کد خبر: 103027 ، سرويس: طنز تلخند
تاريخ انتشار: 12 مهر 1397 - 14:38
پابوسنامه

اتحاد خبر-بی قانون بن بادگیر: و بدان ای پسر که دروغ را هرچند ناپسند گفته اند، تو را به کار آید و این که گفته اند دروغ مگوی، برای همه گفته اند الّا سه دسته: شاهزادگان و بازاریان و قازاریان.( و این قازاریان صنفی بودند اندر روزگار پیشین و ما را با آنان کار نه ) پس تو را که از پشت شاهانی، چه به راست گفتن؟ چنانکه من اندربیتی گویم: اگر بایدت ثروت و اختلاس /تو خود را هم از راستی ...

بی قانون بن بادگیر*

باب دوم . اندر فواید دروغ
و بدان ای پسر که دروغ را هرچند ناپسند گفته اند، تو را به کار آید و این که گفته اند دروغ مگوی، برای همه گفته اند الّا سه دسته: شاهزادگان و بازاریان و قازاریان.( و این قازاریان صنفی بودند اندر روزگار پیشین و ما را با آنان کار نه )
پس تو را که از پشت شاهانی، چه به راست گفتن؟
چنانکه من اندربیتی گویم:
اگر بایدت ثروت و اختلاس
تو خود را هم از راستی کن خلاص
رقیبان مزیّن به دیبای زر
تو تا کی بخوابی همی بر پلاس؟
و اصناف آدم را طبایع گونه گون است و هر صنف را صفتی باید که دیگران را نباید . و اگر پرسی که دروغ را فایدت چیست؟ پاسُخن ( پاسخ ) این بود که تا زفان ( زبان ) به دروغ نیالایی، ذات تو مر عظمت و قدرت و ثروت را همی نجوید . چنان که ابوخمس مروزی گوید:
دروغی بگو تا به مکنت رسی
که از راست، ناید به حشمت کسی
و این که عوام را از دروغ برحذر همی دارند، سبب آن باشد که همگان به عظمت و قدرت می نرسند که اگر برسند، همه را سلطنت آرزو آید و مملکت را سر فرو آید.
حکایت : آورده اند که اندر شهر هرات مردی بود که وی را بوالحسن مقبلی گفتندی و این بوالحسن را گرچه خلایق به صداقت همی ستودند و صفتش خوش قولی بود، لیکن فقر بر خان و مان وی مستولی بود . قضا را یک روز اهل ( زن) بوالحسن وی را گفت: دست تنگیم و این طفل را گرسنه و آن دیگری را لباس نه و صداقت و امانت تو، مر طفلان را نان و آب می نشود و شاید بوَد که خصال خویش دگرگون همی کنی و باقی عمر را آدم شوی که اگر دروغ را فواید نبودی، خدای تعالی آن را نیافریدی .
پس بوالحسن روزکی چند اندر مقاومت، مداومت همی کرد و چون کارد به استخوان برسید، به بازار قدم همی کشید و از جمله بازاریان وام همی خواست و بازاریان مر وی را اعتماد همی کردند و سیم و زر همی دادند به وفور و چون موسم بازگردانی وام برسید، حاشا همی کرد و قاضی به سبب اشتهار بوالحسن، مر او را تبرئه همی بنمود و چون به تکرار، چنین کردی، کارش بالا بگرفت و از طبقت فقرا به مرتبت اغنیا برسید و خلق نیز زان پس، بوالحسن مقبلی را «ب.م» گفتندی به جهت حفظ آبروی وی. و چون سال ها بگذشت، بوالحسن را فرزندان در رسیدند (بزرگ شدند) و به راه پدر برفتند و اختلاس بکردند بی قیاس. و فرزندان فرزندان وی نیز مختلس شدندی چنان که شاعری گوید:
ژن برتر جهش وقتی نماید،
خصال باب در فرزند زاید
و فی الجمله نوادگان بوالحسن چنان اختلاسیدندی که آن ها را طائفه المختلسون گفتندی و نام هاشان همه مختصر به «م.ش» و «ب.پ» و فلان و فلان ، چندان که به روزگار، الفبا را حرف کم آمد و بوالحسن را در نام گذاشتن بر نتایج و نبایر، کار سخت آمد و آن ها را به حروف رومی نام همی کردند. چنانکه شنودم یکی را « آلفا. پی» و دیگری را «دلتا.خی» گفتندی.
و این حکایت را از آن آوردم که در قدرت و ثروت از رقیبان عقب بنمانی ...

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/103027