امروز: پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 26 شهريور 1397 - 07:23

اتحاد خبر: روزنامه خراسان نوشت: حنانه درخواست می‌کند؛ اتاق خلوت شود. بعد از این که پدر و بقیه افراد حاضر در اتاق بیرون ‌می‌روند با گریه شروع به تعریف کردن می‌کند:«همیشه می‌گفت آدمت می‌کنم، با مشت و لگد به جانم می‌افتاد.»

اتحاد خبر: حنانه درخواست می‌کند؛ اتاق خلوت شود. بعد از این که پدر و بقیه افراد حاضر در اتاق بیرون ‌می‌روند با گریه شروع به تعریف کردن می‌کند:«همیشه می‌گفت آدمت می‌کنم، با مشت و لگد به جانم می‌افتاد.»

رو‌ به زخمِ دست و صورت حنانه ۱۳ ساله نشسته‌ام. «اتو از دستم افتاد. داغ بود، نامادریم دید، اتو را برداشت و گذاشت رو صورتم، بعد هم رو دستام. او می‌خواست لباسم رو دربیاره، تا به نقاط دیگر بدنم هم بچسباند اما اجازه ندادم.» رو به پدر حنانه می‌ایستم. «نمی‌دونستم با بچه ا‌م این کار رو می‌کنه، شکایت کردم.»

از سال ۱۳۵۹ به ایران آمده است، "حنانه" حاصل ازدواج اولش است و یک‌سال است که کنار همسر دوم او زندگی می‌کند، به همراه برادر دو ساله‌ای که حاصل ازدواج دوم است. «مثل همیشه کارهای خانه رو به درخواست نامادریم انجام می‌دادم که اتو از دستم افتاد و کمی آسیب دید، او به شدت عصبانی شد و گفت؛ باید با همین اتو داغت کنم.

نامادری با اتو بدن دختربچه را داغ کرد!

می‌خواست بدنم را هم داغ کند، اما فرار کردم، به در خانه که رسیدم از پشت نگهم داشت، بعد من رو برد یه گوشه‌ و اتو رو گذاشت روی صورت و دستم، خیلی داغ بود.»پدر عکس روز اول سوختگی را نشان می‌دهد، رو به حنانه می‌گوید: «تعریف کن.» «از اول تا آخرش رو بگم؟» «آره همه چی رو.» حنانه پاهایش را بیشتر جمع می‌کند، بین جملاتش مکث‌هایی کوتاه دارد، اما گریه نمی‌کند.

«گفت بابات بیاد منو مقصر می‌دونه، قبلا هم اذیتم می‌کرد، با شلنگ می‌زد، هلم می‌داد، دور گردنم رو می‌گرفت، چنگ می‌زد، من به بابام نمی‌گفتم، اون روز هم تا شب منتظر شدم تا بیاد، اون هم رفت، بیرون قرص خورد و بردنش بیمارستان.»

پدر حنانه این طور ادامه می‌دهد: «خواهرزنم گفت، بیا بیمارستان رجایی کرج، می‌خواسته خودکشی کنه، اومدم دنبال کارت عابر بانکم، به محض این که وارد خونه شدم، بچه دوساله ا‌م اومد به طرفم گفت، بابا بیا حنانه جیز... دیدم حنانه رو سوزونده، رفتیم شکایت کردیم، پاسگاه بهش گفت؛ چرا این کار رو کردی؟ خودش با دست های خودش نوشت، من این کار رو کردم، چون حنانه اتو رو شکسته.

بعد اون علیه من شکایت نوشت که تو کتکم زدی، فرداش پاسگاه گفت، باید در دادگاه حضور پیدا کنید، به پزشکی قانونی رفتیم نامه هم گرفتیم، بعد دادستان تماس گرفت و اعلام کرد، همسرم حکم جلب سیار داره، هرجا که رویت شد، بگیریدش.

وقتی که نیستم، این بچه رو شکنجه میده، مادر حنانه از سال ۹۰ جدا شد و مسئولیت حنانه با منه، قبل از ازدواج مجدد، حنانه کنار مادرم بود. با این همسرم هم سال ۹۲ عقد و سال ۹۴ ازدواج کردیم و به غیر از حنانه یک پسر ۵/۲ ساله دارم.»

حنانه سال گذشته باید در کلاس هفتم درس می‌خواند، اما بعد از چند هفته نامه‌ای از آموزش و پرورش دریافت می‌کند، مبنی بر این که چون کارت تحصیل او برای شهر ری است، امکان تحصیل در مدارس نظرآباد را ندارد، کارت هم تغییر داده نشد و از آن جایی که پدرش هم نبود، برای همین امکان پیگیری تحصیل حنانه فراهم نشد و او از مدرسه اخراج شد.

«پارسال از درس‌خوندن جا موند، کارهای بچه‌داری و سخت انجام داد، فحش شنید، لباس شست، مثل یه برده ازش کار می‌کشید اما چیزی به من نگفته بود.»

بین صحبت‌ها، حنانه درخواست می‌کند که اتاق خلوت شود، بعد از این که پدر و بقیه افراد حاضر در اتاق بیرون ‌می‌روند با گریه شروع به تعریف کردن می‌کند.« همیشه می‌گفت آدمت می‌کنم، با مشت و لگد به جونم می‌افتاد، همه جام کبود می‌شد، بیشتر گردنم رو می‌زد، کلا همیشه میزنه دیگه، گاهی به مادربزرگم می‌گفتم؛ اون هم می‌گفت، نامادری بداخلاقه دیگه.

حیف که داداشم کوچیکه اون شاهد همه چی بوده، البته همسایه‌ها اینا رو میدونن، خبر دارن، یه روز لباسارو انداختم لباسشویی، بین لباسا پوشک بچه بود، وقتی خواستم پهن کنم، بهش نشون دادم، عصبانی شد با شلنگ کتکم زد، وقتی سیگار نمی‌کشید، عصبی می‌شد. بیشتر با ما بدرفتاری می‌کرد، یه بار گفت لباسات رو دربیار من ازت فیلم بگیرم.به زور لباسام رو درآورد ازم فیلم گرفت، گفت، اینو میذارم تو گروه، می خواست به بابام نشون بده، گفت؛ بابات بیاد من تکلیفتو روشن می‌کنم.الان نمی‌دونم اون فیلم رو پاک کرده یا نه.»



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • به بچه‌هایتان نودل ندهید!
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
  • اسرائیل را چه باید؟
  • .: لیلادانا حدود 3 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 5 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 5 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 5 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 5 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 6 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 9 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 9 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 11 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...