از پله ها به دلیل ضعف و سرگیجه مقدمه ی یک سختی جدید می شود: به دلیل نخوردن غذا ضعف و سرگیجه داشتم، در حالی که سوار ویلچر بودم از پله ها افتادم، رساندنم به بیمارستان یک ساعت زمان برد، پزشک با معاینه ی من گفت: هیچ کاری نمی توانم بکنم.


‎ترانه همیشه خدا را نزدیک  خود احساس کرده است و می گوید: تنها کسی که کنارم بود و همیشه به من انگیزه می داد، مادرم بود. 

تمام موفقیت هایم را مدیون پدر و مادرم هستم
‎دیدگاه خوب خانواده ام و اینکه من را به چشم یک فرد معلول نگاه نمی کردند باعث شده بود من هیچ گاه احساس منفی نداشته باشم، خانواده ام هیچ گاه بخاطر وجود من احساس شرمندگی نداشتند و تمام موفقیت هایم را مدیون پدر و مادرم هستم.

‎ویلچر، صندلی سلطنتی من است
‎به بچه های فامیل یاد داده ام که ویلچر، پای من است و برای من حکم صندلی سلطنتی دارد. هر چند از طریق دوستی با یک پزشک کرمانشاهی آشنا شدم و بعد از عمل های متعدد به مدت دو-سه سال با واکر راه می رفتم اما بخاطر اینکه راه رفتن با واکر سخت بود و اذیت می شدم دوباره ویلچر را انتخاب کردم.

‎یک حبه قند در زندگی ترانه
‎سال 95 آغاز یک تغییر بزرگ در زندگی ترانه است، وقتی که یک جوان بوشهری از او خواستگاری می کند: یک آقایی که گاهی موقع تئاترها او را دیده بودم در فضای مجازی جویای احوال من می شد، بعد از مدتی از من پرسید که از نظر پزشکی مشکلی برای ازدواج ندارید و می توانید با مردی که زندگي از صفرشرشروع كرد ازدواج کنید؟ از او پرسیدم چرا من؟ گفت چون متفاوت و اجتماعی هستی و آدم در کنار تو احساس ناراحتی ندارد.


‎هر اندازه که ازدواج یک زن سالم با یک مرد توانیاب در جامعه ی ما عادی است اما عکس این اتفاق یعنی ازدواج یک مرد سالم با یک زن توانیاب غیرعادی است به همین دلیل خانواده ی همسرم با این ازدواج به شدت مخالف بودند اما با وجود تمام مخالفت ها من و محمد در مرداد ٩٥ ميلاد امام رضا در مرکز توانبخشی گل های آسمانی گناوه جشن عقد خود را برگزار کردیم و مهرماه همان سال در حالی که حتی یک نفر از اعضای خانواده ی همسرم در جشن ازدواج ما شرکت نکردند، زندگی مشترک خود را در شهر بوشهر آغاز کردیم.

‎یک قدم تا مادرانگی
‎دو ماه بعد از ازدواج فهمیدم که باردارم، من و محمد از این موضوع خیلی خوشحال بودیم اما دکتر گفت بخاطر شرایط جسمی من، مادر شدن مساوی است با زمین گیر شدن مطلق.


‎این واقعیت باعث افسردگی من شد، هیچ چیزی خوشحالم نمی کرد و هر چقدر اطرافیانم سعی داشتند مرا با واقعیت روبرو کنند بی فایده بود، اما بالاخره تصمیم خودم را گرفتم و در حالی که پیراهنی که قرار بود بر تن بچه ام ببینم در آغوشم بود با گریه برای همیشه از او خداحافظی کردم و به زندگی عادی برگشتم.

‎برگشت به اجتماع
‎پس از آن اتفاق تلخ تصمیم گرفتم یک مطالبه گر در حوزه ی توانیابی باشم و با فعال کردن صفحه ی شخصی ام در شبکه اجتماعی اینستاگرام فعالیت های مطالبه گرایانه را آغاز کردم. در یکی از اولین اقداماتم در راستای تصویب قانون جامع حمایت از معلولین یک طومار با امضای افراد عادی و سالم تهیه کردم در حالی که بقیه ی مطالبه گران امضاهای خود را یا از توانیابان یا از مسئولین گرفته بودند. 


‎در ادامه ی فعالیت هایش با انجمن اندیشه زنان جنوب آشنا می شود و مسئولیت کمیته هنری را به عهده می گیرد. اوایل مهرماه سال 96 به پیشنهاد یکی از دوستان مشکلات حوزه ی مناسب سازی توانیابان را با اعضاء شورا مطرح می کند و سخن خود را در صحن علنی شورای شهر بوشهر این گونه شروع می کند: وقتی که خداوند مرا آفرید مطمئن بود که اشتباه نکرده است، پس من چرا خودم را باور نداشته باشم.


‎روز جهانی معلولین با انتشار پستی در صفحه ی شخصی ام در شبکه اجتماعی اینستاگرام از مسئولین دعوت کردم که یار معلولین باشند، روی ویلچر بنشینند، چشمان خود را ببندند، گوش های خود را بگیرند که از نزدیک با مشکلات توانیابان آشنا شوند و آن ها را لمس کنند اما فقط آقای مهندس توسلی عضو شورای شهر پذیرفت و مشارکت کرد. 


‎مهرماه سال جاری از طرف استانداری به او پیشنهاد می شود که مشاور امور توانیابان در راستای کمک به مدیرکل امور اجتماعی استان بوشهر شود و در همین خصوص می گوید: بعد از اینکه مشاور آقای برزگرزاده شدم، پیام هایی دریافت کردم مبنی بر اینکه تبدیل به یک برند تبلیغاتی برای کاندیدا شدن مسئولین در انتخابات شده ام در صورتی که برای من فرقی ندارد مسئولین کاندیدای انتخابات شوند یا نه، مهم این است که در حوزه ی توانیابان کاری انجام شود.


‎بعد از شروع به کار شهردار جدید، از شهرداری نیز با من تماس گرفتند که رزومه کاری خود را ارائه دهم و بعد به من خبر دادند که آقای امیری می خواهد با من ملاقات کند، با او در حوزه ی توانیابی صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر مناسب سازی در زمینه ی اشتغال و حمایت از توانیابان هم فرهنگ سازی شود.


‎اتفاقات خوب برای توانیابان
‎دفتر امور اجتماعی استانداری کارهای خوبی در حوزه ی توانیابان انجام داده است که از جمله ی آن ها می توان به برگزاری مسابقات فوتبال دستی آقایان ویژه توانیابان در سطح استان ، برگزاري جشن شب يلدا  براي انجمن ضايعه نخاعي استان بوشهر و برگزاری مراسم یادبود به یاد مرحوم زرین، توانیابی که مربی والیبال نشسته بود، اشاره کرد.


‎همچنین قرار است این دفتر اولین جشنواره المپیک استانی جانبازان و معلولین را برگزار کند.
‎خوشبختانه آقای امیری شهردار  و آقای دهدار رئیس شورای شهر از ایده ها، طرح ها و برنامه های حوزه ی توانیابی استقبال و حمایت می کنند.


‎در آینده ای نزدیک اقدامات خوبی همچون آموزش و ارتقاء سطح آگاهی توانیابان و خانواده هایشان و کارگاه آموزشی حقوق شهروندی برای افراد دارای معلولیت و افراد عادی برگزار می شود.


‎همچنین در هفته ی بوشهر افراد توانیاب نیز در کنار افراد عادی برنامه هایی همچون اجرای موسیقی سنتی، گروه سرود ناشنوایان، تئاتر و برپایی غرفه برای کارهای دستی اجرا می کنند.


‎یک دست به تنهایی صدا ندارد
‎در شهرستان بوشهر 4000 توانیاب داریم، اما تا توانیابان نخواهند و تلاش نکنند هیچ چیزی شدنی نیست، احساس می کنم در بوشهر توانیاب مطالبه گر نداریم. من به تنهایی نمی توانم صدای 4000 نفر باشم، یک دست به تنهایی صدا ندارد.

‎از مطالبه گری تا مسئولیت اجرایی
‎نقدی که به فعالین اجتماعی وارد است این است که آن ها بعد از مدتی که در جامعه شناخته می شوند، یا وارد فضای انتخابات می شوند یا خود مسئولیت اجرایی به عهده می گیرند و یا مشاور یک مسئول اجرایی می شوند و از هدف خود دور می شوند، نظر ترانه را در این خصوص می جویا می شویم، ترانه معتقد است فعال اجتماعی منعکس کننده ی مطالبات مردم و شهروندان است و اگر قرار باشد یک مطالبه گر بر اساس توانمندی هایی که دارد مسئولیتی بگیرد مجبور به سکوت می شود اما فعالیت در حوزه ی مشاور یک مسئول بودن ترانه فرخی را محدود نکرده است و همچنان یک مطالبه گر هستم.

از بهزيستي طرد شده ام

ترانه مي گويد:
من بيشتر با افراد عادي كار ميكنم تا توانيابان.
متاسفانه توانيابان ساكن بوشهر دچار افسردگي هستند  و متاسفانه  سازمان بهزيستي در اين خصوص كم كاري مي كند. مثلا اگر بهزيستي قصد تشكيل پرونده براي توانيابابي داشته باشد بايد قبل از آن فرد و خانواده اش الزاما بايد به مشاور مراجعه كنند. اما متاسفانه از اين اقدامات صورت نمي گيرد. گاهي وقت ها بعضي از كارمندان سازمان بهزيستي برخورد درستي ندارند و من به خاطر مطالبه گر بودنم از حضور در جلسات انجمن هاي توانيابان در بهزيستي طرد شده ام...

‎حال ما خوب است
‎ترانه به عنوان آخرین کلام در این گفتگو از زندگی اش ابراز رضایت می کند و می گوید: حال ما خوب است و من و محمد در تلاش هستیم که سال های زیادی در کنار هم زندگی کنیم./ص












لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/108674