امروز: شنبه 01 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 26 اسفند 1391 - 10:59
اختصاصی اتحاد جنوب:

سید محمدرضا از اهالی برازجان فارس معروف به مساوات در اوائل عمر در شیراز مشغول تحصیلات بود بعد به تهران آمد و اغلب با میرزانصراﷲخان دبیرالملک پسر حاجی محمدحسین خان جبه دارباشی شیرازی ساکن تهران امرار وقت می کرد و در نزد میرزاابوالحسن جلوه حکیم معروف تحصیل می نمود. در موقعی که علمای تهران در تاریخ 1323 ه. ق. برای...

نگاهی به فراز و نشیب هایی از زندگی سید محمدرضا مساوات

 سید ابراهیم مساوات – کارشناس ارشد جامعه شناسی:

اشاره:

سید محمدرضا از اهالی برازجان فارس معروف به مساوات در اوائل عمر در شیراز مشغول تحصیلات بود بعد به تهران آمد و اغلب با میرزانصراﷲخان دبیرالملک پسر حاجی محمدحسین خان جبه دارباشی شیرازی ساکن تهران امرار وقت می کرد و در نزد میرزاابوالحسن جلوه حکیم معروف تحصیل می نمود. در موقعی که علمای تهران در تاریخ 1323 ه. ق. برای ضدیت با عین الدوله و مطالبه اصلاحات اساسی در زاویه حضرت عبدالعظیم متحصن بودند او هم جزو سایر علماء در آنجا بود. بعد از آمدن به تهران شب نامه های او برای رساندن مطالب حقه به گوش اهالی، در تاریخ مشروطیت ایران یکی از مسائل عمده است. در دوره اول مشروطیت روزنامه مساوات را منتشر می کرد بدین جهت به مساوات معروف شد. پس از توپ بستن مجلس در سال 1326 ه. ق.، پنهانی از تهران مسافرت کرد و با زحمات زیاد از راه مازندران و گیلان خود را به تبریز رساند و با سایر مشروطه خواهان مشغول امورات ملی شد. و بعد به تهران آمد و به اتفاق سیدعبدالرحیم خلخالی روزنامه مساوات را انتشار داد. ادوارد براون در کتاب انقلاب ایران تألیف خود می نویسد: «از چهارتن باقی مانده سید محمدرضا (مساوات ) موفق به فرار گردیده ویلان و سرگردان در حداکثر گرسنگی و بینوائی طاقت فرسائی در مازندران و گیلان می گذرانید و سرانجام خوشبختانه به جای امنی رسید سپس به تبریز رفته در آنجاروزنامه مساوات را اشاعه می داده است». در سال 1326ه . ق . روزنامه مساوات بطور هفتگی در تبریز طبع ومنتشر می شد. در دوره دوم مجلس از طرف اهالی تبریز و در دوره سوم و چهارم از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب گردید [و در دوره پنجم از ساوجبلاغ وکیل گردید]. وی در سال 1334 ه. ق.  با مهاجرین از تهران حرکت کرد و به خارج مملکت – اسلامبول – رفت ( لغت نامه دهخدا). مساوات در سال 1304 ه. ق. درگذشت. 

 

سخن گفتن از مردان بزرگ همیشه دشوار است. در این نوشتار که تنها بخش کوچکی از تلاش ها برای شناساندن شخصیت مبارز و انقلابی مرحوم سید محمدرضا مساوات است، تلاش بر این است که به صورت گزیده، به برخی از فعالیت ها و مسائل مرتبط با ایشان با توجه به سیر تاریخی اتفاقات اشاره شود؛ هرچند گاهی در این میان، این تقدم و تأخر لحاظ نمی گردد. نکته قابل توجه این است که هدف ما از این مقاله بازگویی تاریخ نیست، چراکه در کتب مختلف تاریخی امکان دسترسی به آن ها آسان است؛ بنابراین چنانچه حوادث تاریخی مطرح می گردد در حد مختصر و صرفاً مطالبی است که با موضوع مقاله مرتبط است.

از جمله راه های ممکن برای شناخت روحیه و اعتقادات هر شخص، آشنایی با انوع فعالیت ها و گروه هایی است که در واقع بیانگر آرمان و اهداف اعضاء هستند. مرحوم مساوات پیش از استقرار مشروطه در پی پیشبرد اهداف انقلابی خود از بنیانگذاران گروه هایی چون: «مجمع آزادمردان تهران»، «انجمن ملی» و «کمیته انقلاب» بود و با رجال برجسته آن زمان یعنی: سید جمال الدین اسد آبادی، ملک المتکلمین، میرزا یحیی دولت آبادی، میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل، سید جمال واعظ و... مراوده داشت. از جمله مبارزات مستقیم سیاسی وی می توان به ماجرای مسجد آدینه در زمان مظفرالدین شاه اشاره کرد که وی نیز جزو متحصنین در مسجد بود: 

* در ماجرای مسجد آدینه و اعتراض مردم به عین الدوله، علما و بازاریان و تعداد زیادی از مردم در مسجد جمع شدند. دولت به مردم هشدار داده بود که بازار را تعطیل نکنند و از اجتماع کردن بپرهیزند. مردم که در اعتراض به کشته شدن جوانی به نام سید عبدالحمید در مسجد به روضه خوانی مشغول بودند، به خیابان ها ریختند و از طرف قشون دولتی مورد حمله قرار گرفتند و بسیاری را به قتل رساندند. سید محمدرضا که از بی رحمی قشون دولتی متأثر می شود وارد مبارزه مسلحانه شده و یک نفر قزاق را به قتل می رساند. 

جهت آشنایی بیشتر با اعتقادات و ارزش های سید محمدرضا به دو مورد از انجمن های مخفی که قبلاً اشاره شد، پرداخته می شود:

انجمن ملی به طور مخفی در محرم 1322 با 60 نفر عضو تشكیل شد. یكی از افراد فعال این انجمن ملك المتكلمین بود (اتحادیه، 1361: 61). این انجمن نسبت به انجمن مخفی که در همان دوره تشکیل شده بود، فعالیت گسترده تر و سازمان یافته تری داشته است و به مدد كتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» نوشته «مهدی ملكزاده» (پسر ملك المتكلمین) اطلاعات خوبی از نحوه فعالیت این انجمن در دست است.

ملك المتكلمین از افكار سید جمال الدین اسدآبادی تاثیر بسیار پذیرفته بود و معتقد بود « كه تا وقتی قدرت در دست مردم نباشد هیچگونه اصلاحاتی امكان پذیر نخواهد بود... ». این انجمن سعی داشت كه بین دو مجتهد بزرگ سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی ایجاد همكاری كند. از اعضای این انجمن میرزا جهانگیرخان مدیر روزنامه صوراسرافیل، سید محمدرضا مساوات مدیر روزنامه مساوات، ملك المتكلمین و سید جمال واعظ، دولت آبادی ها (یحیی و علی محمد) را می توان نام برد، ولی چنانچه از نام این انجمن بر می آید، می توان انتظار داشت كه افرادی از طبقات مختلف در این انجمن شركت داشته باشند. « اعضای این انجمن( ملی) از همه طبقات اجتماعی برآمده بودند؛ مجتهدین بزرگ، تجار برجسته، مالكین، كارمندان دولت و حتی یك نفر زرتشتی نیز عضویت داشتند» (همان،1361: 62). افرادی چون سالارالدوله پسر مظفرالدین شاه، ظل السلطان برادر او، طرفداران میرزا علی اصغر خان اتابك صدراعظم معزول و آزادی خواهان در انجمن ملی حضور داشتند.

« جبهه ملی كه در آن دوران به قیادت روحانیون آزادی خواه به وجود آمده بود از دستجات و عناصری تشكیل یافته بود كه در مسلك و مرام با هم مخالف بودند و تباین میان افكار آنها بود ولی در یك اصل با هم متفق بودند و آن از میان برداشتن صدرالاعظم مقتدر و دیكتاتور بود (عین الدوله) » ( ملک زاده، 1329: 35). تمام مقاصد و اهداف آنان را در این جمله می توان خلاصه كرد: «آزادی خواهان آرزومند بودند كه دستگاه ظلم و استبداد و خودسری را از ایران براندازند و به جای او حكومت قانون را كه متكی به اراده ملت و مجلس موسسان باشد برقرار نمایند». (همان،1329). اعضای انجمن ملی در روز 12 ربیع الاول 1322در باغ میرزا سلیمان خان میكده گرد هم آمدند و به كلام الله مجید و پرچم ایران كه عدالت و قانون بر آن نوشته بودند، سوگند یاد كردند و هم قسم شدند كه «در راه بدست آوردن قانون و عدالت و بر هم زدن دستگاه ظلم و بیدادگری كوشش نمایند». ( همان،1329: 11) در این جلسه  54 تن از اعضای این انجمن شركت داشتند ولی در پایان به این نتیجه رسیدند كه گردآمدن این تعداد، خالی از خطر نیست، در نتیجه مجمع عمومی، 9 تن را از میان خود برگزیدند، ملكزاده نام این نه تن را چنین ذكر می كند: ملك المتكلمین، سید جمال واعظ، سید محمدرضا مساوات، سید اسدالله خرقانی، شیخ الرئیس ابوالحسن میرزا، آقا میرزا محسن برادر صدرالعلما، میرزا سلیمان خان میكده، حاجی میرزا یحیی دولت آبادی، میرزا محمد علیخان نصرة السلطان. این گروه «كمیته انقلاب» لقب گرفتند. « كمیته انقلاب تشكیلاتی مخفی بود كه اگر چنانچه ملكزاده به آن اشاره نكرده بود چه بسا به كلی ناشناخته باقی می ماند. بدون شك مخفی نگهداشتن عملیات این كمیته بعد از اینكه آزادی اجتماعات در قانون اساسی {به رسمیت} شناخته شده به دلیل ماهیت انقلابی آن بود... تشكیلات این حزب در مجلس اول، در حالتی ابتدایی و مخفی بود. در دوره مجلس دوم بود كه رشد كرده رسمیت یافت. (اتحادیه، 1361:135) ملكزاده اولین اقدام این كمیته را در روزهای آغازین آن چنین بیان می كند: « اولین اقدام كمیته فرستادن نمایندگانی به حوزه علمیه عتبات و به ویژه نجف بود كه نظر آنان را نسبت به فعالیت های خود جلب كنند» ( ملک زاده، 1329: 16).

این اقدام را می توان بسیار هوشمندانه دانست چرا كه پس از صدور فرمان مشروطه، برخی مدافعان استبداد كوشیدند از اهرم دین و مذهب استفاده كنند و مشروطه را مغایر با شرع اسلام بنمایانند  ولی این تمهیداتی كه از پیش اندیشیده شده بود راه این گونه اقدامات را بست.

از دیگر گروه هایی که مرحوم مساوات به همراه سایر رجال بزرگ سیاسی تشکیل دادند، حزب اجتماعیون عامیون – حزب دموکرات – بود که یکی از دو حزب برتر دوران مشروطیت به شمار می رود:

با تشكیل مجلس دوم، اجتماعیون عامیون دور اول مجلس كه یك تشكیلات مخفی و با عده ای فدائی مسلح بود به حزب دموكرات تغییر نام داد. « حزب دموكرات یك حزب آشكار و رسمی شد كه، بخصوص مایل بود رابطه گذشته اش با انقلابیون فراموش شود. نام خود را دموكرات یا عامیون گذاشت و عنوان اجتماعیون و سوسیالیست را به همین علت از نام خود حذف كرد» ( اتحادیه،1361: 199). دموكرات ها در مجلس دوم در اقلیت بودند و از بین 120 نماینده مجلس، تنها 27 نفر دموكرات بودند، 36 نفر اعتدالی كه با احزاب اتفاق و ترقی ائتلاف داشتند». دموكرات ها، اعتدالیون را ارتجاعی می نامیدند زیرا آن حزب هوادار روش ملایم تر و رعایت سیر تكامل بود و اعتقاد به كشتن و از میان بردن مستبدان و ارتجاعی ها را نداشت و از این رو بیشتر اعیان بدان حزب پناه می بردند.... غالب اعیان و روحانیان و اكثریت مجلس دوم طرفدار یا عضو این حزب شدند. اینها دموكرات ها را انقلابی و تندرو می خواندند و در جراید خود از آنان انتقاد می كردند و احیاناً از تهمت های دینی و تكفیر خودداری نداشتند» ( بهار، 1357: 9).

از مجلس دوم است كه گروه ها، انجمن ها و جمعیت های كوچك به احزاب جدی تبدیل شدند و اهداف خود را در قالب مرامنامه بیان كردند. مرامنامه حزب دموكرات به اختصار بر این موارد تاكید داشت: «قرن بیستم برای شرق دوره تجدد است... ایران باید به شكل مملكت قانونی درآید و حكومت مركزی قوی شود تا خارجیان نتوانند آنرا تضییق نمایند... در مورد حقوق مدنیه، همه افراد باید مساوی باشند و در مقابل قانون متساوی باشند از هر نژاد و مذهب و ملیت كه باشند. آزادی های كلام، مطبوعات، اجتماعات، جمعیت ها و تعطیلات و اقامت و مسافرت را می خواهد. قانون انتخابات باید مساوی، عمومی، مخفی، مستقیم و متناسب باشد... قوه قضائیه از اجرائیه باید جدا باشد... قوه سیاسی باید از قوه روحانی جدا باشد... و تعلیم و تربیت مجانی و اجباری و توجه به تربیت زنان بشود. خدمت نظام نیز باید اجباری باشد» ( اتحادیه، 1361: 201). 

دموكرات ها خواستار تغییر در ساختار قدرت و اعلام جمهوری بودند. روزنامه ایران نو در 21 شوال 1328 ارگان رسمی حزب دموكرات شد (اتحادیه، 1361: 204). دموكرات ها اگر چه در اقلیت بودند ولی از دو امتیاز برخورداربودند، اول اینكه اغلب اعضای این گروه صاحب قلم توانایی بودند و مقالات تند و تاثیرگذار در حمایت از اندیشه های خود می نوشتند و دوم آنكه از روزنامه های متعدد بهره می گرفتند. یكی از ویژگی های این گروه توجه خاص آنان به موضوع امپریالیزم بود. « دموكراتها بیش از سایر احزاب به مسئله امپریالیزم و سلطه دول غرب توجه داشتند. آنها معتقد بودند و بارها تكرار می كردند كه، فقط با ایستادگی علیه روس ها و انگلیسی ها خواهند توانست جلوی تجاوزات آنها را بگیرند. (همان،1361: 200). آنان علاوه بر تشكیلات تهران از گروه ها و دفاتری در شهرستان ها نیز برخوردار بودند. « از جمله در مشهد، رشت، كرمانشاه، اصفهان، همدان، قزوین، ارومیه و تبریز. چنانچه از تعداد انتباه نامه و قطعنامه های كمیته آذربایجان به نظر می آید، كمیته تبریز بسیار فعال بود». روزنامه شفق هم در تبریز منتشر می شد. در مشهد حیدرخان و ملك الشعرای بهار روزنامه نوبهار را دایر كردند. در گیلان نیز صدای گیلان منتشر می شد و در اصفهان زاینده رود و در قزوین روزنامه قزوین و در ارومیه فروردین. با وجود این تشكیلات نسبتاً وسیع و مرتب، حزب دموكرات همچنان یك حزب اقلیت باقی ماند. در عین حال اعلام می داشتند كه چون حزب اقلیت هستند، وظیفه شان فقط انتقادی است و مسئولیتی ندارند (همان،1361: 217).

پس از مدتی دموكرات ها بر مواضع دینی خود بیشتر پای فشردند در روزنامه های خود از چیرگی غربیان بر دولت و از دست رفتن نمادهای مذهبی و محدود شدن چاپ قرآن و یا رواج كتب ضاله هشدار دادند و یا با استناد به احادیثی از پیامبر بر تحریم كالاهای خارجی و لوكس تاكید كردند. « این  ارتباط مذهب با ملیت، یكی از مواضع بسیار جالب توجه تئوری حزب دموكرات است كه نشان می دهد، تا چه حد قدرت مذهب را و نقش تاریخی آنرا درك می كردند و می خواستند از آن استفاده كنند (همان،1361: 222). 

رهبران حزب دموكرات و افراد برجسته آن شامل: سیدحسن تقی زاده، حسینقلی خان نواب، سلیمان میرزا وحید الملك و سید محمدرضا مساوات بودند (بهار، 1357: 10).

پس از امضای فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه به سلطنت و مخالفت وی با مشروطه خواهان، گروه ها و احزاب سیاسی و مخصوصاً جراید، حملات خود را علیه شاه و مزاحمت های او به صورت علنی مطرح کردند و درصدد مبارزه با شاه برآمدند. کسروی فعالیت های روزنامه نگاران را چنین شرح می دهد:

 روزنامه های مجلس و حبل المتین و صور اسرافیل و روح القدس و تمدن و ندای وطن در تهران و انجمن در تبریز که از دور نخست یا اندکی پس از آن آغاز شده بودند همچنان پیش می رفتند و تا نزدیکی های بمباران چاپ می یافتند. گذشته از آن ها در تهران روزنامه مساوات و در تبریز مجاهد و اتحاد و حشرات الارض بیرون آمدند.

مساوات را سید محمدرضا شیرازی [مساوات] می نوشت، و او چنانکه می شناسیم یک مرد بی باک و جسوری می بود، و در نوشتن این روزنامه نیز بی باکی و جسارت بسیاری از خود نشان می داد. او نیز همچون مدیر روح القدس شاخ به شاخ محمدعلی میرزا انداخته زور به تندنویسی می زد. چنانکه در یکی از شماره های روزنامه خود، داستان لویی شانزدهم پادشاه فرانسه و گریختن او از پاریس و سرگذشتش را نوشت و در پایان آن، روی سخن خود را به محمدعلی میرزا گردانده و به گفته های بیم آمیزی پرداخت. بلکه از جمله های ریشخندآمیز نیز باز نایستاد چنین نوشت:

« مگر تصور می شود که بعد از این ایرانی دست از حقوق مشروع خود بردارد و دزدان را بی مکافات آسوده گذارد؟ نه والله نه بالله هر کس این خیال و تصور باطل را در خاطر مقدس پادشاه ما القا نماید به جمیع انبیاء و اولیاء و ارواح مقدسه دنیا سوگند و به روح عدالت و حقیقت مساوات قسم است که خیانت صریح به مقام سلطنت نموده و اگر این قسم ها را باور دارند به ایران پرستی شاپشال و به دانش امیر بهادر و به پاک دامنی سعدالدوله و به دیانت اقبال الدوله و به عصمت و عفت آصف افخم و به رحم و مروت ظفرالسلطنه و به غیرت و عصمت قوام الدوله و به خلق نازنین حاجب الدوله قدیم و به رساله عملیه حجه الاسلام آقا میرزا مصطفی و به نیکنامی و تقوای مجتهد تبریزی و به ارواح طیبه اعضای انجمن مقدس فتوت قسم یاد می کنم... ».

این روزهایی بود که محمدعلی میرزا در نهان با لیاخوف و روسیان گفتگو می داشت و بی گمان یکی از چیزهایی که او را به روسیان و خواست آن ها نزدیک تر گردانیده همین بوده... از یکسو مجلس با محمدعلی میرزا سست نهادی می نمود و از یکسو روزنامه ها این تندروی های بی اندازه را نشان می دادند. روزنامه صور اسرافیل و روح القدس و سید جمال و ملک المتکلمین نیز این گونه گفته ها می نوشتند و می گفتند  ( کسروی، 1351: 571-572).  

در چنین شرایطی که از یکسو شاه به دنبال قلع و قمع قدرتِ فرمان مشروطه و مشروطه خواهان است و فعالان سیاسی نیز دست از مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی شاه برنمی دارند، محمدعلی شاه با فتنه برخی درباریان و تشویق روسیه تصمیم به بمباران مجلس می گیرد. به دلیل اهمیت موضوع و نقش روشنگرانه ای که ماجرای به توپ بسته شدن مجلس می تواند در پی داشته باشد، آن را با کمی تفصیل بیان می کنیم:

در مذاکراتی که قبل از توسل به قوای نظامی بین دربار و مجلس جریان داشت، مجلسیان خواستار آن بودند که شاه تنی چند از اطرافیان فتنه‌گر خود را کنار بگذارد و متقابلاً شاه، خواهان شکستن قلم چند روزنامه‌نگار و بستن دهان چند وکیل و خطیب تندزبان بود. از وکلا تقی‌زاده، از خطبا ملک‌المتکلمین و سید جمال‌الدین اصفهانی و از روزنامه‌نگاران میرزا جهانگیرخان مدیر صوراسرافیل، سلطان‌العلما مدیر روح‌القدس و سید محمدرضا شیرازی مدیر مساوات در لیست سیاه شاه قرار داشتند (رونی، 1388 و تفرشی حسینی، 1351 و نوذری 1380) .

روز سه‌شنبه 23 جمادی‌الاول 1326 هـ . ق (دوم تیرماه 1287 شمسی) محمدعلی شاه قاجار مجلس شورای ملی را به توپ بست. شکستن قلم روزنامهنویسان‌، حتی بیش از بستن زبان وکلای مجلس هدف این کودتا بود.

مجلس و مجلسیان در حقیقت بهای حمایتشان از مطبوعات و انجمن‌های ملی را پرداختند که بی‌پروا به شاه می‌تاختند. محمدعلی شاه، همزمان با صدور فرمان حمله به مجلس و قلع و قمع آزادیخواهان، طی دست خطی به مشیرالسلطنه رئیس‌الوزرا نوشت: «چون ایجاد انجمنهای بی‌نظامنامه اسباب هرج و مرج شده بود و روزنامه‌ها و ناطقین به کمک آنها نزدیک بود رشتۀ انتظام مملکت را بر هم زنند و چون زمام امور در تحت قوۀ مخصوص ما در دست محدودی از عقلا باید باشد، هرچه خواستیم از فسادات آنها جلوگیری کنیم و انجمنها را به وظایف خود بیاوریم به ‌واسطۀ حمایت مجلس از آنها ممکن نشد تا آن که برای برقرار کردن نظم و آسایش عموم که از طرف باریتعالی به ما تفویض شده است خواستیم مفسدین را دستگیر نمائیم. ما هم امروز تا سه ماه دیگر مجلس را منفصل نموده پس از این مدت وکلای متدین ملت و دولت‌دوستِ منتخب شده با مجلس سنا، موافق قانون اساسی پارلمان مفتوح شده مشغول انتظام گردد.»

و نیز تلگرافی به علمای نجف مخابره کرد که در آن آمده بود: «در هنگام ارتحال پدر تاجدارم قانون اساسی که علامت مشروطیت دولت بود از صحّه شاهنشاه مغفور نگذشته بلکه به‌واسطه بعضی عوایق نمی‌گذشت. من چون ترقی دولت و حضانت ملت را در ایجاد و استقرار مشروطیت می‌دانم خودم بنفسه متصدی این امر شده قانون اساسی را در حالتی که پدر تاجدارم را رمق و قدرتی باقی نبود قلم را در دستش گذارده بعد از آن هم از ساعتی که به تخت سلطنت جلوس کردم تمام همّ خود را در استقرار اساس مشروطیت مصروف و با آن قدرتی که در قوه داشتم و اسباب فراهم بود از پیشرفت این اساس قصور نورزیدم... لیکن متأسفانه این آزادی را که از لوازم استقرار مشروطیت بود جمعی مفسدین وسیلۀ پیشرفت اغراض باطنیه و خیالات فاسده خود که مباین و منافی اساس شرع مقدس اسلام بوده قرار داده در ذهن عوام نوع دیگر رسوخ دادند. خلاصه وقتی که در متمم قانون اساسی دیدند مذهب رسمی اهالی ایران مذهب مقدس جعفری اثنی‌عشری است و دیگر، آزادی مذهب برای آنها غیر ممکن خواهد بود انجمن بابیّه تشکیل داده گفتگوی آزادی طایفه به میان آوردند. حسب وظیفه شخصی لازم دانستم که بیش از این تحمل و سکوت را جایز ندانم...»

کودتا، مقدماتی داشت. ازجمله این که چند روزی از چاپ و انتشار روزنامه‌ها ممانعت می‌شد. در باغشاه، مجلسی از «علما» ترتیب یافت که شیخ فضل‌الله نوری آن را کارگردانی می‌کرد. در آن مجلس بر تعارض میان شریعت و مشروطیت تأکید شد. شیخ‌الاسلام کردستان (به‌طوری که خودش در تاریخ مردوخ می‌نویسد) اظهار داشت «ما به صدای رسا صریحاً می‌گوییم که مزاج مملکت ایران هنوز استعداد این نوشدارو را پیدا نکرده است و ما هنوز قیّم لازم داریم...» شیخ فضل‌الله نیز در مراجعت از باغشاه به پیروانش گفت فاتحۀ مشروطیت را خواندیم و قهوه‌اش را خوردیم!

محمدعلی شاه خطاب به علمای حاضر در آن مجلس اعلام کرد «حال که به‌عقیدۀ شما مجلس با قواعد اسلامی منافی است و حکم به حرمت مشروطه داده‌اید ما هم بالمرّه و به‌طور قطع منصرف شدیم و مطمئن باشید که دیگر مجلس عنوان نخواهد شد».

در جریان محاصرۀ مجلس شورای ملی، به‌شهادت ناظران و تأیید مورخان، مجاهدانی که برای دفاع از مجلس و مشروطیت سنگربندی کرده بودند می‌توانستند پالکونیک لیاخوف، فرمانده قوای اعزامی را هدف قرار دهند و به‌احتمال بسیار، اگر او کشته می‌شد صورت قضایا تغییر می‌کرد. مخبرالسلطنه (مهدیقلی هدایت) در خاطرات و خطرات می‌نویسد «محافظینی که بر بام نظامیه و سردر مجلس بودند می‌توانستند لیاکف را بزنند. شنیده شد که سید حسن رزّ‌از، پهلوان معروف، اراده کرد لیاکف را بزند. ملک‌المتکلمین مخالفت کرد که اگرچه قانوناً کشته شدن او بهانه به دست روس نمی‌دهد ولی او دولتی است قوی، قانون را زیر پا می‌گذارد، برای ایران خطرناک است. بالجمله زد و خورد شروع می‌شود... پس از هشت ساعت دولتی‌ها غالب شده مجلس را خراب می‌کنند و هرچه در آنجا بود به‌یغما می‌برند. راه فرار را نیز از برای ملیون باز گذاشته بودند و چندان متحمل آنها نمی‌شدند مگر اشخاصی را که باید گرفتار کرد. جهانگیرخان و ملک‌المتکلمین را در 24 جمادی‌الاولی خفه می‌کنند. قریب سی نفر خود را به سفارت انگلیس می‌رسانند. جماعتی از ملیون به شکنجه و گلوله و طناب و شمشیر و زهر، جان خود را تسلیم کردند. جماعتی زیر زنجیر ماندند از آن جمله مستشارالدوله و یحیی میرزا و شیخ‌الرئیس ابوالحسن میرزا.

سید محمدرضا مدیر مساوات و سید جمال اصفهانی موفق به فرار شدند. سید جمال در بروجرد کشته شد و سید محمدرضا جان به‌در برد. روز 23 جمادی‌الاولی خانه ظهیرالدوله را به‌توپ بسته، هستی او را تاراج کردند. زن ظهیرالدوله، عمه شاه، سر برهنه از خانه بیرون رفت ( احرار، 1388).

صفایی نیز عاقبت کار رهبران آزادی خواه را چنین نقل می کند:

 « بدنامی آن برای محمدعلی شاه، مانده مجاهدان و مجلسیان از سنگرهای مجلس و مسجد سپه سالار چند ساعت مقاومت و دفاع کردند، این زد و خورد از ساعت پنج صبح تا 12 ظهر طول کشید. 

حاج میرزا ابراهیم آقا وکیل تبریز که مسلح بود و عده ای قزاق را کشته بود، بین راه باغشاه به قتل رسید. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیر خان مدیر صور اسرافیل را در باغشاه خفه کردند. خفه کردن آن ها به دستور شاپشال بود که مکرر فحاشی های رکیک نثار او کرده بودند. سید محمدرضا مساوات به قفقاز گریخت، سید جمال واعظ در همدان به تحریک مظفرالملک و دستور امیر افخم کشته شد، حاج آقا امین الضرب کفش شاه را بوسید و آنقدر التماس و تضرع کرد تا آزاد شد، بهبهانی و طباطبایی را از پارک امین الدوله دستگیر کرده پس از کتک کاری مفصل، با خفت و سربرهنه و لباس پاره و ریش و رخسار خون آلود به باغشاه بردند» ( صفایی، 1344: 196-197).

مرحوم مساوات پس از فرار از ایران مدتی ناپدید شده بود و هیچ کس خبری از او نداشت. در این دوران مشقات و سختی های فراوانی تحمل کرد اما نهایتاً پس از آرام تر شدن اوضاع و احوال مملکت، به ایران بازگشت. هنگام بازگشت سیدمحمدرضا از قفقاز به ایران از راه تبریز، جراید و شخصیت های مختلف از ورود او تجلیل کردند که نمونه آن روزنامه «ندای وطن» و روزنامه  «حکمت» است (صدرهاشمی، 1329: 208). روزنامه ندای وطن در شماره 14 سال سوم مورخ یکشنبه 21 رجب 1327 قمری تحت عنوان «تهنیت ورود» اینطور می نویسد:

«جناب مستطاب حکیم دانشمند و مصنف ارجمند قاموس فضل و دانش اقیانوس معرفت و بینش، منادی بازار مساوات و مروج عالم مواسات، آقای آقا سید محمدرضای شیرازی که به وسایل حیرت افزا و مقدمات اعجاز نما از واقعه فجیعه یوم الطف و چنگال ظلم و استبداد درباریان بی دین و شرف  مستخلص گردیده و با تحمل مشاق فوق العاده بعد از چندی به مرکز غیرت و مجمع انسانیت یعنی شهر تبریز وارد گردیده شمع مجاهدان و ماه محفل آزادگان بود...» (صدر هاشمی، 1329:209).  

کسروی در این باره می نویسد: سید محمدرضا شیرازی که از تهران گریخته به قفقاز رفته بود، امروزها خود را به تبریز رسانید و روزنامه خود را در اینجا به راه انداخت، و در شماره نخست آن که در تاریخ چهارم بهمن ( یکم محرم 1327) بیرون داده، گفتار درازی درباره سامان شهر و پسندیدگی کارهای آزادی خواهان نوشته است (کسروی، 1351: 835-837).

وی پس از مدتی اقامت در تبریز، به همراه دیگر آزادیخواهان به تهران بازمی گردد. رسول زاده در این باره چنین می نویسد:   

روز شنبه جناب آقای تقی زاده به معیت آقا سید محمدرضا مساوات و دیگران به تهران وارد شدند. تهران جناب ایشان را به صورتی فوق العاده پیشواز کرده، این وجودهای محترم را که ماده تجسم اندیشه آزادی و مشروطیت است و امید آینده ایران و وطن می باشد، به شایستگی تجلیل کرد. انسان به دیدن این پیشواز و نگریستن در این شادی ها در عالم افکار فرو می غلتد و در دنیایی از تصورات مستغرق می شود. در زمان به توپ بسته شدن مجلس دارالشورای ملی، کسی گمان نمی کرد و نمی توانست هم بکند که بزودی همان مشروطه افتاده در زیر پای نحس استبداد، دیگر باره به ایران باز گردد و پیشوایان آن تجلیل، در هم کوبندگانش ذلیل گردند. ملت ایران در حقیقت هم به صورتی نامنتظره اظهار وجود کرد ( رسول زاده، 1377: 294-295).

* آشنایی میرزا کوچک خان با مرحوم مساوات و تشکیل حزب اتحاد اسلام

میرزا کوچک خان جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات و در مدارس رشت به تحصیل مشغول بوده و عمامه بر سر داشت – بعد از انقلاب مشروطه در سنه 1326 قمری که در گیلان بر ضد محمدعلی شاه و استبداد صغیر قیامی به زعامت آزادی خواهان از قبیل معز السلطان (سرار محیی) و برادران او به راه افتاد که بعدها سپهسالار و یفرم خان ارمنی هم به آن ها پیوستند – جمعی از طلاب و جوانان هم به سردار محیی قول داده با احرار یار گشتند که یکی از آن ها مرحوم میرزا کوچک خان بود.

میرزا با اردوی احرار از گیلان به قزوین و از آنجا به تهران آمد و در دوره افتتاح دوره دوم مجلس در تهران، جزء مجاهدین اطراف سردار محیی و سپهسالار به شمار می رفت و در واقع جزء حزب اعتدالیون بود و در جرگه هواداران آن حزب محسوب می شد – و بعد از آنکه ناصرالملک نایب السلطنه اولتیماتیوم روس را در 1329 قمری پذیرفت و در مجلس را بست و دموکرات ها را به قم و غیره تبعید کرد – جمعی هم از اعتدالیون را که از آن جمله مرحوم سردار محیی و میرزا کریم خان و ناصر الاسلام ندامانی باشند به قم فرستادند و آنجا محترمانه توقیف شدند و میرزا کوچک خان در این سفر هم با سردار محیی و یاران او همراه بود – و پس از چندی این جماعت به تهران بازگشتند و مرخص شدند، در این اثنا دو نفر از دعاة ترک بهاءبیک و روشنی بیک به عنوان دعوت به «اتحاد اسلام» وارد تهران شدند – و با دموکرات ها که از دولت وقت ناراضی بودند، به هم در ساخته، و مردم را جلب نموده در آن نقطه با چشم بسته حاضر کرده و به اتحاد اسلام و فداکاری در این راه دعوت می کردند؛ مؤسس دو نفر ترک و مرحوم «سید محمدرضا مساوات» بود و میرزا کوچک خان هم جزء اعضاء مؤسس این جمعیت داخل کار گردید و از سردار محیی و حزب اعتدال جدا شد و دعوت اتحاد اسلام را پذیرفت.

این حزب بعدها به هم خورد و بار دیگر دموکرات ها تشکیلات سیاسی خود را از سر گرفتند و در جنگ بین الملل نقش های تازه ای بازی کردند تا کار به مهاجرت کشید، اما میرزا کوچک خان با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بین الملل تشکیلاتی در شهر و در جنگل فومن به نام  «اتحاد اسلام» راه اندخت (بهار، 1357:166-167).

* در ماجرای جنگ جهانی اول و حرکت مهاجرین در سال 1334 ق 

سید محمدرضا در سال ۱۳۳۴ ه. ق با آغاز جنگ جهانی اول و حمله نیروهای روسی به ایران با مهاجرین از تهران حرکت کرد و به کرمانشاه و سپس به استانبول رفت. وحیدالملک شیبانی نماینده جمعیت دموکرات درباره مهاجرت چنین می گوید: روز دوم محرم 1334 ه.ق. اینجانب به اتفاق آقا سید محمدرضا مساوات و میرزا علی خان کلوپ و سید عبدالکریم خلخالی و سید جلیل اردبیلی محرمانه به طرف قم حرکت کردیم. روز سوم محرم ادیب السلطنه سمیعی در علی آباد به ما ملحق شد، روز چهارم محرم سلیمان میرزا و میرزا سلیمان خان میکده در منظریّه به ما رسیدند و گفتند عزیمت ما با تصویب شاه و مستوفی الممالک بوده و مجاز هستیم اقدام به اعمال انقلابی و مخالفت صوری با حکومت تهران نماییم. در قم یک مرکزی به نام «کمیته دفاع ملی» تشکیل دادم. اسامی اعضاء هیئت مدیره بدین قرار بود: سلیمان میرزا - مساوات – میرزا محمدعلی خان کلوپ و وحیدالملک که سلیمان میرزا به سمت مدیر کمیته انتخاب شد (شروین، 1374: 33-34).

 احمد علی خان مورخ الدوله ماجرای شکست نیروهای ملی را از قشون روس از قول یک سیاستمدار دانشمند چنان تعریف می کند:

«ملّیون»، جبهه را که بوسیله قوای ژاندارمری و مجاهدین و داوطلبان در «حسن آباد» و «علی آباد» و «رباط کریم» تشکیل شده بود، به قدر کافی محکم دانستند و فرونت ( جبهه ) خود را تثبیت شده فرض می کردند.

اما از آنجا که نمایندگان پارلمان ایران، مردان سیاسی بودند و بصیرت به امور جنگی نداشتند در «کمیته مهاجرین» حرف و خطابه ها بیش از فعالیت و کار حکمفرما بود؛ وقت ذی قیمت به مباحثات بی نتیجه و رقابت های کوچک و کارهای غیر مهم که جنبه تظاهرش غلبه داشت، مصروف گردید. مثلاً برخی از نمایندگان از صبح می رفتند به دهات و بلوک اطراف قم و تا غروب هفتاد، هشتاد فشنگ جمع آوری نموده می آوردند و هرگاه با تبلیغ و تشویق از مالکی یا کدخدایی تفنگی می گرفتند احساس می کردند کار مهمی انجام داده اند. در این میان نیز عده ای فرض می نمودند که بالاخره بحران بیش از این دوام نیاورد. میان متخاصمان خارجی ترتیب و قرار داده می شود و جنگ و جدال خاتمه خواهد یافت.

ولی عقلای قم کم کم به دشواری و سنگینی موقع پی برده درصدد چاره برآمدند و از تمام ولایات کمک خواستند و چون با ازدیاد قشون روس، اعتمادی به توقف در قم باقی نمانده بود؛ لذا «سید محمدرضا مساوات» را که از مبارزین صدر مشروطیت و از لیدرهای مبارز حزب دموکرات بود و ضمناً از دوستان صمیمی مستوفی الممالک و نظام السلطنه مافی فرمانروای کرمانشاه به شمار می رفت، مأمور کردند که با نظام السلطنه مافی والی بروجرد و لرستان تماس بگیرد و از او به نام عموم مهاجران دعوت نماید که در این روزهای سخت وارد صحنه فداکاری و جانبازی شود و سر و صورتی به جریان امور بدهد.

مذاکرات مساوات با نظام السلطنه  

مساوات به طرف غرب کشور عزیمت کرد و پیام های کمیته و رؤسای ملّیون را که اکثراً از دوستان نظام السلطنه بودند به مهاجرین ابلاغ نمود. در همین هنگام وابسته نظامی سفارت امپراتوری آلمان در تهران و وابسته نظامی امپراتوری عثمانی نزد نظام السلطنه شتافتند و وابسته نظامی آلمان در ملاقات خود با نظام السلطنته قول داد که به محض دست یافتن به سیم تلگراف و امکان مخابره در باب تضمین استقلال سیاسی ایران، با برلین تماس بگیرد و دولت آلمان استقلال ایران و لغو معاهدات و امتیازات زیانبار سابق را تضمین کند.

در این هنگام خبر رسید که قوای روس با راهنمایی بعضی از صاحب منصبان ایرانی قزاقخانه با عده زیادی از افراد و توپخانه به رباط کریم شبیخون زده و قوای ملی پراکنده شده اند. این خبر که به قم رسید، مهاجرین بی درنگ به سمت اصفهان، بختیاری، اراک و بروجرد رهسپار شدند و نظام السلطنه نیز چون وضع را چنین دید، تصمیم به شرکت در این قیام گرفت (روزنامه ایران، 1386: 15).

در زمان جنگ بین الملل اوضاع عمومی کشور چه از نظر اداری و اجتماعی و چه از لحاظ سیاسی و اقتصادی مغشوش و آشفته و اسباب تأسف و تأثر همگان بود. زیرا دولت مرکزی و هیأت حاکمه ترجیح دادند که مردم مفلوک و آواره و بلاتکلیف و بی سروسامان را به حال بی نوایی و فقر و بدبختی و پریشانی رها کنند و به جای اینکه از مجاری دیپلماسی در رفع بحران های سیاسی عملاً کوشا باشند، به تماشای صحنه های غم انگیز حال و روز مردم، اکتفا کنند.

در چنین شرایط و احوالی بود که چند تن از رجال سیاست و روحانیون شهیر ایرانی از جمله: سید محمدرضا مساوات، سید محمد کمره یی، سلیمان میرزا اسکندی، ناصرالاسلام، میرزا طاهر تنکابنی، سید حسن مدرس و ادیب السلطنه، عضویت سازمان «اتحاد اسلام» را پذیرفته و فعالیت خود را در ایران (تهران) شروع کردند و درصدد گسترش آن در تمام ایالات و ولایات برآمدند. گفته می شد مرکز فعالیت های سازمان مذکور اسلامبول است و بوسیله چند نفر از علمای سیاسی و دینی و علمی از قبیل: سید جمال الدین اسد آبادی و سید عبدالرحمن کواکبی نویسنده کتاب ارزشمند طبایع الاستعداد و رشید رضا مؤسس مجله المنار و شیخ محمد عبده، رئیس دانشگاه الازهر مصر بوجود آمده و هدفش جمع آوری مسلمانان جهان زیر یک پرچم واحد و ساختن یک وزنه سیاسی جهانی از قدرت اسلام است...

در چنین موقعیتی میرزا کوچک خان اجباراً بنا به به دستور و خواسته کنسول روسیه تزاری در گیلان، در حال تبعید در تهران به سر می برد و با اینکه در نهایت عسرت و تنگ دستی و گرفتاری ها و ناملایمات دیگر، روزگاری بد و سخت می گذرانید، مع ذلک پیوند سیاسی و روابط دوستانه خود با سران مجاهدین و آزادی خواهان ایران از جمله اعضای ایرانی سازمان اتحاد اسلام و زعمای ملّیون را قطع نکرد و در اکثر محافل ملی و مجامع سیاسی راه و موقعیت و مقامی داشت، علی هذه با عده ای از آن ها که رجال دین و سیاست بودند، به مذاکره پرداخت و بیشتر مذاکرات در اطراف تعطیل شدن مشروطیت و فرجام تلخ آن و لزوم اعاده حیات آن و همچنین قطع ایادی استبدادی دور می زد که با انواع نیرنگ و تزویر و زد و بند با بیگانگان در رأس کارها قرار گرفته و نظام اجتماع و مملکت را مختل ساخته اند (بی ریای گیلانی، 1387: 22).

   در سال های پس از مهاجرت اجباری مهاجرین به خارج از کشور در نتیجه جنگ جهانی اول و اوضاع نابسامان و آشفته مملکت، مرحوم مساوات نامه ای به دوست و همسنگر قدیمی اش تقی زاده می نویسد که بیانگر اوضاع و احوال کشور و شرایط روحی خود اوست:

به تاریخ اپریل 1920 [ رجب - شعبان 1338 ]

وین

دوست عزیز محترمم

بعد از مرخصی از خدمت آن دوست محترم به اتفاق آقای تربیت و آقای عباسعلی آمدیم وین. عزم بوداپست داشتم ولی دوستان وین نگذاشتند... عجالتاً من خودم را دست تقدیر سپرده ام زیرا که بدبختی به اندازه ای پیچ در پیچ برای خصوص بنده در میانه همه همسفرانم شده که از دایره تدبیر و فکر به کلی خارج گردیده است. حالا برای من موقعی است که معنی انا لله و انا الیه راجعون را به حقیقت دربرگیرم. زیرا که از تمام دوستان که امید یاری بود یأس صرف، کلیه معاونین روی از من برگردانیدند. نه زبان چاپلوسی داشتم، نه آشنایی به منابع ثروت و تجارت و نه راه به مملکت خود و نه سرمایه در محل که به اعتبار آن بتوانم قرض کنم...  

باری درد سر دارم. این ها همه فکرهای کهنه است که ناشی از آدم کهنه پرست پیرمرد می شود و حالا دوره ای است که باید با فکر جوان و با جوانان کار کرد... یک مثلی خاطرم آمد خوشمزه است محض تفریح بد نیست عرض کنم.  کسی رفت پیش تعزیه گردان و گفت من شبیه می شوم. تعزیه گردان از او پرسید که شبیه علی اکبر می شوی؟ گفت نه، نمی توانم آهنگ حجاز بخوانم. گفت شبیه حضرت عباس می شوی؟ گفت نه.  شبیه حرّ می شوی؟ نه. شبیه زینب می شوی؟ نه. بالاخره پرسید پس شبیه چه می شوی در تعزیه؟ گفت من نعش می شوم. عیناً مثل ماست. ما ایرانیان در تمدن شبیه نعش می شویم.

از هر ایرانی متمدن جدید مثل بنده بپرسند کشتی سازی بلدی؟ می گوید نه. طیاره سازی، آسمان پیمایی بلدی؟ نه. معدن شناسی بلدی؟ نه. گیاه شناسی بلدی؟ نه. روح شناسی بلدی؟ نه. آهن ریزی بلدی؟ نه... پس چه می دانی؟ قافیه سازی و شعربندی می دانم. آداب سر میز شب را و لباس شب را خوب می دانم... مثلاً می دانم که در شب میهمانی چطور باید فراک پوشید، کراوات سفید بست و قد را باید راست نگاه داشت و در اول وقت باید حاضر شد، و سایر چیزهایی که در آن یک نوع لذت و شهوت باشد خوب یاد دارد. به عینه همان نعش شدن در تعزیه است... ( افشار، 1385: 461-462).

 

* ماجرای استعفای مشیرالدوله در دوره چهارم مجلس

مشیر الدوله بعد از استعفای قوام السلطنه در سوم بهمن 1300 به ریاست وزرایی برگزیده شد. وی برای آنکه پشتیبانی دستجات مختلف نمایندگان مجلس را جلب کند و محض اینکه لوایح مورد نظر او زودتر در مجلس چهارم بگذرد، تشکیل یک کمیسیون 12 نفری از نمایندگان را به منظور همکاری با دولت تقاضا کرد. این هیئت 12 نفری از مجلس انتخاب شد و با مشیرالدوله شروع به همکاری نمود، اما قبل از اینکه از همکاری آنان نتیجه یی گرفته شود، قیافه مجلس چهارم نسبت به دولت عوض شد و تظاهرات مخالفان و حملات جرائد به دولت آغاز گردید. برای جلوگیری از تظاهرات، حکومت نظامی به دستور وزارت جنگ دست به کار زد. عملیات حکومت نظامی موجب شد که جمعی از نویسندگان (از جمله فرخی یزدی) به حضرت عبدالعظیم و سفارت روس و به مجلس پناه بردند و لغو حکومت نظامی را خواستار گردیدند. حمایت مشیرالدوله از بست نشینان، در میان او و وزیر جنگ مقتدر کابینه – سردار سپه - ، ایجاد اختلاف نظر نمود. سه نفر از اعضای کمیسیون 12 نفری (نصرت الدوله، آشتیانی و مساوات) برای رفع سوء تفاهم بین وزیر جنگ و رئیس الوزرا کوشیدند ولی مشیرالدوله تصمیم به استعفا گرفته در تاریخ 19/2/1301 تلگراف استعفای خود را به پاریس به پیشگاه شاه مخابره کرد، احمد شاه در اول استعفای وی را نپذیرفت؛ نیز سردار سپه در چهارم جوزا او را به هیئت دولت برد ولی چند روز دیگر مجدداً تصمیم به استعفا گرفت و تلگراف دیگر به شاه مخابره کرد. پس از تلگراف دوم و اصرار مشیرالدوله، شاه با اظهار تأسف استعفای او را قبول کرد و بار دیگر قوام الدوله مأمور تشکیل کابینه گردید ( صفایی، 1344).

ملک الشعرای بهار نیز در مورد اختلاف نظر بین سردار سپه و مشیرالدوله در مورد لغو حکومت نظامی، ماجرایی را نقل می کند:

« در محله کلیمی نشینان، دعوا و زد و خوردی بین مسلمانان و یهودیان پیش آمد... این موضوع بهانه ای به دست سردار سپه داد که اگر حکومت نظامی ملغی شود، امنیت از مردم سلب خواهد گردید و حاضر نشد که حکومت نظامی ملغی شود. در ضمن سردار سپه روز 16 شعبان تیمور تاش را به سفارت روس می فرستد که با زبان ملایمی متحصنین را از تحصن خارج نماید ولی موفق نمی شود؛ زیرا هرچه به فرخی و یمن السلطنه و دیگران اصرار می نماید و وعده می دهد، آن ها حاضر نمی شوند  و قضیه به صورت اولیه باقی می ماند.

بر اثر وقایع و تحریکاتی که سردار سپه برای ایجاد یک بحران طولانی به منظور اشغال پست ریاست وزرایی خود می نمود، کابینه مرحوم مشیرالدوله دچار تزلزل شد و در جلسه خصوصی مجلس هم دو سه نفر از نمایندگان از رئیس الوزراء سؤال کردند که می گویند اعلی حضرت احمدشاه مقدار زیادی از جواهرات سلطنتی را با خود به اروپا برده است؛ در صورت تحقق این امر رئیس الوزراء مسئول خواهد بود. مرحوم مشیرالدوله هم جواب داد بهتر این است که کمیسیونی از طرف مجلس و دولت برای رسیدگی معین شود تا حقیقت امر معلوم گردد. بالاخره پس از مذاکرات زیاد در اطراف این مسئله کمیسیونی مرکب از مرحوم « سید محمدرضا مساوات » که از احرار معروف تهران بوده و شیخ اسدالله و شاهزاده شهاب الدوله و ارباب کیخسرو نماینده زردشتیان ایران و مفتاح الملک و مرآت الممالک از وزارت دارایی تشکیل می شود؛ پس از چندین جلسه معلوم می شود که این خبر عاری از حقیقت بوده و شاه کوچک ترین چیزی از جواهرات سلطنتی را با خود نبرده و هیاهوی برخی از نمایندگان و عده ای مردم بر اثر تحریکات مفسدین بوده است که برای بدنام کردن احمدشاه و تزلزل کابینه مشیرالدوله اصرار داشته اند (بهار، 1357: 204-205). 

 

* نگاهی به فعالیت های روزنامه نگاری سید محمدرضا مساوت

1-  صبحنامه

روزنامه هفتگی صبحنامه در تهران با چاپ ژلاتین به مدیری و نویسندگی « سید محمدرضا شیرازی » تأسیس و در سال 1324 قمری منتشر شده است. براون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی پس از آنکه توضیح مذکور را درباره این روزنامه می نویسد، اضافه می کند که این روزنامه قبل از اعلام مشروطیت و کمی بعد از آن منتشر گردیده و چون در کمال خفا و پنهانی دست به دست می شده بیش از هجده یا نوزده شماره از آن منتشر نگردیده است. سبک روزنامه انقلابی و سیاسی بوده است ( صدرهاشمی، 1329: 106 ).

 

* اجازه نامه صدور روزنامه 

ریاست وزراء 15 سرطان 1300

وزارت جلیه معارف بر حسب تقاضای جناب مستطاب ملاذ الانام آقای آقا سید محمدرضای مساوات اجازه طبع و انتشار روزنامه مساوات را صادر فرمایید. [ امضاء ] احمد [ قوام السلطنه ]

[ در حاشیه آمده است ] دایره انطباعات همان طوری که از مقام ریاست وزراء نوشته اند اجازه صادر شود (بیات و کوهستانی نژاد، 1333: 369).

 

2- روزنامه مساوات

روزنامه مساوات در شهر تهران تأسیس و به مدیری «سید محمدرضا مساوات» در سال 1325 قمری منتشر شده است. روزنامه مساوات یکی از روزنامه هایی است که در موقع انقلاب مشروطیت تأسیس شده و براون در کتاب تاریخ ادبیات خود آن را جزو چهار جریده مهم دوره انقلاب شمرده است. شماره اول مساوات در تاریخ یکشنبه شهر رمضان المبارک 1325 قمری مطابق با 26 مهرماه جلالی 829 و 13 اکتبر 1907 میلادی انتشار یافته. این شماره در هشت صفحه به قطع وزیری و به اندازه قطع روزنامه صور اسرافیل می باشد و در مطبعه سربی طبع گردیده است.

روزنامه مساوات از جهت اشتمال آن بر مقالات سیاسی و پیشنهادهای مفید کم از روزنامه صور اسرافیل نیست. سرلوحه روزنامه عبارت از دو فرشته بالداریست که در دست های خود صفحه ای را که در آن کلمه «مساوات» به خط نستعلیق و در بالای آن آیه «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت»  چاپ شده. علاوه بر این قیمت اشتراک و تاریخ انتشار و کلمات (حریت)، (عدالت) و (اخوت) در سرلوحه روزنامه طبع گردیده است.

طرز انتشار مساوات هفتگی بوده و وجه اشتراک آن بدین قرار است: سالیانه در تهران 12 قران و در سایر شهرها 17 قران و در خارجه 15 فرانک. تک نمره در تهران یک عباسی و در سایر بلاد ایران 5 شاهی است. مدرسه آصفیه به عنوان محل اداره روزنامه معرفی شده است. از شماره ششم مورخ یکشنبه 17 شهر شوال المکرم 1325 قمری نام «سید عبدالرحیم خلخالی» پهلوی اسم مدیر روزنامه، درج شده ولی سمت نامبرده در روزنامه معین نشده است. تعداد صفحات روزنامه اغلب 8 صفحه و گاهی به 10 صفحه رسیده است. روزنامه در مطابع (چاپخانه) مختلف طبع گردیده چنانچه شماره اول آن در مطبعه «حقوق» و از شماره دوم به بعد در مطبعه «شرقی» چاپ شده است. مقاله افتتاحی مساوات که خوانندگان را به علت تأسیس و مرام و مسلک روزنامه آشنا می سازد بدین قرار است:

«من مدت ها در کتب و رسائل و اوراق منتشره، خوانده ام که یکی از بهترین وسائل برای ترقی ملت و صلاح و فلاح مملکت و آبادی کشور جرائد است و یگانه واسطه نجات و وسیله تمدن و ترقی همان روزنامه و رسائل موقته است. و اینقدر از فوائد و محسنات روزنامه و منافع و مزایای جراید در خود روزنامه ها دیدم که گمان می کردم آدم باید هرچه از هر جا به هر زحمت بدست بیاورد به روزنامه بدهد و اگر روزی چیزی بگیرش نیامد باید جل و پلاس خانه را زحمت داده گرو گذاشته یا فروخته وجه آن را در جیب گذارده فوراً بچه های روزنامه فروشی را صدا نماید و همه را خدمت ایشان بندگی کرده اوراق رنگین و گوناگون از بزرگ و کوچک به اسامی مختلفه گرفته، روانه منزل گردد. گاهی در خود جرائد مدائحی برای روزنامه می دیدیم که شبیه به مدیحه هایی بود که شعرا به سلاطین قدیم و متمولین می ساختند و اغلب دو صفحه مثل اشعار مقفی به عنوان روزنامه است که... روزنامه است که... تا آخر و صد مرتبه تکرار این جمله در تعریف صنعت و ترویج حرفه خودشان می نوشتند ولی برای اینکه بفهمیم که آیا این فواید واقعاً در این اوراق هست یا نه؟ باید به نتیجه ای که از این وسائل تا کنون به مردم عاید شده نظر انداخت؛ چون ملاحظه این نکته را می کنیم می بینیم که این فوائد منتظره .... از جراید خودشان حاصل نگشته و با وجود وفور نسبی جراید در ایران و افراط میل مردم و صرف وقت ایشان در این راه نسبت به ثروت و تمدن و تعمیم معارف در ایران و حتی تفوق ایران در این شعبه بر سایر ملل به نسبت سایر احوال مدنیه و اوضاع اجتماعیه خود، دیگران باز صد یک از آن منافع مذکوره مترقبه به ایران عاید نگشته...».

سبک نگارش روزنامه مساوات خیلی آزاد و بی تکلف بود و مدیر آن در تمام مسائل سیاسی با قلمی بی پروا مقاصد و مطالب خود را بیان نموده و مخصوصاً از مداهنه و تملق گویی که شیوه بعضی از جراید آن ایام بوده به کلی برکنار است. در هر شهر و یا قصبه که متظلمین از جور و ظلم حکام استبداد تنگ آمده و عریضه و شکایتی نوشته مدیر مساوات آن را بدون پروا و واهمه چاپ نموده است و به علت پیش گرفتن همین سبک و روش بوده که پس از وضع قانون مطبوعات از طرف مجلس شورای ملی، در تاریخ شنبه 5 محرم الحرام 1326 قمری، که تا اندازه ای مطبوعات را محدود و مقید می سازد، در شماره 19 سال اول مورخ یکشنبه سوم ربیع الاول 1326 قمری، به عنوان اعتراض به قانون جدید مطبوعات، سبک روزنامه را عوض نموده و به عکس نمرات سابق که تمام مندرجات آن ها را مخصوص ذکر افعال و اعمال قبیح حکام ظلم و جور گردانیده است؛ مطالب این نمره را به موضوعات علمی و ادبی اختصاص داده و عذر آن را تحت عنوان «اخطار» بدین قسم شرح داده است:

« اخطار- یقین داریم که همه خوانندگان از تغییر مسلک مساوات و سیاق تحریر آن واله و متفکر شده اند، ولی اگر علت این حسن اسلوب رابدانند حتماً تعجب نکرده بلکه مساوات را از این اطاعت قانون و اتخاذ مسلک عاقلانه و صلح جویانه تحسی هم خواهند نمود؛ چه ظهور باهر النور قانون نامه مبارکه « مطبوعات علی مفتیها الاف تحیات» بیش از آنچه در این نمره مبارکه و غیر از آن را اجازه نمی دهد و باید بعد از این هر چه زودتر همه جراید فرائد فارس و روزنامه جات مبارکه این روزنامه و روزنامه مبارکه ایران پیروی نموده اطاعتشان را به قانون مقدس جناب مستطاب ملاذ الانام آقای «آقا سیدمهدی» وکیل 55 کرور ملت ایران اظهار کنند».

فهرست مطالب و مندرجات این شماره که کاملاً با شماره های قبلی منافات دارد به این قرار است:

مکاشفات لاهوتی، اشراقات عرشی، نتیجه، سیاسی، جغرافی، هیئت، تسخیر آفتاب، تجارت، تاریخ، دول قدیم شرق، طب، ادبیات، فقه، صنعت، اخلاق، استخراج معادن، اخبارات ممالک ایران، اخطار.

او در قسمت اخبارات ممالک ایران در ذیل اخبار راجع به خراسان می نویسد: «شکر خدای را زمین سبز، هوا خرم، بارندگی به موقع و تجارت تریاک در ترقی».

آخرین شماره روزنامه مساوات که در تهران چاپ شده شماره 25 است که در تاریخ یکشنبه سلخ ربیع الثانی 1326 قمری انتشار یافته و با پیش آمد بمباران مجلس و تفرقه آزادی خواهان و گرفتاری مدیران جرائد، روزنامه مساوات نیز تعطیل شد و مدیران آن رهسپار قفقاز گردیده و پس از مختصر آرامشی که درایران روی داده به تبریز بازگشته و روزنامه مساوات را در شهر تبریز دائر نموده اند (صدر هاشمی، 1329، 205-208).

 

منابع

اتحادیه، منصوره (1361). پیدایش وتحول احزاب سیاسی مشروطیت (دوره‌های یکم و دوم مجلس شورای اسلامی)، تهران: انتشارات گسترده.

احرار، احمد (1388). رویدادهایی از مشروطه، برگرفته از روزنامه اینترنتی کیهان لندن www.kayhanlondon.com

افشار، ایرج (1385). نامه های مشروطیت و مهاجرت (از رجال سیاسی و بزرگان محلی به سیدحسن  تقی زاده)، تهران: نشر قطره.

بهار، محمدتقی (1357). تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، جلد اول.

بی ریای گیلانی، محمد (1387). میرزا کوچک خان و زمینه های پیدایش نهضت جنگل، ماهنامه حافظ، مجموعه مقالات: نشریه داخلی، شماره 51.

بیات، کاوه و کوهستانی نژاد، مسعود (1333). اسناد مطبوعات ( 1320-1286 ه.ش )، تهران: انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، جلد دوم.

تفرشی حسینی، سید احمد (1351). روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، به کوشش ایرج افشار، تهران: نشر امیرکبیر.

رسول زاده، محمدامین (1377). گزارش هایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه رحیم رئیس نیا، تهران: نشر شیرازه.

روزنامه ایران (1386). مقدمات تشکیل دولت مهاجرت، سال سیزدهم، شماره 3705. 

رونی، سیروس (1388). شناسنامه مطبوعات فارس، شیراز: انتشارات نوید شیراز، چاپ اول.

شروین، محمود (1374). دولت مستعجل، تهران: انتشارات علمی.

صدر هاشمی، محمد (1329). تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، جلد سوم.

صفایی، ابراهیم (1344). رهبران مشروطه، تهران: انتشارات جاویدان علمی.

قاسمی، فرید (1389). اسناد روزنامه نگاران و مطبوعات به انضمام: اسناد چاپ، تهران: انتشارات کتابخانه مجلس.

کسروی، احمد (1351). تاریخ مشروطه ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ نهم. 

لغت نامه خدا، ذیل کلمه « محمدرضا ». برگرفته از سایت www.loghatnaameh.org

مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. برگرفته از سایت www.tebyan.net

ملک زاده، مهدی (1329). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، جلد دوم.

نوذری، عزت الله (1380). تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز: انتشارات نوید شیراز، چاپ اول. 

 

 



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
شناساندن بزرگان ومفاخر این سرزمین(بوشهرعزیز) کاریست درخور ستایش.تشکر آقای مساوات/ب
1393/09/17 - 21:30
0
0
سلام. نوشته جالبی بود و خیلی کمکم کرد درمورد تحقیق برای مبارزان دوره مشروطه. متشکرم/ج
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • به بچه‌هایتان نودل ندهید!
  • بازسازی اساسی پاسگاه‌های پلیس راه استان بوشهر
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/01/30
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/01/30
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
  • مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
  • رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
  • معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا می‌شود
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • 🎥ویدیو/طبیعت بکر و زیبای روستای خیرک دشتستان
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • پیشرفت ۶۳ درصدی قطعه اول بزرگ‌راه دالکی به کنارتخته
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • .: افسری حدود 10 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 14 ساعت قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 3 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 4 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...
  • .: یونس حدود 7 روز قبل گفت: سلام و درود به ...
  • .: قاسم حدود 9 روز قبل گفت: خوبه لااقل یک نفر ...
  • .: تنگستان حدود 10 روز قبل گفت: چرا چنین مطالب سراسر ...
  • .: حسن جانباز حدود 11 روز قبل گفت: اصلا سفره ای نیست ...